آیا اقتصاد قابل پیشبینی است؟
ما رویدادها و گزینههای مختلف را در پارامترهای خود قرار میدهیم. از نظر کینز، انتظارات مسالهای است که احتمالات را با درجه «اعتقاد» وزن میکنند، باورهایی که غالبا هیچ ارتباطی با نوع محاسبات احتمالات تصادفی که توسط عوامل منطقی انجام می گیرد، ندارند. در نهایت به اینجا میرسیم که «به سادگی نمیدانیم.»
چقدر عجیب است که دانشمندان علوم اجتماعی و اقتصاددانان جریان اصلی، حتی به این جنبههای روش علم دقت نمیکنند. ابعادی که به نظر میرسد برای هر کسی که سعی در درک چگونگی یادگیری بشر دارد بسیار اساسی و مهم است. و ما خود را در دنیایی نامعلوم قرار دهیم. یک حدس علمی در مورد اینکه چرا مفاهیم کینز این امکان را ندارد که به یک عدد احتمالی محاسبه شده مانند کیفیتی محاسبه شده برخورد کند، این است که در جستوجوی مقادیر قابل اندازهگیری، فرد چشم بسته خود را به سوی کیفیت دوخته و سمت دیگری را با نگاهش نشان میدهد. بنابراین چرا شرکتها، دولتها و بانکهای مرکزی با فعالیتهای کم و بیش گران؛ اما آشکارا بیارزش به کار خود ادامه میدهند؟ بخشی از پاسخ مربوط به نگرانی از ایدئولوژی و استدلالهای مدافعانه است. پیشبینی، بخشی غیرقابل اغماض از بازار کار برای اقتصاددانان است. بنابراین، شاغلان نمیخواهند بپذیرند که با چیزهای بیارزش احاطه شدهاند (ناگفته نماند که فروش بدون چنین رفتاری نسبت به نوع صادقانه و صریح سخت است).
دولتها، بخشهای مالی و بانکهای مرکزی نیز میخواهند این احساس را به مشتریان و رایدهندگان منتقل کنند که به اصطلاح آنها شرایط را تحت کنترل دارند (به مردم بگوییم که سالهای بعدی x ۳.۰۴۸ درصد خواهد بود). چراکه در غیر این صورت دیگر چه کسی میخواهد به آنها پول دهد یا به آنها رای دهد؟ این ابعاد مطمئنا جنبههای پر زرق و برق را به علم اقتصاد تعمیم نمیدهند؛ اما به عنوان یک دانشمند، این ادعا نیز غیرقابل انکار است که اقتصاد عملکرد ایدئولوژیکی در جامعه ندارد. در مجموع مساله پیشبینیپذیری یا عکس آن همواره مورد بحث و جدل زیادی میان اقتصاددانان بوده است که از یکسو اهمیت آن را نشان میدهد و از طرفی سختی و امکان اشتباهات محتمل در پیشبینی را گوشزد میکند. در واقع نیاز به دقت کافی به کمیتها، کیفیتها و دیدگاه چندبعدی برای پیشبینی الزامی است اگرچه بازهم اشتباه اجتنابناپذیر خواهد بود.