از ایران هر چه بگوییم و بنویسیم کم است
ایران سرزمینی کهن با فرهنگ باستانی است که بر محور اساطیر، خرد مزدایی، دیوان سالاری ملی تا دوره معاصر تداوم یافته است. سرزمین نیکیها و مردمان نجیبی که غایت زندگی یکجانشین آنها مردم آزاری نکردن و جشنهای شاد بوده است. سرزمینی که امشاسپندان آن همانند آذر، امرداد، خرداد، شهریور و اردیبهشت هنوز حضوری پررنگ دارندو قلمرو میانهای از فلات ایران باقی مانده است. حمله غارتگران قبیلهای در طول تاریخ نتوانسته عامل گسست و نابودی شود و عناصر فرهنگی و سیاسی ایران به شکل قدرتمندی بقا پیدا کردهاند. جشن نوروز، سده، آبادگان، امشاسپندانی که در ماههای ایرانی ریشه دارند، خردمزدایی و دوگانگی خیر و شر، اعتقاد به اشراق و ستایش خداوند و دشمنی با دروغ، خشکسالی و دشمن در ایده ایران وجود دارد.
ایده ایران دارای شکل دیوان سالاریها، ساختار وزارت و سفارت و شکلهای نظاممند مملکت داری است که در زندگی شهروندان نیز باغ، قنات و قلعه را سامان داده است. همینطور به لحاظ محتوایی نور عالم مثلی بود که دنیای نیکی را رقم میزد و شر جهان پلیدی است که ناامنی و بیثباتی از آن شکل میگرفت. انسان ایرانی مخیر است میان اهورامزدا و اهریمن و آنچه گیتی را به مینو بدل میسازد، اخلاق عملی مبتنی بر پندار، گفتار و کردار نیک است. در طول تاریخ حملههای زیادی ایران را بهصورت و محتوا تا مرز گسست و نابودی سوق داد، اما پس از چندی که بادهای بینیازی خداوند از وزش میافتاد و خر بندگان قومیتی و فرقهای از عصبیت خالی میگشتند، ایده ایران برای نظم دهی بازمیگشت. در این فرآیند ابن مقفع، طبری، بلعمی، مسکویه، بیهقی، فردوسی، سهروردی، ابن طباطبا، حافظ و سعدی نقش اساسی دارند.
از ایران باید تا میتوان گفت و نوشت چرا که ظرف و محتوای توسعه کشور است. باید زبان فارسی را دوست داشت و در جهت ترویج آن از هیچ اقدامی دریغ نکرد. باید تا حد ممکن فرزندان کشور را با حافظ و سعدی با فردوسی و فارابی آشنا کرد. اگر ایده ایران از جمع معدودی نخبگان خارج شود و در میان مردم و سیاست گذاران شکل خودآگاهانه بگیرد معنای امنیت، مصلحت و منافع ملی شکل خواهد گرفت. ایران مورد غفلت قرار گرفته است و بدون وطن، کشور و ایران دوستی هیچ تحول مهمی رقم نمیخورد.
ارسال نظر