گردشی یک روزه در «والنگرود»
به «سلامت» سفر کنید
چگونه رفتیم؟
مقصد ما در کیلومتر هشتاد جاده چالوس قرار داشت. صبح خیلی زود کولههایمان را برداشتیم و قدم در جاده گذاشتیم. از تهران و کرج رد شدیم و حدود ساعت ۱۰ صبح از کنار منطقهای بهنام «نساء» گذشتیم؛ جادهای که به پیست «دیزین» میرسید را رد کردیم و بعد به تابلوی کوچکی که مسیر جاده روستا را نشان میداد، رسیدیم. وقتی وارد مسیر منتهی به والنگرود شدیم ناگهان جهان اطراف تغییر کرد. میدانستیم که در زمستانهای سرد، والنگرود و برفهای سنگینش مقصد خوبی برای سفر نیستند اما تابستانهای این روستای زیبا بسیار دیدنی است. کنار جاده رودخانهای پر آب و خروشان را یافتیم که با گیاهانی بلند قامت، بوتههایی پرگل و بسیار خوشبو احاطه شده بودند. همانجا کنار رودخانه، برای صبحانه جایی را پیدا کردیم. صدای آب تمام فضا را پر کرده و بود و عطر گلهای وحشی تمام خستگی راه را از تنمان دور کرد. بعد از صبحانه برای دیدن قسمتهای دیگر روستا راه افتادیم. رودخانه همراه ما میآمد و در بعضی قسمتها قطعات بزرگ برف که از زمستان جا مانده بودند، آب خروشان رودخانه را تامین میکردند. روستای والنگرود دارای خانههای زیادی نبود و بیشتر آنها با معماری جدید ساخته شده بودند. یکی از دوستانم برایمان گفت که در جایی خوانده سالها پیش به دلیل برف سنگین بخشی از جمعیت از روستا مهاجرت میکنند و بعد از سالها دوباره به اینجا باز میگردند و خانههای جدیدی را میسازند. در کوچه باغهای آرام و زیبای روستا قدم زدیم. با ساکنین محلی گفتوگو کردیم و آنها برایمان گفتند که کوهنوردانی ماجراجو از والنگرود به سمت قلههای مرتفعی چون «آزاد کوه» میروند. بعد برایمان توضیح دادند که ما در منطقه حفاظت شده قرار داریم و در دشتهای بالا دست روستا پیدا کردن برخی حیوانات مانند گراز امکانپذیر است. آنها برایمان از برفهای سنگین و احتمال ریزش بهمن در زمستان، آب و هوای بسیار خنک و مطبوع در اواخر بهار و سرتاسر تابستان و زندگی در این محیط زیبا تعریف کردند. برایمان گفتند که چشمههای آب معدنی روستا چقدر به طراوت و زیبایی بیشتر محل زندگیشان کمک کرده است و وجود این حجم از آب باعث شده تا روستای آنها با پوشش گیاهی بسیار متفاوتش بسیار دوستداشتنی باشد. حوالی عصر از مردم محلی مهربانی که با صحبتها، راهنماییها و خاطراتشان لحظات بسیاری زیبایی را برایمان ساخته بودند، خداحافظی کردیم و تصمیم گرفتیم تا قبل از تاریکی هوا باز از خنکای رودخانه لذت ببریم.
شنیده بودیم این رودخانه به یکی از سرچشمههای اصلی رود کرج متصل است و قزلآلای خال قرمز هم در برخی قسمتهای آن زندگی میکند. کنار رودخانه ساحل وسیعی را یافتیم که چند خانواده دیگر نیز در آن اتراق کرده بودند. حرکت آب، وزش باد از لابهلای علفزارها، صدای پرندگان و عبور گاه و بیگاه پروانهها از بالای سرمان دقایقی طلایی برایمان رقم زد. کمکم هوا رو به سردی میرفت که وسایلمان را جمع کردیم و برای بازگشت به خانه آماده شدیم.
والنگرود روستایی آرام، مهربان و بسیار شگفتانگیز است که با سخاوت خستگی و گرمای شهر را از وجودتان میگیرد. اگر به این روستای زیبا سر زدید هیچ گیاهی را نچینید، هیچ زبالهای نریزید و هیچ آبی را آلوده نکنید تا اگر سالها بعد کسی برای داشتن چند ساعت آرامش به سمت والنگرود رفت، بازهم بتواند در خنکای این روستای زیبا سختی روزگار را فراموش کند.
ارسال نظر