بنسلمان ۲۰۱۹
اگرچه با فروکش کردن بحران بهوجود آمده ناشی از قتل جمالخاشقجی شاهد نوعی ثبات در داخل عربستان و در روابط خارجی سعودی با دولتها هستیم، اما شرارههای این رسوایی باعث شده تا همچنان این سوال در سال ۲۰۱۹ مطرح باشد که ولیعهدی و پادشاهی محتمل بن سلمان چه سمت و سویی خواهد گرفت؟ آیا ماجرای قتل خاشقجی همچنان این ظرفیت را دارد تا بر نوع رفتار عربستان و شخص محمد بن سلمان موثر باشد؟ یا اینکه عربستان با عبور از این بحران تمرکز خود را بر جانشینی ولیعهد و مناسبات آینده او در قامت پادشاهی عربستان خواهد گذاشت.
اهمیت موضوع تغییر زمامداران و تصمیمگیرندگان یک کشور در دو طیف سنتی یا مدرن با اشکال مسالمتآمیز یا خشونتآمیز در وجوه انتخابی یا انتصابی، حاوی پیامدهای داخلی، منطقهای و بینالمللی است. این تغییر زمانی اهمیت دوچندان دارد که تغییر و تحولات در راس هرم سیاسی از رویههای متعارف و استانداردهای رایج سیاسی تبعیت نکند و یک مورد خاص محسوب شود.
در واقع به موازات بهرهمندی یک دولت همچون پادشاهی عربستان سعودی که یکی از نامتعارفترین نظامهای سیاسی در گردش نخبگان به حساب میآید، از موقعیتهای ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک در نظام بینالملل و زیرسیستمهای منطقهای و جایگاه و اعتبار آن نزد کشورها، سازمانها و نهادهای منطقهای و بینالمللی، اهمیت جابهجایی رهبران سیاسی و در یک سطح پایینتر نخبگان سیاست خارجی و امنیتی حائز اهمیت فراوان است. در این فضا، ولیعهدی محمد بن سلمان در عربستان سعودی در کنار تاثیرات و پیامهایی که برای داخل عربستان و همچنین موقعیت این کشور در سطح منطقه و نظام بینالملل دارد، حاوی پیامدهایی بر ایران بهعنوان مهمترین رقیب عربستان است.
چهار دلیل در تحکیم پایههای قدرت محمدبنسلمان
با وجود این مساله که احتمال اتخاذ هر تصمیمی از سوی پادشاه عربستان متاثر از شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی وجود دارد، اما به اعتقاد نگارنده سناریوی تداوم ولیعهدی محمدبنسلمان به سوی پادشاهی در شرایط کنونی امری محتمل و منطقیتر خواهد بود. در واقع قوت این استدلال ناشی از چهار مساله اصلی است:
1. یکدست شدن ساختار قدرت
مساله اول فقدان یک اپوزیسیون قدرتمند و تشکلیافته از شاهزادگان یا حتی وجود قطببندی و جناحبندیهای مشخص مبتنی بر چهرههای شاخص خاندان حاکم است. در واقع پس از مرگ شاهزادگان جناح قدرتمند سدیری یعنی برادران تنی ملک سلمان همچون فهد، سلطان، نایف، عبدالرحمن، ترکی و دیگر برادران ناتنی همچون عبدالله و برادرزادگانی چون سعود الفیصل و همچنین به حاشیه رفتن شاهزادگان قدرتمندی چون محمد بن فهد، بندر بن سلطان، خالد بن سلطان و دیگران، مساله جنگ قدرت و رقابتهای سنگین و خونین در دربار پادشاهی، چندان نمود واقعی و ملموسی ندارد و بیشتر دستمایه رسانههای خبری است. در شرایط کنونی ساختار قدرت در عربستان بیش از هر زمان دیگری یکدست و از حضور چهرههای قدرتمند خالی شده است.
