در این حالت، تمام آحاد جامعه به ضروریات یک زندگی حداقلی دست می‌یابند و از گرفتار شدن به انواع آسیب‌های اجتماعی رها می‌شوند؛ زیرا اگر هر شخصی گرفتار فقر مطلق باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که دچار انواع آسیب‌های اجتماعی و حتی ارتکاب اعمال انحرافی نیز شود. در کشور ما پس از وقوع انقلاب اسلامی، اهتمام ویژه‌ای در حل مشکلات معیشتی محرومان و مستضعفان شد و با تاسیس نهادهایی همچون کمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی، به ریشه کن کردن فقر مطلق پرداخته شد. در کنار این نهادها، سازمان‌های مردم نهاد و خیریه‌ها نیز به کمک محرومان آمدند و سعی در حل مشکلات معیشتی آنها داشته‌اند. اما با تمام تدابیر اندیشیده‌شده و اقدامات انجام‌شده، کماکان مشاهده می‌کنیم که فقر در کشور آن هم از نوع مطلق آن وجود دارد. باید این نکته را همواره به یاد داشته باشیم که حل هر مساله اجتماعی نیازمند شناخت دقیق ماهیت آن مساله است. در مورد فقر هم به‌دلیل عدم شناخت دقیق از ماهیت آن، اقدامات برای ریشه کن کردن آن نیز به نتیجه نرسیده است. در مورد مساله فقر مطلق آنچه در مورد رفع آن اهمیت دارد، تعیین مرز بین یک زندگی حداقلی مناسب و یک زندگی توام با فقر و نداری است که از آن با عنوان خط فقر یاد می‌شود.

خط فقر، مرزی است که افراد در پایین آن از ضروریات یک زندگی مناسب و حداقلی برخوردار نیستند و معمولا به‌صورت یک مبلغ مالی از آن یاد می‌شود. در ایران به دلیل روشن نبودن دقیق این مساله و مشخص نبودن یک نرخ حداقل به‌عنوان خط فقر، عمده سیاست‌ها و برنامه‌های فقرزدایی نیز دچار مشکل  می‌شوند. خط فقر مساله‌ای است که به آسانی نمی‌توان آن را تعریف و نرخ آن را معین کرد. یک زندگی حداقلی دربرگیرنده هزینه‌های خوراک شامل گوشت و فرآورده‌های پروتئینی، برنج، حبوبات، نان، میوه و سبزی، لبنیات، انواع افزودنی‌ها و روغن‌ها، انواع نشاسته‌ها، آب آشامیدنی سالم و بهداشتی و... ،هزینه‌های پوشاک مناسب که با توجه به سلیقه افراد متفاوت است، هزینه‌های مسکن مناسب که مثلا برای یک خانواده ۴ نفره، یک باب منزل با دارا بودن یک پذیرایی، یک اتاق خواب، آشپزخانه، حمام و سرویس بهداشتی است. هزینه‌های بهداشتی و درمانی که آن هم یک هزینه پیش‌بینی نشده و متغیر است؛ زیرا بیماری یک پدیده پیش بینی نشده است و هزینه‌های درمان آن نیز بسته به نوع بیماری تفاوت‌های بسیاری دارد.

هزینه‌های تحصیل و آموزش فرزندان که با توجه به رایگان بودن آن تا پایان مقطع متوسطه، تنها هزینه‌های قانونی که از دانش‌آموزان اخذ می‌شود به اضافه هزینه‌های لوازم‌التحریر می‌تواند دربرگیرنده هزینه‌های آموزشی باشد و هزینه‌های جاری شامل آب، برق، گاز و تلفن و ایاب و ذهاب. اگر بخواهیم اقلام یاد شده را دقیقا مشخص کنیم و نرخ هر یک را دقیقا محاسبه و با هم جمع کنیم، در این صورت مقادیر ما در واقعیت نسبی خواهد بود. برای مثال چه بسا خانواده‌ای میزان کمتری گوشت قرمز استفاده کند و در سبد غذایی‌اش بیشتر از گوشت ماهی و مرغ استفاده کند. خانواده‌ای ممکن است ساکن یک منطقه شهر باشد و هزینه تهیه مسکن آنها، طبیعتا بیشتر از خانواده‌ای است که در یک منطقه دیگر زندگی  می‌کند یا اینکه خانواده‌ای ممکن است در مصارف خود صرفه‌جویی بیشتری کند و بیشتر به پس‌انداز اقدام کند و متفاوت از خانواده‌ای باشد که به مصرف بیشتر تمایل نشان می‌دهد. گذشته از این، به نظر می‌رسد که تعیین یک نرخ میانگین خط فقر برای کل مناطق کشور غیر عملی باشد، زیرا هزینه‌های میانگین زندگی در همه جای نقاط کشور یکسان نیست.

