نوستالژی دمده
در ب در
شریعتی
قدیما که دانشجو بودم چندباری اومده بودم اینجا و چون با دوستام خیلی خوش گذشته بود، دید مثبتی بهش داشتم. این یک تله است البته، که وقتی جوانی و اهل بگو و بخند با دوستا خیلی خوش میگذره حالا هر جا که میخواد باشه و واسه همین وقتی میخوایم از جایی تعریف کنیم باید کمی دست به عصا باشیم.
در ب در، بزرگ و شلوغ و معروفه منتها با گذشت زمان نتونسته گرد و غبارش رو پاک کنه و بسیار قدیمی و دمده شده؛ آن قدر اثر مرور زمان رو تو همه جاش میبینی که یه جورایی دلت میگیره.
وقتی هم که ما رفتیم با اینکه وسط هفته بود حسابی شلوغ بود.
رفتم که دستامو بشورم تا نزدیک دستشویی شدم بوی بدی به استقبالم اومد و متوجه شدم که وارد اونجا که بشم حکایات قشنگی منتظرمه و همین طور هم بود،
کف دستشویی خیس و نامرتب بود، دستمال نداشت و روی سطل آشغال پر از دستمال خیس بود، اومدم دستم رو بشورم که اونجا هم خیس بود و چندتا دستمال خیس هم اونجا بود و خلاصه بسیار ناراحتکننده بود، اومدم در رو باز کنم دیدم درز در کاملا بازه، یعنی اگر کسی از بیرون داخل رو نگاه میکرد، میدید!
بله دوستان من توقع ندارم سرویس بهداشتی لوشاتو رو اینجا ببینم اما حداقل خواسته من بوی خوش و تمیزی و دستماله، چرا این خواسته زیاده؟! چرا به این شرایط عادت کردیم؟
یه مسافرت با ماشین تو ازمیر داشتم که تو بدترین شرایط دستشوییهای عمومی اگر حتی دیواراش کاه و گل بود ولی تمیز بود و یه پارچ کوچیکی یه گوشهاش بود، خلاصه من فکر میکنم لیاقت ما بالاتر از این حرفاست.
از مهماندار سایز پیتزا رو پرسیدم سبدهای روی دیوار رو نشون داد و ما هم سفارش مون رو دادیم، به ما گفتن موهیتومون دست سازه،
سون آپ کمی سیروپ و لیموی با پوست و چند برگ نعنا و یخ تشکیل موهیتوی دستساز اونجا رو داده بود و مزهاش بد نبود،
پرسیدم سالاد پکه یا خودتون درست کردید؟ گفتن خودمون درست کردیم و تو یه ظرف یکبار مصرف اومد و چیز خاص و جالب توجهای نداشت.
پیتزا مرغ و کاری نوستالژی من از اونجا بود، این بار هم همون رو خوردم، ادویه تند کاری رو باید دوست داشته باشید و من داشتم و بد نبود به نظرم هرچند که دوستم نپسندید و من هم پیتزا قارچ و گوشت اون رو نپسندیدم و هی غر زد که اینجا کجاست منو آوردی! اگر فلان جا و فلان جا رفته بودیم بهتر بود.
واقعیت هم اینه که یکسری جاهایی تو این سالها باز شده و پیتزاهای اساسی میده و واقعا آدم دیگه دلش نمیخواد ریسک کنه و همش دلش میخواد بره همونا رو بخوره و میگه بیخیال بعضی نوستالژیها و منم به دوستم حق میدم؛ بلاخره نوستالژی هم باید چیزی برای عرضه داشته باشه.
ارسال نظر