انرژی به مثابه «دشمن ملت»
برخی از مدافعان استفاده از انرژی هستهای معتقدند که استفاده از شکافت هستهای میتواند انرژی پاک و کافی را برای نیل به آینده و فناوری پایدار در اختیار ما قرار دهد؛ اما بهنظر میرسد این دیدگاه خطا است. اول ازهمه براساس نظر ایلیچ، تجربه همواره نشان داده است به محض اینکه ما به سطح مشخصی از مصرف انرژی یا رشد آن عادت کنیم، انگیزهها برای کاهش داوطلبانه مصرف آن تا حد زیادی بعید است؛ چراکه سلسلهای از الگوهای وابستگی به هم پیوسته در زمینههای فناوری، فرهنگی و حوزههای اجتماعی را ایجاد کرده است. بنابراین این ایده که بتوانیم در چنین شرایطی تغییراتی را که باید، انجام دهیم بسیار خوشبینانه است. در بهترین حالت این رویکردها و شیوهها در نهایت منجر میشود تا کارآمدی انرژی و توسعه مضاعف منابع پاک انرژی افزایش یابد. اما نقد ایلیچ حتی از این نیز فراتر میرود آن گونه که خودش نقل میکند: «انرژی با مقیاس گسترده درنهایت دشمن آزادی و برابری است.»
بهسادگی میتوان طنین مفاهیم «قفس آهنین و بوروکراسی» ماکس وبر، جامعهشناس را در افکار ایلیچ هم دید. رشد فراوانی انرژی به معنای افزایش تمرکز قدرت برای کنترل انرژی و همراه با تمام پیامدهای سیاسی وابسته به آن خواهد بود. برای ایلیچ تنها دموکراسی مشارکتی بستری را برای فناوری منطقی فراهم میکند که این دموکراسی مشارکتی از دید او تنها در جوامع با مصرف انرژی پایین بروز مییابد و بر خلاف این رویه، مصرف انرژی بالا به افزایش میزان تکنوکراسی و بسته شدن «قفس آهنین» منتهی میشود. بهطور خلاصه مهمترین چالش مصرف بالای انرژی برای ایلیچ و اتوماسیونی که متعاقب آن پدید میآید نه مشکلات مربوط به تاثیرات زیستمحیطی (اگرچه این موضوع او را نگران میکرد)، بلکه پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن بود. او به شدت معتقد بود که باید از کنترل سیاسی بر توسعه فناوریهای متاثر از بازار ممانعت شود یا با پیامدهای زیان بار اجتماعی و سیاسی آن مواجه شد.
ایلیچ مینویسد: «حتی اگر انرژی غیرآلایندهای با فراوانی بسیار بالا وجود داشته باشد، استفاده از انرژی در مقیاس گسترده به مثابه نوعی مواد مخدر برای جامعه عمل میکند که از منظر فیزیکی بیآزار اما در عین حال افراد را به اسارت درمیآورد. هیچ جامعهای نمیتواند جمعیتی را دربر داشته باشد که متشکل از شمار فزایندهای از بردههای انرژی است.»
با اینحال خطرات دیگری هم با انرژی همراه خواهند بود؛ وجود انرژی فراوان و ارزان در نهایت توسعه اتوماسیون، مجال را برای تداوم دیگر روندهای مخرب زیستمحیطی نظیر افزایش تراکم جمعیتی، آلودگی و اثر آلایندگی بر آب و دیگر تولیدات اولیه فراهم میکند. در نهایت باید انتخاب کنیم که آیا ترجیح ما آن است تا در جامعهای با توانایی انتخاب آزادانه، برابری اعضا، کنترل مردم بر منابع انرژی و نوآوریهای فناوری زندگی کنیم یا در جامعهای غیربرابر و در نهایت غیرانسانی که در آن آزادی انتخاب محدود است و نیروی کار ارزان ماشینی وانرژی فراوان دارد؟
امید است که بشر بتواند اعتیاد خود را به مصرف سرانه انرژی از میان بردارد پیش از آنکه تکنوکراتها بتوانند منابع ارزانتر انرژی را تولید کنند تا قدرت را حفظ کنند. این مهمترین چالش برای رسیدن به آزادی واقعی است.
*محقق دانشگاه پرینستون