چرا حضور زنان در ورزشگاهها تبدیل به یک چالش شده است؟
پایان یک تابو
به گواه حاضران در ورزشگاه و فیلمهای متعددی که از این رویدادها منتشر شد، در جریان نمایش آن بازی اتفاق ناخوشایندی رخ نداد و شواهد و قرائن حاکی از آن بود که حاضران در ورزشگاه از الفاظ رکیک در شعارهایشان استفاده نکردند.
با این اوصاف و فارغ از هر نگاه جامعهشناختی و سیاسی به این ممنوعیت، حالا بیش از هر زمان دیگری به نظر میرسد ادامه این روند پرسشبرانگیز باشد. گویا اندکاندک حتی کسانی که با این اتفاق مخالف بودند نیز به این نتیجه رسیدهاند که دلایل متقنی برای ادامه این سیاست وجود ندارد و باید شرایط را برای جنسیتزدایی از «آزادی» فراهم کرد.
استقبال از حضور زنان در ورزشگاهها ابعاد بینالمللی نیز پیدا کرد و حتی سرخیو راموس، بازیکن تیم فوتبال اسپانیا در پایان بازی با ایران گفت: «برندگان واقعی دیدار این دو تیم،زنان ایرانی بودند که به ورزشگاه راه پیدا کردند.» با این همه آنچه حضور زنان در ورزشگاه را تبدیل به چالش کرده نگرانی کسانی است که نهادهای مربوط به این بخش را در اختیار دارند و معتقدند امکان نظارت بر رفتارهای حاضران در ورزشگاه وجود ندارد.
بودن مثل نسیم، رفتن مثل رود
کامبیز نوروزی
حقوقدان
در میان عکسهای جام جهانی یک عکس، بسیار میدرخشد؛ آنکه چهره دختری جوان را در حال تماشای مسابقه نشان میدهد. پرچم جمهوری اسلامی ایران را روی سر بسته و در حدی که خود کافی میدانسته حجاب خود را رعایت کرده است. بر گونه چپ، بازهم نقش پرچم ایران کشیده است. قطرههای اشک از دو چشم او سرازیر است. قطره اشک چشم چپ او، رنگ سرخ پرچم را شسته وچون خونابه از گونه سرازیر کرده و خونابه به چیزی شبیه میله پرچم بدل شده است. گویی قطره اشک و خونابه چشم اوست که پرچم ایران را سرپا نگه داشته. گردن افراشته دارد. نگاهش غمبار ولی نافذ است؛ اما صورت بیآلایش و سادهاش، از عزم و ارادهای نهفته حکایت میکند. تو گویی این اشکها نه نشانه اندوه که نشانه وجودی نجیب و ساکت و آرام و سخت و صبور و مغرور است. غروری که بیهیاهوست و شکست را نمیشناسد، نمیشکند و شکستش عین پیروزی است. این عکس تصویری تمام عیار از امروزِ زن ایرانی است؛ رنج میبرد، تبعیضها را به دوش میکشد، حاکمان و تنگنظران گاه چنان به دید تحقیر در او مینگرند که گویی اصلا نیست. برخی از هوچیها به نگاه کاسبی به او مینگرند؛ از دیده خون دل همه بر روی ما رود. گروهی در آن سوی آبها همین زن ایرانی را با هیاهوهای گوشخراش اسباب کسبوکارهای سیاسی و پولدرآور و شهرت کردهاند. گروهی دیگر در همین چاردیواری داخل همین زن ایرانی را وسیلهای برای قدرتنمایی خود ساختهاند تا ثابت کنند این ما هستیم که میگوییم چه کنید چه نکنید. نگاه تنگشان گنجایش حضور عظیم انسان را ندارد. اما واقعیت زن ایرانی همین است که در آن عکس میبینیم. با گردنی افراشته، که اگرچه بار اندوه میبرد؛ ولی عزمی سنگین با خود میکشد. ایران، با همین پرچمی که امروز هست از آن اوست. باقی ماندن این درفش مرهون خون دل او نیز هست. مغرور و شکیباست و با همین شکیبایی است که نمیشکند و بیآنکه کاری به هوچیهای کاسبکار داشته باشد یا زورگوییهای قدرتپیشهگان را حساب کند، وجود خود را بر آنانی تحمیل میکند که حضور او را برنمیتابند. انگار که صبورانه و با لبهایی بسته میخواهد بگوید: «ما هستیم و خواهیم بود. ایران هست و خواهد بود. آنطور که ما میخواهیم، آنطور که ایران میخواهد.»
