بیماری افسوس گذشته
در کشور ما با مدیریت قوی دولتی مارپیچ تورمی کنترل شد، اما برخی بازارها متاثر از این پدیده شد و اصل پیوستگی بازارها در اثر تنش ایجاد شده دچار بیثباتی و نابسامانی شد؛ تا آنجا که این تلقی پیش آمد که بهای همهچیز در کشور مستقیما به قیمت دلار وابسته است؛ با این تصور باید ارز جاری ایران را دلار میپنداشتیم نه ریال. اگر روزی تنش ارزی برطرف شود و قیمت دلار کاهش یابد، بازهم قیمت برخی کالاها که در زمان گرانی تولید شده یا وارد شدهاند افت چندانی نخواهد کرد. بهعنوان مثال ساختمانی که تمام مصالح آن با دلار ۱۴۰۰۰ تومانی خریداری شده و قیمت تمامشده آن با احتساب قیمت زمین آنکه خود در اثر مارپیچ تورمی بالا رفته، متری ۹ میلیون تومان است، هرگز متری ۶ میلیون تومان فروخته نخواهد شد و رکود طولانی بر بازار مسکن حاکم خواهد شد. در این میان یکی از آثار روانی تنش اقتصادی در جامعه مصرفکننده داخل کشور، بیماری افسوس گذشته است؛ پدیدهای که همچنان ادامه دارد و متوقف نشده است و متاسفانه هر روز بر تعداد مبتلایان به آن افزوده میشود. برای روشن شدن ابعاد این بیماری در نظر بگیرید دو نفر در بهمن ماه سال ۹۶ به اندازه یکسان پول در حساب بانکی داشتهاند و یک نفر به دریافت سود بانکی قناعت کرده و شخص دیگر یک خودروی خارجی خریداری کرده است؛ حال موجودی شخصی که پول را در حساب بانکی نگه داشته ۲۰درصد افزایش یافته اما قیمت خودرویی که فرد دیگر خریده هشت برابر شده است؛ در این شرایط اگر فرد تحتتاثیر فشار روانی قرار گیرد وارد وادی یأس و افسوس میشود که اگر فلان چیز را خریده بودم، اینقدر سود کرده بودم و اگر بهمان چیز را خریده بودم آنقدر سود!
در این یادداشت قصد دارم به تمام هموطنان عزیزی که این حس و حال را درک کردهاند مواردی را تقدیم کنم و امیدوارم تفکر در باب این موارد در کنترل این بیماری خطرناک موثر باشد. نکته اول اینکه، کسی که تحریم را طراحی کرده همین هدف را داشته که فشار اقتصادی را به فشار روانی بدل کند و علیه نظام، نارضایتی داخلی ایجاد کند؛ لذا ناامیدی و تسری یأس بازی کردن در زمین کسانی است که خوبی این آب و خاک را برنمیتابند.
نکته دوم اینکه، هیچکس از آینده خبر ندارد، در زمان جنگ تحمیلی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و پایان جنگ تحمیلی قیمت دلار به یکباره فرو ریخت و اسباب ورشکستگی کسانی که دل به کسب سود غیرواقعی از طریق احتکار دلار و طلا در منزل بسته بودند، شد. در مهر ۹۷ شاهد نمونه کوچکتر این موضوع بودیم و هجوم مردمی که دلار خانگی انباشته بودند را در بازار دلالان مشاهده کردیم؛ این ورشکستگی سزای کسانی است که به طمع منافع بیشتر، قیمت دلار را بالا بردند و هم زیرساخت اقتصادی کشور را تهدید کردند و هم شرایط را برای واردکنندگان کالاهای اساسی مانند غذا و دارو سخت کردند؛ همه این افراد در بالا رفتن بهای داروهای بیماران خاص و سرطانی مقصر هستند و دور نیست روزی که تاوان سختی برای این طمعورزی بپردازند. نکته سوم اینکه، همه این فشارهای اقتصادی در نهایت منجر به بالا رفتن نرخ تورم در کشور هدف تحریم میشود و تورم یعنی کاهش ارزش پول در برابر بهای کالا و خدمات؛ طبیعی است که یکسری چیزها در هر کشوری هر ساله گران شود. دولت ژاپن تعمدا فرآیندی را در دستور کار قرار میدهد که تورم منفی نشود و در حد یک تا دو درصد سالانه باقی بماند؛ در غیر این صورت ذخیره نقدینگی در بانکها مفیدتر از تولید و سرمایهگذاری است و تولید متوقف خواهد شد. نکته آخر، در همین شرایط بد اقتصادی و با همه این تفاسیر کسانی که به سرمایهگذاری حساب شده و دارای ارزش افزوده واقعی، نظیر سرمایهگذاری در تولید یا سرمایهگذاری در گردشگری یا سرمایهگذاری در معادن یا کشت و صنعت پرداختند، نهتنها ارزش داراییهایشان حفظ شده، سود سرمایهگذاری خود را نیز دریافت میکنند و در جهت مقابله با مارپیچ تورمی نیز موثر بودهاند. در این شرایط بد اقتصادی، قشر کارگر جامعه خود را تنها نگذاشتهاند و برای کاهش بیکاری نیز مفید بودهاند. در مجموع، اگر به جای هجوم مردم به راسته دلالان ارز، مردم به سمت بورس میرفتند، نه دلار میدان این همه جولان پیدا میکرد و نه وابستگی اقتصادی و تولیدی در داخل اینقدر به خارج گره میخورد که همه چیزمان در گرو معامله ارزی بشود. بیایید بپذیریم اگر حجم بالای نقدینگی سرگردان در کشور را به سمت تولید میبردیم، بیکاری ریشهکن شده بود، وابستگی به خارج متوقف شده بود، چرخه اقتصاد، داخلی شده بود و این همه افسوس و یأس در ما بهوجود نمیآمد. و سخن آخر اینکه، برای کسانی که عادت به گرفتن ژست قربانی دارند و همیشه در انتظار دریافت اعانه و ترحم هستند، هیچ افتخاری پشت در نایستاده است، افتخار ازآن کسانی است که ناامید نمیشوند و برای ساخت هرچه بهتر دنیای خود و هموطنانشان دست به ریسک اقتصادی میزنند. اگر شرایط اقتصادی امروز کشور را بپذیریم و معادلات تولید خود را بر اساس شرایط امروز بازچینی کنیم، به میدان تولید دارای ارزش افزوده داخلی برگردیم و اسباب اشتغال سایرین را فراهم کنیم رفته رفته و حتی بدون حمایت دولت هم میتوانیم امید را در کشور زنده کنیم. گذر از این همه عداوت و خصومت بینالمللی تنها در گرو بازگشت امید به جامعه و تلاش فرد فرد ایرانیان برای بازگشت به ریل پیشرفت و تولید صنعتی مدرن داخلی است.
ارسال نظر