سیتادو ، ولنجک نبش هجدهم
اسمی که با یه بار گفتن و دیدن تو یاد آدم بمونه هم نعمتی است در کسب و کار که سیتادو ازش محرومه. حدود ۱۰ شب وسط هفته اومدیم سیتادو تا خیلی سریع شام بخوریم و بریم، تو راه از اپلیکیشن «ریحون» سفارشمون رو دادیم تا معطل نشیم. وقتی رسیدیم تقریبا خالی بود و یک سری سفارشهای بیرون بر رو سروسامون میدادن.
فضا بزرگ و فستفودی و مرتب بود. خیلی سریع سفارش رو برامون آوردن، یه جورایی با همون منطق نهایتا ۱۰ دقیقهای فستفودهای بزرگ همخوانی میکرد با این تفاوت که اونجا واقعا تعداد فیشها بالاست.
بلال شیرین یک نصفه بلال بود که خوب طعمدار نشده بود، یکم کره و چند پاش نمک تنها چیزیه که بلال احتیاج داره.
سالاد اسفناج خیلی هیجانانگیز بود، گردوی شیرین شده و
کرن بری و پرتقال و سس مخصوص که باید خودمون با نسبتی که میخواستیم ترکیب میکردیم و طعم سس حسابی این سالاد رو ترش کرده بود.
مرغ سوخاری دو تکه اسپایسی پر از سیبزمینی بود و سالاد کلم و نون هم همراهش بود، طعمش بد نبود اما کمی تقلید برای ابتدای راه خوبه (تقلید از نسخههای موفق نه از فستفود خیابون پایینی)، کاش سیبزمینیهای کل فستفودهای تهران یک شکل و یک طعم نباشه، کاش همه از این سیبزمینیهای تپل نیمه فریز نباشه! کاش اگر قراره همه اینها باشه، حداقل انقدر بیمزه نباشه. یکم ادویه و نمک سیبزمینی رو عالی میکنه اما احساس میکنم دوستان حتی انقدر هم نمیخوان روش زمان بذارن و خیلی اینکه ما چی فکر میکنیم براشون مهم نیست.
رستبیف شکل برگر بود و گوشتش هم شکل کالباس مزهاش بد نبود اما هیچ شباهتی به تمام رست بیفهایی که دیدید نداره، بهتره روش یه اسم خلاقانهتر بذارن، تا هم غذای جدیدی رو معرفی کرده باشن و هم مشتری گمراه و بعضا ناراضی نشه.
ارسال نظر