به تعبیری دیگر، اگر ما اقلام مورد نیاز و ضروری یک خانواده را تعیین کنیم و آنها را به‌عنوان ضروریات یک زندگی حداقلی و مناسب در نظر بگیریم و بخواهیم نرخ اقلام مورد نظر را محاسبه و باهم جمع کنیم، در این صورت دچار تفاوت در قیمت‌ها می‌شویم؛ زیرا قیمت اقلام ثابت در تمام نقاط کشور یکسان نیست. چه بسا اقلام مورد نیاز در کلان شهری مانند تهران بسیار فراتر از یک شهر کوچک باشد که در این صورت ما دچار مشکل در تعریف و تعیین حداقل‌ها می‌شویم. علاوه بر اینها تعیین یکسری اقلام مورد نیاز ثابت برای تمام شهروندان نیز معقولانه و عادلانه به نظر نمی‌رسد. چه بسا سلیقه شخصی پوشاک خاصی باشد که با شخص دیگری که سلیقه دیگری دارد متفاوت باشد که طبیعتا قیمت آنها نیز تفاوت خواهد داشت. به عبارتی معیارهای اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی در تعیین نرخ خط فقر تاثیر قابل ملاحظه‌ای دارند. علاوه بر اینها، مساله قابل توجهی که در بحث تعیین خط فقر مطلق وجود دارد، مفهوم فرهنگ فقر است. این مفهوم بیانگر سبک زندگی و ویژگی‌های خانوادگی، شخصیتی و رفتاری است که نسل به نسل در بین فقرا منتقل می‌شود که در آن فقرا به شرایط نامساعد مالی عادت کرده و تبدیل به یک ارزش فرهنگی برای آنان می‌شود.

در این رابطه، اگر خط فقر تعریف شده و نرخ آن روشن شود که به چه میزان است و این نتیجه را بگیریم که افراد در زیر خط فقر واقعا در وضعیت فقر مطلق هستند و باید برای چنین افراد و خانواده‌هایی برنامه‌های فقرزدایی اجرا کرد، در این صورت این امکان وجود دارد افرادی که در زیر نرخ خط فقر قرار می‌گیرند به علت در پیش گرفتن فرهنگ فقر، به معنای واقعی فقیر نباشند و فقر این افراد بیشتر از آنکه معلول عوامل بیرونی و جبری باشد، بیشتر عوامل فرهنگی و از سوی خود این افراد است و ممکن است به اشتباه از آنان به‌عنوان فقیر یاد شود؛ زیرا این افراد با وجود دارا بودن توانایی، کوشش چندانی برای برون‌رفت از وضعیت نامساعد مالی از خود نشان نمی‌دهند و در این صورت در آمارها شمار افراد گرفتار در فقر مطلق فزونی می‌یابد. از مباحث بالا چنین می‌توان نتیجه گرفت که پدیده فقر آن هم از نوع مطلق آن، مساله‌ای نیست که به راحتی بتوان آن را تعریف و مرز آن را مشخص کرد و برای آن درصدد چاره‌اندیشی و اجرای برنامه‌های فقرزدایی کرد. مساله فقر مطلق نیازمند مطالعات و تحقیقات بیشتر درباره ماهیت و ابعاد آن است؛ زیرا پدیده‌ای است که متغیرهای اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی در تعریف آن تاثیر زیادی دارند. پس باید در حل این مساله به این متغیرها توجه ویژه‌ای شود و سیاست‌ها و برنامه‌های فقرزدایی نیز متناسب با این ابعاد و متغیرها طراحی و اجرا شود.