اقتصاد توسعه، آزمایشگاه ارزیابی تاثیر سیاستهای مبارزه با فقر
چرخش ساده در شکل طرح پرسش، از چرایی به چگونگی، رویکرد کلاننگر اقتصاد توسعه مرسوم را به رهیافتی خرد و از پایین به بالا تبدیل میکند که بهدنبال کاستن از درد و رنج فرودستان است بیآنکه ادعایی برای ریشهکنی فقر جهانی، تبیین دلیل فاصله درآمدی یا فهم حقیقت مساله توسعه نیافتگی داشته باشد. تجربه سالهای اخیر این رویکرد تازه، اتفاقا نشان داده است که به این ترتیب نهتنها میتوان تغییرات معناداری در زندگی فقرا ایجاد کرد و آنها را ناشی از مداخلات صورت گرفته دانست، بلکه چگونگی این تغییرات بینشها و شهودهای خوبی نیز برای تبیین دلایل توسعه نیافتگی در مقیاس کلان به دست میدهد بیآنکه این رویکرد خرد-آزمونی در وهله اول پروایی برای آن داشته باشد.
بانرجی و دوفلو و کریمر، برندگان نوبل ۲۰۱۹ اقتصاد، در این سالها برای مطالعه کارآیی سیاستهای مداخلهگرایانه در گسترهای از مسائل بهداشتی، آموزشی و کشاورزی با تحلیل دقیق مجموعهای از شواهد قوی، از آزمونهای میدانی (Field Experiments) و بهطور خاص سنجشهای کنترلی تصادفیشده (Randomized Controlled Trials) استفاده کردهاند. اساس آزمون (Experiment)، بهعنوان یکی از بنیادیترین روشها برای بهدست آوردن تبیین علّی از یک پدیده در علوم اجتماعی، عبارت است از اعمال تغییر در یک متغیر مستقل با ثابت نگهداشتن سایر متغیرها و اندازهگیری اثر آن بر متغیر وابسته: یک نمونه بهلحاظ آماری تصادفی انتخابشده به دو گروه شاهد و آزمایش، تقسیم میشود و تنها گروه آزمایش، درمان (مداخله) مورد نظر را دریافت میکند. به این ترتیب میتوان با کنترل سایر عوامل احتمالی مؤثر، تغییر معنادار متغیر وابسته را در مقایسه با این متغیر در گروه شاهد تنها به اثر متغیر مستقل نسبت داد.
این شیوهای بود که میتوانست پیش از اجرای برنامههای رفاهی کلانی مانند هدفمندی یارانهها و ارائه سبد کالا یا پیادهسازی سیاستهای اصلاحی مانند افزایش قیمت حاملهای انرژی در پیش گرفته شود تا از مقایسه شیوههای مختلف اجرای سناریوهای مختلف هم بهترین شکل ممکن اجرای کلان آنها بهدست آید و هم امکان ارزیابی تاثیرات آنها فراهم شود. در شیوه فعلی کجا میتوان تاثیر افزایش قیمت بنزین را در میزان مصرف آن مشخص کرد یا کی میتوان تاثیر هدفمندی یارانهها را بر بودجه خانوار سنجید. اگر فقرا به دریافت و استفاده از برنامههای یاریکنندهای مانند خدمات درمانی، رایگان یا یارانهای تمایلی ندارند، شاید به این دلیل است که آنها به مفید بودن استفاده از این سیاستهای حمایتی باور ندارند. در این صورت راه ترغیب به استفاده از این خدمات، نه الزاما کاهش قیمت آنها که آگاهسازی ساده فقرا در باب منافع استفاده آنها است. کتاب اقتصاد فقیر به ما یادآوری میکند که برای تغییر رفتار افراد جامعه، همواره سیاستهای قیمتی بهترین راهحل نیستند و گاه تنها آگاهسازی آنها از پیامدهای رفتارشان، انگیزه لازم را برای تغییر در آنها ایجاد میکند. برای نمونه تنها با آگاه ساختن فقرا از فواید تحصیل فرزندانشان، بدون اینکه کمک خاص دیگری به آنها شود، نرخ مدرسهروی فرزندان آنها را میتوان بهطور معناداری افزایش داد.
پیش از این سازوکار دقیقی برای سنجش تاثیر سیاستها و ارزیابی موفقیت برنامههای توسعه وجود نداشت و به این منظور تنها میشد به روایتهای عموما تورشدار و (خطای سیستماتیک) شهودهای گاه گمراهکننده بسنده کرد. اقتصاد توسعه جدید با داشتن جعبه ابزار آزمونهای کنترلشده و نگاه پایین به بالا به مسائل خرد از زندگی فقرا، پس از دهههای عسرت، اکنون تولدی دوباره یافته و به یکی از جذابترین شاخههای اقتصاد تبدیل شده است.
پیام رویکرد آزمایشگاهی در اقتصاد توسعه جدید این است که یک راهحل طلایی کلاننگر برای حل مساله توسعهنیافتگی وجود ندارد و برای درمان این درد در هر جامعه و فرهنگی باید ابتدا خاستگاه و زمینه شکلگیری فقر را در آنجا شناخت و سپس متناسب با این فهم بومی از ماهیت فقر، برنامههایی خلاقانه را برای کاستن از آن طراحی کرد. برندگان نوبل ۲۰۱۹ اقتصاد بهخوبی نشان دادند وقتیکه سیاستهای بهدقت طراحی شده، زمینه فرهنگی-اجتماعی خاص زندگی دریافتکنندگان خود را لحاظ کنند، حتی تغییراتی کوچک در سازوکار ارائه کمک نیز میتواند بهطور چشمگیری کارآیی آن را متحول کند. بنابراین برای ایجاد تغییرات مثبت معنادار در زندگی فرودستان، فراتر از داشتن نیت خیر نیازمند شواهد قوی از میزان تاثیرگذاری سیاستها و برنامههای ضدفقر نیز هستیم که بدون آزمودن در میدان عمل ممکن نیست.