شما نماینده سنت ما نباش لطفا!
رستوران سنتی باغ صبا شریعتی جنوبی
خب خب خب! میخوام براتون از رستوران سنتی باغ صبا بگم. راستیتش خیلی شده بود که از جلوش رد میشدم و میدیدم که یه آقایی با اسپند برای خوشامدگویی وایساده. تا اینکه یه بار که با دوست خارجیم بیرون بودم به پیشنهاد اون برای خوردن شام سنتی واردش شدیم. از طبقه همکف رفتیم زیرزمین چون گفتند که شبها اجرای موسیقی زنده دارن و دوست خارجی من هم که مشتاق شنیدن موسیقی ایرانی، انقدر خوشحال شد که نگو. محیط داخلی رستوران کاملا سنتی و پر از تخت و نقاشیهای قدیمی بود. یه حوض کوچیک هم وسطش داشت. در واقع با معماری، طراحیش آدم رو به سالهای دور میبره. ما هم رفتیم روی یه تخت نشستیم و منتظر اجرای زنده شدیم. تخت کناریمون هم یه تازه عروس و داماد بودن که انگاری بعد از عقد با مهمونهاشون اومده بودن برای شام خوردن.ولی نگم براتون که اجرای موسیقی واقعا بد بود. یه چیزی در حد موسیقیهای کوچه بازاری قدیم! خدا رو شکر که مهمون من خیلی با موسیقی ایرانی آشنایی نداشت، وگرنه واقعا آبروریزی میشد! و انقدر صداش زیاد بود که صدا به صدا نمیرسید و به ناچار با هم نمیتونستیم حرف بزنیم. بعدش هم یه شومن مثل حسن ریوندی اومد که خیلی سعی میکرد بامزه باشه اما دریغ از ذرهای استعداد! ما خورشت قیمه و بال کبابی و کشک بادمجان سفارش دادیم که انگاری غذاها مونده بودند. بال کبابی و کشک بادمجان خیلی شور و قیمه بینمک و جا نیفتاده بود. رومیزیها و ظروف کثیف بودند.فضای بسیار سرد و قیمتها گرون و نجومی. من در واقع اصلا نفهمیدم که چه طور فاکتور ما شد سیصد و بیست هزار تومن!! و بعدا هم هیچوقت متوجه نشدم. خلاصه، توصیه میکنم که اگه کلاهتون هم اونورا افتاد، نرید برداریدش! فقط فرار کنید! فرار!