نگاه منتقد
پوشه اعمال ناجور
ولی سداریس از این آدمها نیست که از آن شرمها سرش بشود. میآید راست جلوی صورتتان انگشت توی دماغش میکند و جلوی چشمهای ورقلمبیده استاد عظیمالشان همه پستهها را میشکند و پوستش را هم چندتایی روی فرش میاندازد و بلند میگوید که از آن یارو که باشگاه میرود بدش میآید و اسم پوشه را هم میگذارد «فیلمهای ناجور.»خوبیاش به همین است که این نویسنده از آغاز نیت کرده هرچه تابو و مانع عرفی و غیرعرفی جلوی چشمش میآید را یکسر با آفتابه آمریکایی بشورد و کنار بگذارد و از همان زخمها بگوید که مثل خوره روح همه را میخورده و شرم داشتهاند بگویند که میخورده.
اگر که پدر و مادرش ناجور و عوضی درآمدهاند، بیتعارف گفته و کاری هم نداشته که جای این یکی روی سر است و آن یکی دربست توی بهشت؛ اگر که از یک معلول ویلچری بداخلاق گندهدهان متنفر شده، دیگر ملاحظه نکرده که ما باید چنین و چنان کنیم و بسیاری چیزها را پاس بداریم؛ پاس که نداشته هیچ، طرف را سر ضرب از اولین راهپلهای که دیده هل داده پایین. اگر طالب این زخمهایید، این کتاب سداریس مال شماست. خیلی ساده چیزهایی که جامعه آمریکایی همیشه از دیدنش طفره رفته را برداشته صاف فرو کرده وسط چشم همه و تازه این تمام داستان نیست: خانوادههای درب و داغان، آدمهای مفلوک توسریخور، خراباتیها، معتادها، زنهای حسود و زشت، مردهای عنین و بدجور که دیگر چه بگویم... بخوانید و بخندید.
ارسال نظر