خاطرات عمه لیلا
عمه لیلا
تجریش
شاید همه تهرانیها سمنوی عمه لیلا رو شنیده باشن، با اون ترشیهای نازخاتون و رنگ و وارنگ. خود من اولین بار وقتی این اسم رو شنیدم خندهام گرفت و البته حرف واسه یازده ساله پیشه که تازه دانشجو شده بودم و اومده بودم تهران و یکی از دوستان جدیدم اهل غذا و شکم بود و خیلی اطلاعات جالبی از این حوزه بهم میداد و منم خیلی مشعوف میشدم.
آره، اولین بار که این اسم رو بهم گفت گفتم این تهرانیها هم یه چیزیشون میشهها! چه اسمها! و بعد که دیگه تا به امروز هیچ وقت این اسم یادم نرفت، فهمیدم که این تهرانیها هم یه چیزی سرشون میشهها.
طرف مثل رستوران خاور خانوم برداشته یک اسمی گذاشته که یک جماعتی رو کیفور میکنه و مدام هم توجهها بهخاطر این اسم بهش جلب میشه و کلی مشتری فقط میرن ببینن داستان چیه و این کارآفرین که این کارها رو کرده چه شکلیه و آیا مثل ماست یا یکی مثل خالهریزه است؟
حقیقتا منم اولین بار با این ذوق رفتم ببینم داستان چیه و رفتم چندتا سبیل کلفت دیدم و نفهمیدم عمه لیلایی واقعا هست یا نه و این اسم فقط یک اسمه.
اما خب ترشیهاش با اونهایی که ماها تو خونههامون درست میکنیم تفاوت اساسی داره! یعنی راحت بگم شیک و خاص مزه است و اسمهاش هم به اندازه لیته و هفته بیجار کلاسیک نیست و خیلیهامون بعضی از اون ترشیها رو فقط تو اون جور جاها میبینیم.
خلاصه چندتا قاشق کوچیک برداشتیم و اقتادیم به جون تیست کردن (مفتی هم بود دیگه خدا باید بخیر میکرد) همه چیزای سالم و اینا هم داره مثل عصاره انگور که برای تقویت نمیدونم کجا خوبه و ما هم جوزده شدیم کلی خریدیم و همچنان هم که داریم میخریم.
در کنار همه این داستانا چیزی که معروفه اساسی و بهخاطر همینم عمه لیلا معروف شده، سمنوی اینجاست که همه سال هست و هر موقع بری هم داره و انصافا خوبه و ترش و اینا نیست و از اونجایی که خودم خیلی تو صنعت غذا پژوهش کردم به نظرم با این اخلاقمون که همیشه فکر میکنیم اگر قبلا چیزی بهمون خیلی چسبیده حتما ریشهاش تو کیفیت بوده و منشأ حس خوبمون بیرونی بوده هم مقابله کنیم؛ زیرا همیشه به این جور جاها نقد میشه که دیگه کیفیت سابق رو نداره و فلان جا هم قدیما خوب بود و اینا و من مخالفم با اشاعه این تفکر و نظرم اینه اگر جایی بد شه مشتریاش رو از دست میده یا هر جایی به میزانی که خوبه مشتری داره و نه از یک جا افسانهای تعریف کنیم و نه بیرحمانه بکوبیم.
ارسال نظر