اخلاق فایده‌گرایانه

پدرش متن فرانسه رساله در قانون‌گذاری به ترجمه اتی‌ین دومون ژنوی را که حاوی دیدگاه‌های مقدماتی بنتام در زمینه نظامی حقوقی بود به او داد تا بخواند. خواندن این رساله نقطه عطفی برای جان استیوارت میل شد. او خود در این زمینه می‌گوید:«احساس کردم به بلندایی برکشیده‌ شده‌ام که از آن بلندا می‌توانم قلمرو ذهنی وسیعی را مساحی کنم و ببینم محصولی عقلی فراتر از هر محاسبه دامنه‌اش تا به کجا گسترده شده است. برای نخستین بار در این رساله «اصل فایده» را آموختم که «به ادراکات من از چیزها وحدت بخشید». اصل فایده (که نام کل دیدگاه به نحو سردرگم‌کننده‌ای از آن مشتق شده است) هم نظریه‌ای اخلاقی و هم نظریه‌ای روانشناختی را در بر می‌گرفت. بنتام گمانش بر این بود که یگانه چیزهایی که انسان‌ها آنها را فقط محض خود آن چیزها طلب می‌کنند لذت و پرهیز از درد است. انسان‌ها خودخواهند. آن خوشبختی که هدف‌شان است افزون‌تر کردن لذت از درد است. همین اصل معیاری برای رفتارشان فراهم می‌آورد. عملی خوب است که لذتی بیش از درد تولید کند یا در این جهت باشد. آن کس که دقیق‌تر از همه می‌تواند این را حساب کند بافضیلت‌ترین انسان است: عمل اخلاقی در واقع محاسبه است، محاسبه‌ای براساس واحدهای لذت و درد، محاسبه پیامدهای یک عمل.

اما البته انسان‌ها مطابق شرایط‌شان در درک و برداشت خود از لذت با هم تفاوت دارند و حتی دورنگرترین فرد هم  نمی‌تواند همه پیامدهای یک عمل را پیش‌بینی کند. پس آنچه لازم است قانون‌گذاری است که با در نظر داشتن نفع شخصی به عنوان انگیزه عام انسان‌ها، روابط انسان‌ها را در جامعه چنان نظم و سامان بخشد که هر کس ضمن نفع رساندن به خود به جامعه‌ای که عضو آن است نفع برساند. قانون‌گذار می‌تواند فرض را بر این بگذارد که افراد در زندگی‌های شخصی خودشان رفتارشان را طبق اصل فایده تنظیم می‌کنند؛ وظیفه او این است که این اصل را به کل جامعه تسری دهد و نشان دهد که این اصل می‌تواند بیشترین خوشبختی را برای بیشترین تعداد افراد فراهم آورد.

بنتام می‌گوید: «اخلاق شخصی به ما می‌آموزد که چگونه هر فرد می‌تواند در خود رغبتی برانگیزد که مسیری را دنبال کند که بیش از هر مسیر دیگر برای خوشبختی او نافع و سودمند است. هنر قانون‌گذاری به ما می‌آموزد چگونه تعداد کثیری از افراد را که جامعه‌‌ای را می‌سازند، می‌توان راغب کرد مسیری را دنبال کنند که در کل برای خوشبختی کل جامعه سودمند است و این کار از این طریق انجام می‌گیرد که قانون‌گذار انگیزه‌هایی را که باید به حساب آید، به‌کار می‌بندد.» بنتام کل زندگی‌اش را وقف «هنر قانون‌گذاری» کرد. این کار خطیر با روحیه علمی آرام و خونسردانه‌ای شروع شد، اما هرچه پیش‌تر رفت عناصر خیالی بیشتری را جذب خود کرد. در اصل بنتام امیدوار بود که مانند هابز پیش از خودش، نشان دهد که نفع شخصی فردی کاملا با نظم و قانون سازگار است و درواقع یگانه شالوده مطمئن برای آنهاست. فرض اصلی او فرض تجربی ساده‌ای بود: «تنها چیزهایی که هستی واقعی دارند چیزهای مادی و جسمانی هستند.» برای فهم واقعیت ما باید چیزها را به کوچک‌ترین اجزای سازنده‌شان فروبشکنیم. البته انسان‌ها برای سهولت کارشان بسیاری چیزها را تحت یک نام گرد می‌آورند؛ اما این نام‌ها دقیقا نام‌هایی گویا برای «جعلیات» هستند. البته جعلیاتی هستند که مفیدتر و به نحو مناسبی بسیاری از چیزهایی را که از یک نوع هستند توصیف می‌کنند، مثل دارایی، جامعه یا ملت. اما جعلیات گمراه‌کننده‌ای هم هستند که نام‌هایی برای چیزها نیستند، بلکه عموما چنان به کار می‌روند که گویی واقعا هستند. ازجمله این جعلیات وظیفه، حق، تکلیف، افتخار و باهَماد (اتحاد و همبستگی) هستند – کلماتی که اگر چنان به کار روند که گویی چیزهایی با حیات مستقل هستند، خطرناکند. باهَماد چیزی نیست مگر مجموعه‌ای از افراد که آن را تشکیل می‌دهند. افراد بنا به قاعده طبیعت‌شان به‌دنبال خیر خود هستند و بنابراین باهَماد نمی‌تواند نفعی مغایر با نفع اعضای تشکیل‌دهنده آن داشته باشد. بنتام فکر می‌کرد که اکثر مسائل اجتماعی را می‌توان حل کرد یا دست‌کم شروع به حلشان کرد، اگر نشان داده شود که چنین جعلیاتی به چه دردی می‌خورند و برای چه ساخته شده‌اند. اگر با تحلیل بتوان واژه‌های کلی و عام را به عناصرشان «تجزیه» کرد سرانجام می‌توان واژگانی برای تکلیف سیاسی تمهید کرد و «ساختاری از خوشی و کامروایی» بر آن بنا کرد. تاکنون افراد درگیر جدل و مناقشه بر سر چیزهایی غیرقابل‌نفوذ بوده‌اند: به آنان یاد بدهیم توجهشان را معطوف واقعیت اثبات‌شده کنند و آن‌گاه دیگر از یافتن میزان هرچه بیشتری از توافق قاصر نخواهند بود.