راهکار بانرجی و دوفلو برای فقرزدایی
این کتاب در جامعه ایران هم از این نظر میتواند اثرگذار باشد که یک جامعه متکثر و پهناور با نیازهای متفاوت و دارای اشکال گوناگون فقر است. اینکه یک گروه سیاستگذار بنشینند و بهصورت دستوری و متمرکز کل مسائل کشور را یک کاسه کنند و راهحل ارائه دهند محل مناقشه است. برای چارهجویی فقر درهر منطقه باید به اقتضای شرایط آن منطقه برنامهریزی و سیاستگذاری صورت گیرد. در برنامههای عمرانی پیش از انقلاب هم قرار بود این موارد لحاظ شود. یعنی به مدیران هر استان این آزادی عمل داده شود که بر مبنای مشاهدات و رویکردهای آزمایشی کارشناسان آن استان تصمیم بگیرند. اما پول نفت و تمرکز قدرت در پایتخت موجب شده کسانی برای نقاط مختلف کشور برنامهریزی کنند که هیچ گونه آشنایی با موقعیت و مسائل خاص آنها ندارند. این دستورات و احکام کلی نه تنها رافع مشکلات نبوده که به هدرروی منابع هم انجامیده است. شیوه بانرجی و دوفلو به ما نشان میدهد که رفتار درست اقتصادی با توجه به مشاهده و آزمایش امکانپذیر است. ما باید بهصورت مقطعی و محدود مسائل مناطق را مدنظر قرار دهیم. برنامه عمل مشخص آن را اجرا کنیم و اگر دیدیم نتیجه داد آن را بهصورت تدریجی و با احتیاط گسترش و تعمیم دهیم. این موضوع را هم بیان کنم که جامعه دانشگاهی ما به این احساس و ادراک رسیده که نظریههای کلی و کلیشهای نمیتواند جوابگوی مسائل کشور باشد. نظریههای انتزاعی که هیچ سنخیتی با شرایط ما ندارد طبعا فقط بهصورت نظریه باقی میماند. اجرای روش و ایدههای بانرجی و دوفلو سخت و طاقت فرسا است؛ آنها رفتهاند سراغ کشورهای فقیر و گامبهگام نیازها و شیوه پاسخ به آنها را صورتبندی کردهاند. پس ما نیاز به پژوهشگرانی داریم که آستینها را بالا بزنند و بروند از نزدیک مسائل اجتماعی را پایش کنند. امیدواریم این کتاب و نیز روش شناسی این دو نوبلیست به کار محققان و اقتصاددانان و برنامهریزان ما بیاید و از این در جا زدن و تکرار برنامههای ناموفق رها شویم. بدیلی که بانرجی و دوفلو ارائه دادهاند میتواند در کشور ما نیز با تغییر در رویکردها، به فقرزدایی منجر شود.