من بوریس جانسون نیستم

از زمانی که بوریس جانسون به خیابان ۱۰ داونینگ رفت و قول داد که کناره‌گیری انگلیس از اتحادیه اروپا را مورد مذاکره مجدد قرار دهد، به صورت عام در میان بسیاری از مخالفان برگزیت، نخست‌وزیر جدید بریتانیا را واروفاکیسی می‌دانستند که به روشی مشابه شکست خواهد خورد. مقامات اتحادیه اروپا معتقدند که بسیاری از نشست‌های بیهوده با نخست‌وزیر جانسون، همانند مواردی بوده که با وزیر دارایی یونان در اوج بحران بدهی یونان، تجربه شده بود.

 به نظر تنها درسی که جانسون از من آموخته‌، این است که هرگز نباید وارد مذاکره شود؛ مگر اینکه آماده ترک میز مذاکره بدون توافق باشد. اما مطمئنا این درسی است که همه اشخاص معقول، بدون استثنا می‌دانند، از سلف جانسون، ترزامی تا نخست‌وزیر پیشین یونان، آلکسیس سیپراس. درس بزرگ‌تر که باید درحال‌حاضر فرا گرفته شود، این است که رقابت بین یک جانسون مصمم و یک اتحادیه ذاتا انعطاف‌ناپذیر، لطمه به اروپا تحمیل می‌کند. مفسران و سیاستمداران دوست دارند تا جایی که ممکن است از برگزیت و گرگزیت (خروج یونان از اتحادیه اروپا) به موازات هم نام ببرند. این حقیقت که هر دو کشور رفراندومی برگزار کردند که مخالف خواسته‌های رهبران اتحادیه اروپا بوده ‌است، این امر را آسان‌تر می‌کند. اما این قیاس، قدری سست است که مانع درک مسائل حیاتی پیش روی کشورهایمان می‌شود و بدتر از آن می‌تواند خسارت دوسره برگزیت بدون توافق را نزدیک‌تر کند. واضح است که من هرگز به خروج یونان از اتحادیه اروپا عقیده نداشته‌ام. رای‌دهندگان یونانی در ژانویه ۲۰۱۵ ما را انتخاب کردند تا به بدبختی غیرضروری تحمیل‌شده بر آنها پایان دهند؛ بدبختی‌ای که به سبب اتخاذ سیاست‌های مضحک منجر به بحران اقتصادی و بحران انسانی شد. نه آنها و نه من، به‌عنوان مذاکره‌کننده رسمی با اتحادیه اروپا، نمی‌خواستیم به بن‌بست بخوریم. تنها چیزی که ما خواستار آن بودیم این بود که سیاست‌های معقولی داشته باشیم که به ما این امکان را می‌دهد که در اتحادیه پولی و با احترام باقی بمانیم. اگر موفق شده بودم، امروز اروپا قوی‌تر، محکم‌تر و بهتر می‌توانست با متحد طبیعی جانسون در کاخ سفید مخالفت کند. البته برخلاف جانسون، من صرفا یک وزیر دارایی بودم.

بوریس نیستم copy