پایان طلسم
نگار انسان
فعال اجتماعی
پس از شکسته شدن طلسم ورود زنان به ورزشگاهها در جریان نمایش دو بازی ایران-اسپانیا و ایران - پرتغال اظهارنظرهای فراوانی نسبت به حضور زنان در استادیوم آزادی بعد از بیش از سه دهه مطرح شد. بسیاری از رسانههای مهم ورزشی دنیا اتفاق مهم بازی ایران و اسپانیا را علاوه بر بازی شایسته ایران در برابر قدرتمندترین تیم جهان و قهرمان جام جهانی ۲۰۱۰، حضور زنان در استادیوم آزادی دانستند؛ اتفاقی که توجه همه رسانههای مهم ورزشی جهان را به خود جلب کرد تا آنجا که سرخیو راموس بازیکن تیم ملی اسپانیا هم به این مساله در توییتر خود اشاره کرد و برای زنان ایران آرزو کرد: «که به امید ادامه دادن این اتفاقات مثبت برای شما در آینده.» شور و نشاط دستهجمعی در بازی ایران و اسپانیا در ورزشگاه صدهزار نفری آزادی یک پیام مهم داشت که اگر شرایط برای حضور زنان و خانوادهها در استادیومها فراهم شود، نهتنها اتفاق ناخوشایند و شرمآوری در ورزشگاهها روی نخواهد داد، بلکه نشاط بیشتری را هم در ورزشگاهها شاهد خواهیم بود. فوتبال ورزشی است که مثل همه ورزشهای دیگر ممکن است هوادارانش هم زنان باشند هم مردان. محدود کردن این حق عمومی زنان با ممانعت از ورودشان به ورزشگاهها، به یک معنی محدود کردن حقوق شهروندی آنان است. اگرچه پس از پایان نمایش این دو مسابقه فوتبال، احتمال بازگشت قوانین محدودکننده و ممانعت از ورود زنان به ورزشگاهها وجود دارد اما باید این آغاز را به فال نیک گرفت، زیرا مسیر آینده را هموارتر و امکان و احتمال رفع این ممنوعیتها را بیشتر میکند. بسیاری بر این باورند که پخش بازی ایران و اسپانیا در استادیوم آزادی که آغازی بود برای حضور زنان، اتفاق مهمی بود که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. در فضایی کاملا شاد و مفرح بدون بروز هیچگونه مشکلی ۹۰ دقیقه خانوادهها در کنار یکدیگر به تماشای این بازی نشستند؛ اتفاقی که میتواند آغاز مسیری مهم برای آینده باشد. برای آیندهای که شرایط حضور زنان در استادیوم برای دیدن بازیهای فوتبال نه از روی صفحه نمایشگر بلکه روی زمین فراهم شود، چرا که زنان هم سهمی از شادی دسته جمعی در این کشور دارند.
روشن کردن چراغ امید
پروانه سلحشوری
رئیس فراکسیون زنان
هفته گذشته، هرچند در ساعات منتهی به مسابقه فوتبال میان تیم ملی فوتبال کشورمان و اسپانیا، اخبار ضدونقیضی مبنی بر عدم صدور مجوز حضور خانوادهها در استادیوم منتشر شد اما نهایتاً و پس از بیش از سه دهه درهای ورزشگاه بزرگ آزادی به روی خانوادهها، زنان و مردان گشوده شد و در این میان مسوولان و مردم ایران که پیروز واقعی میدان بودند، در کنار یکدیگر به تماشای این دیدار نشستند؛ مسابقهای که طی آن هرچند ملیپوشان کشورمان نتیجه را واگذار کردند، اما با تمام وجود جنگیدند.
