راهنمای سفر به شهرکرد
در اقلیم اسرارآمیز
از میانه بهار تا اواسط تابستان نام تورهایی که به سمت شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری میروند، بیشتراز دیگر زمانهای سال شنیده میشود. بیشترین جاذبهای که مسافران را به این منطقه میکشاند فرصت همنشینی با ایل بختیاری و شانس دیدن لالههای واژگون است. اما من فکر میکنم زیباییهای این شهر محدود به این دو جاذبه نیست. در این سفرنامه برایتان از این منطقه شگفتانگیز گفتهام.
خروشان در زمانخان
از تهران تا شهرکرد حدود ۵۵۰ کیلومتر راه است. ما صبحی بارانی را برای دیدن این شهر زیبا انتخاب کردیم و از تهران به سمت جاده قم رفتیم. از آنجا به سمت جاده سلفچگان مسیرمان را تغییر دادیم و از کنار منطقه حفاظت شدهای که تا دور دستها با کوههای بلند و دشتهای وسیع پوشیده شده بود، گذشتیم. در تمام مسیر کوهها، پوشش گیاهی که بیشتر نیزار بود و آسمان زیبا شگفت زدهمان کرد تا بالاخره پیش از ظهر به نجفآباد اصفهان رسیدیم. از آنجا با کمک جادهای زیبا و قدیمی به استان چهار محال و بختیاری پا گذاشتیم و در همان زمان ورود تغییر آب و هوا و پوشش گیاهی را لمس کردیم. اولین جایی را که برای بازدید انتخاب کرده بودیم، جاذبهای بهنام «پل زمانخان» بود؛ بنایی باستانی که در منطقهای به اسم «سامان» قرار دارد. این پل به دستور زمانخان، یکی از سرداران معروف و رئیس طایفه «ایل بیگی»، صدها سال پیش با سه پایه سنگی عظیم روی زایدهرود ساخته شده بود و هنوز هم گردشگران بیشماری را به سمت خود جذب میکند. وقتی به پل زمانخان رسیدیم از دیدن آب خروشانی که با ضربههای سهمگین از لابهلای پایههای پل راهش را پیدا میکرد، به وجد آمدیم. روی پل کتیبهای قرار داشت که سال ساخت پل را نشان میداد و در اطرافش مردم محلی محصولات کشاورزی و صنایع دستی را میفروختند. هوای عالی، باغهای سرسبز با درختانی که از سنگینی میوهها خم شده بودند، زیبایی سامان را در چشم بینندگان چند برابر میکرد. حدود دو ساعت در سامان ماندیم و بعد برای ادامه سفر به سمت شهرکرد حرکت کردیم.
قفلِ درِ کعبه از کجا آمده؟
جواب این سوال را وقتی به شمال شهرکرد و منطقه «چالشتر» که محل اقامتمان هم در آنجا قرار داشت رسیدیم، متوجه شدیم. قفل، یکی از محصولات مهم چالشتر شهرکرد است و هنر قفلسازی در این منطقه قدمتی هزاران ساله دارد. تا جایی که فهمیدیم یکی از قفلهای طلای مکه محصول چالشتر است و با نشان یونسکو در موزه عربستان نگهداری میشود. بعد از دیدن قفل بزرگی که در میدان چالشتر نصب شده بود، برای صرف ناهار به رستوران کوچک اما بسیار تمیزی رفتیم، سپس برای رزرو اتاق و کمی استراحت به سمت محل اقامتمان حرکت کردیم.
مهمانِ «آزاده»
قدیمیترین خانه شهرکرد یعنی خانه «آزاده چالشتر»، با ارسیهای زیبا، حوض پر آب، باغچه با طراوت و اتاقهای مجهز و آرام اقامتگاهی بود که با کمک یک دوست توانسته بودیم اتاقی در آن رزرو کنیم. خانه آزاده آنقدر زیبا بود که در بدو ورود تمام خستگی راه را از وجودمان گرفت و با میهماننوازی و محبت پرسنلش نوید اقامتی خوش را برایمان به ارمغان آورد. خیلی زود کلید اتاقمان را گرفتیم و وقتی وارد آن شدیم از دیدن کمال ظرافت و زیبایی در خانههای اصیل ایرانی میخکوب شدیم. تصمیم گرفتیم کمی استراحت کنیم و بعد برای دیدن «قلعه چالشتر» که با خانه آزاده یکی دو کوچه فاصله داشت، آماده شویم. عصر بود که به قلعه چالشتر رسیدیم. بعد از پرداخت ورودیه داخل آن رفتیم و با کمک راهنمای قلعه، بخشهای مختلف آن را دیدیم. قلعه چالشتر از زیباییهای درگاهش گرفته تا نقاشیها و گچبریهای منحصربهفردش، همگی چشمنواز، دوستداشتنی و بهیادماندنی بود. حمام، حیاط، اتاقها و بخشی از عمارت که برای نمایش آثار باستانی مکشوفه از جمله شیرهای سنگی مشهور بختیاری اختصاص پیدا کرده بودند برای گردشگران بسیار دوستداشتنی بودند. اما زیبایی قلعه آنجایی کامل شد که به جای بوفههای مرسوم در بناهای باستانی، از سیاه چادر عشایر برای پذیرایی از گردشگران بهره گرفته بودند. بعد از دیدن سیاه چادر دیگر ماندن جایز نبود و وقتی میزبانان مهربان بختیاری ما را به چادرشان دعوت کردند، خیلی زود قبول کردیم که برای چشیدن طعم چای کوهی و زغالی، کمی در آن چادر بنشینیم. میزبانمان خانواده مهربانی بودند که خود در سازمان گردشگری شهرکرد کار میکردند و روزهایی را هم در اینجا به مسافران خدمات میدادند. در حین نوشیدن چای برایمان از زندگی عشایر گفتند؛ از سختیها و زیباییها، از جنس چادری که قرنها عشایر را از گزند روزهای سخت مصون نگه داشته و حالا تبدیل به جاذبه گردشگری شده است. کم کم ساعت بازدید از قلعه رو به پایان بود. برای همین بعد از نوشیدن چای از آن خانواده مهربان تشکر کردیم و از قلعه خارج شدیم تا پیش از تاریکی هوا به گردابی اسرارآمیز که فاصله کمی تا شهرکرد داشت برسیم.
ادامه دارد...
ارسال نظر