۲. توافق نسبی
مساله دوم تاکید بر وضعیت فرسایشی انتقال قدرت در عربستان است. این موضوع بر این استدلال تاکید میکند که جایگزینی نوادگان جوان در خط جانشینی امری ضروری و اجتنابناپذیر در بقای خاندان حاکم و حیات سیاسی پادشاهی است و این مورد توافق برادران زنده ملک سلمان از جمله بندر، ممدوح، متعب، مقرن، عبدالله و حتی خود شاهزاده احمد است که همگی اینک در دهه هفتم تا نهم زندگی خود به سر میبرند. در تایید این مساله مهم، اخیرا شاهزاده بندر بنسلطان رئیس پیشین سازمان استخبارات و سفیر سابق عربستان در آمریکا در گفتوگو با ایندیپندنت عربی سیاست ملک سلمان بن عبدالعزیز در تعیین پسرش محمد بن سلمان در مقام ولایتعهدی را ستود و آن را سبب ضمانت ثبات قدرت در کشورش طی ۲۰ سال آینده توصیف کرد، چرا که به گفته او «برادران سلمان همه سالخوردهاند و حتی نوادگان عبدالعزیز که خودم یکی از آنان هستم، از سن ۶۰ گذشتهایم.» این اظهارات نشان میدهد تلقیای که نسبت به جنگ قدرت در خاندان سعودی وجود دارد، چندان ما به ازای ملموس، عینی و واقعی ندارد و همانطور که اشاره رفت، دستمایه رسانههای خبری است.
۳. نظم و نسق بنسلمانی
مساله سوم هم در نظم جدیدی است که بنسلمان در سه سال اخیری که از پادشاهی پدرش در عربستان میگذرد، بنا نهاده است. این آرایش به راحتی قابل پذیرش و مهمتر قابل دگرگونی از سوی دیگر شاهزادگان خاندان حاکم نخواهد بود، چرا که مسوولیتهای آن همچون جنگ یمن سخت، سنگین و دشوار است و مهمتر از آن قابل تغییر به سادگی و با اتخاذ چند فرمان و عزل و نصب چند مقام نیست. از این زاویه است که باید گفت محمد بن سلمان بهرغم نوساناتی که در رویههای متعارف عربستان ایجاد کرده است، اما دستاوردهای مهمی همچون سند چشمانداز ۲۰۳۰ را در کارنامه خود رقم زده که توانسته بخش عمدهای از جمعیت جوان سعودی را با خود همراه کند. همچنین محمد بن سلمان از زمان روی کار آمدن بهعنوان جانشین ولیعهد در مارس ۲۰۱۵ تاکنون چند موج تغییر مقامات و عزل و نصب امرا و شاهزادگان را کلید زده است که نقش مهمی در تحکیم پایههای قدرتش دارد. در این تغییرات، بنسلمان با حذف رقبا و تعیین نوادگان عبدالعزیز که به او بسیار نزدیکند، توانسته است سیستم وفاداری را چند لایه و مقدمات را برای تصدی پست پادشاهی در عربستان فراهم کند.
۴. حمایت آمریکا
مساله چهارم و بسیار مهم هم در حمایت دونالد ترامپ و مقامات آمریکایی از محمدبنسلمان نهفته است. این مساله هم بهخاطر شناخت از بن سلمان و هم شبکه روابط چندسطحی با عربستان سعودی در مقطع کنونی است. در واقع در مقطع کنونی که محمدبنسلمان بیشترین قرابت و همراهی و همفکری را با سیاست خاورمیانهای آمریکا بهخصوص پروژه فشار بر ایران، به عهده گرفتن هزینههای مسوولیت و همچنین معامله قرن دارد، جایگزینی او با شاهزادهای دیگر مستلزم بازسازی روابط و تعریف حوزههای همکاری خواهد بود که این امری زمانبر است و با توجه به رویکرد فوری و معطوف به نتیجهگیری ترامپ امری دور از ذهن است که او حاضر به نادیده گرفتن بنسلمان از ولیعهدی و پادشاهی آینده عربستان شود، مگر مزایای این جایگزینی به مراتب بیشتر از سود کنونی در چارچوب منطق ترامپ باشد.
از اینرو و بر مبنای این چهار استدلال باید گفت که جایگاه محمد بن سلمان بهرغم ماجرای خاشقجی در حال تثبیت شدن در داخل عربستان است و در سال کنونی یعنی ۲۰۱۹ با مرگ احتمالی یا با وخیم شدن وضعیت جسمانی ملک سلمان یا در حالت سوم توافقی مبنی بر انتقال قدرت از سلمان به محمد محتمل است که او بهعنوان هشتمین پادشاه تاریخ عربستان پس از تشکیل در ۱۹۳۲ و اولین پادشاه از نسل نوادگان ملک عبدالعزیز تعیین شود.
ارسال نظر