اتفاقاتی که پیش از شروع مسابقه روی داد ناخوشایند بود؛ چراکه شور و شوق گستردهای میان خانوادهها برای تماشای این مسابقه حساس شکل گرفته بود که ناگهان انتشار خبری که از مخالفت مسوولان با برگزاری این رویداد در استادیوم آزادی حکایت میکرد، حس سرخوردگی عجیبی را رقم زد. فرصت فوقالعادهای پیش آمده بود که این تابوی غلط چند دههای شکسته شود و این امید در دل همه کسانی که به «آزادی» مراجعه کرده بودند شکل گرفته بود تا در کنار اعضای خانواده خود، زنان و مردان در کنار یکدیگر و برابر، مسابقه فوتبال را از طریق مانیتور و تلویزیون تماشا کنند.
اما نهایتا ورق برگشت و تصمیم نهایی دال بر موافقت با تماشای خانوادگی مسابقه در استادیوم بود. با وجود کارشکنیهای صورت گرفته در آخرین ساعات، مسوولان همکاری کردند و به مجلس و دولت برای تحقق این مهم دست یاری دادند و من از آنان تشکر میکنم؛ حتی از قوهقضائیه نیز تشکر میکنم که در شور و حال شکلگرفته میان مردم در شب مسابقه ایران و اسپانیا سهیم بود.
جو موجود در استادیوم بسیار خوب، صمیمانه و سالم بود. آن شب از هرکدام از گروهها و اقشار مختلف جامعه در استادیوم حضور داشتند و پیر و جوان هریک با پوششهای مختلف در جایگاه تماشاچیان نشسته بودند. در میان جمعیت حاضر در استادیوم تعداد زیادی خانم چادری به چشم میخورد. همگی با هر حمله و ضربه تیمملی به سمت دروازه حریف خوشحال میشدیم و شادی میکردیم و با گلی که خوردیم همگی افسوس خوردیم؛ شبی بود که در کنار هم هیجانات و احساسات خود را به اشتراک گذاشتیم و آنچه درنهایت رقم خورد، احساس همدلی یک ملت در استادیوم آزادی بود.
امیدوارم حضور خانوادهها در مسابقههای زنده فوتبال تبدیل به پدیدهای ادامهدار شود. این موضوع مساله بسیار جزئی و کوچکی است و نباید این گره کوچک را که میتوان با دست باز کرد به گرهی کور بدل کرد. حضور خانوادهها در ورزشگاه موضوعی است که منع قانونی ندارد؛ بنابراین اگر میخواهیم عزت زنان کشورمان حفظ شود باید با صدور مجوز ورود بانوان به ورزشگاهها مانع از آن شویم که دختران برای حضور در ورزشگاه و تماشای مسابقات فوتبال تیم محبوبشان چهره خود را پسرانه کنند.
باید گفت که در شب مسابقه فوتبال تیم ملی کشورمان در مصاف با اسپانیا، حضور زنان و مردان در کنار یکدیگر در آرامش و امنیت کامل نقطه عطفی بود در اعتماد مردم به مسوولان. زنان و مردان نشان دادند که میتوانند بهدور از حاشیه در جوی صمیمی و همدل، به تماشای مسابقات فوتبال بنشینند. این باور غلط که حضور اجتماعی مردم میتواند به سوی سیاست سوق پیدا کند، امری باطل است. خانوادهها و زنان و مردان و دختران و پسران نیاز به نشاط دارند و هرچه فضای عمومی برای حضور افراد در جامعه بازتر باشد، شور و نشاط افزایش یافته و اعتماد مردم به حاکمیت بیشتر خواهد شد.
جا دارد درخصوص تحقق این مطالبه دیرینه، از ریاست محترم جمهور، وزیر محترم کشور، وزارت ورزش، فرمانده نیروی انتظامی، استاندار تهران، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، نمایندگان تهران خانمها سیاوشی و ذوالقدر و آقای فرید موسوی و تمام مسوولانی که با پیگیری خود این فضا را برای حضور خانوادهها فراهم کردند، تشکر کنم. امید است این اعتماد عمومی به یک رویه مثبت تبدیل و از این پس شاهد حضور بیش از پیش خانوادهها در عرصههای اجتماعی و ورزشی کشور باشیم.
ارسال نظر