چه مخاطراتی بازار جهانی سهام را تهدید میکند؟
شرطبندی سرمایهگذاران بر بازی جمع صفر
اما درمیان این نارضایتیهای عمومی، شادمانی در بازارهای سهام موج میزند. شاخصهای سهام در آمریکا بهصورت پیاپی رکوردشکنی میکنند و بر ارتفاع نماگر معیار S&P ۵۰۰ از ابتدای سالحدود ۲۵درصد افزوده شدهاست. شاخص فوتسی۱۰۰ لندن در آوریل به بالای ۸هزار واحد صعود کرد و کماکان بالاتر از این سطح قرار دارد و در سالجاری بازدهی حدود ۵درصدی داشتهاست. حتی شاخص دکس۴۰ آلمان نیز با وجود معضلات اقتصادی این کشور، در مقایسه با ابتدای سال۲۰۲۴ حدود ۱۸درصد رشد کردهاست.
چگونه میتوان این «انفصال» را توضیح داد؟ از منظر ستوننویس نشریه فایننشالتایمز، قطعا با اشاره به چشمانداز اقتصادی نمیتوان این مساله را تبیین کرد. تازهترین گزارش سازمان همکاری اقتصادی و توسعه حاکی از آن است که رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای اروپایی و ژاپن طی دو سالآینده در بازه یک تا ۱.۵درصد خواهد بود. در آمریکا نیز انتظار میرود رشد اقتصادی پس از تجربه نرخهای حدود ۳درصد در دو سالگذشته، در ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶ کندتر شود.
یک دلیل کلیدی میتواند آن باشد که تجربه رایدهندگان عادی و تجربه شرکتها کاملا متفاوت است. حاشیه سود شرکتهای بزرگ آمریکایی اکنون در نزدیکی اوج تاریخی خود قرار دارد، اگرچه برخی از برنامههای رئیسجمهور منتخب، دونالد ترامپ، مانند وضع تعرفههای گسترده و اخراج دستهجمعی مهاجران، هشداردهنده بهنظر میرسد، اما ظاهرا سرمایهگذاران نگرانی خاصی در این مورد احساس نمیکنند. آنها تصور میکنند ترامپ از اتخاذ اقدامات بهشدت سختگیرانه عقبنشینی میکند و بر اجرای برنامههای سودمند برای بازار، از جمله مقرراتزدایی و کاهش مالیاتها، تمرکز خواهد کرد. باید توجه کرد که بازار سهام آمریکا بسیار غولپیکر شدهاست، بهطوری که در انتهای ۲۰۲۳، ۷۳درصد از وزن شاخص جهانی MSCI را به خود اختصاص داد؛ این در حالی است که سهم آمریکا از تولید ناخالص داخلی جهان ۲۶درصد است.
موتور تولید نارضایتی
با اینحال، آمریکا نیز مانند اروپا از نارضایتی رایدهندگان رنج میبرد. حتی رشد اقتصادی برتر آمریکا برای متقاعدکردن رایدهندگان برای تداوم حمایت از دموکراتها کافی نبود، چراکه تورم به استاندارد زندگی رایدهندگان آمریکایی آسیب زده است. مشکل بلندمدت آن است که رایدهندگان دوست دارند بهبود خدمات عمومی را مطالبه کنند، اما به همان اندازه تمایل به پرداخت مالیات برای تامین مالی آن هزینهها را ندارند. در گذشته این مشکل از طریق رشد اقتصادی حل میشد، اما در نبود رشد، سیاست اقتصادی به «بازی جمع صفر» تبدیل میشود و در آن سود یک گروه تنها به قیمت زیان گروهی دیگر محقق میشود و همیشه شدت عصبانیت بازندهها از میزان رضایت برندگان کمتر است.
در نتیجه بهنظر میرسد عاقبت اقتصادهای توسعهیافته به یکی از این دو سمت میرود: «ثروتمندسالاری» یا «بنبست.» ثروتمندسالاری بهوضوح آن چیزی است که در آمریکا پیروز شدهاست، جاییکه ایلان ماسک، بهعنوان ثروتمندترین فرد جهان، به تامین مالی کارزار دونالد ترامپ کمک کرد و اکنون مسوولیت کاهش هزینههای دولت را برعهده گرفتهاست. در اروپا، سناریوی «بنبست» دست برتر را دارد. نظام انتخاباتی تناسبی به ازهم گسیختگی احزاب منجر شده و این پدیده تشکیل یک اتئلاف حاکم باثبات را دشوارتر کردهاست. وضعیت «بنبست» تصویب بودجه را برای دولتها سختتر میکند (مانند اتفاقی که در فرانسه شاهد بودیم) و مانع انجام اصلاحاتی میشود که میتواند به تقویت رشد اقتصادی بینجامد(مانند آنچه در آلمان اتفاقافتاده است.)
در عینحال، تصور آنکه چگونه رشد اقتصادی میتواند شتاب بگیرد، دشوار است. انتظار میرود جمعیت در سن کار در اروپا تا سال۲۰۷۰، ۱۵درصد تقلیل یابد. نرخ باروری در اتحادیه اروپا به ازای هر زن ۱.۴۶ است و این بدان معناست که برای تقویت جمعیت نیاز به مهاجرت وجود دارد، اما نیاز به مهاجرت به مباحثات سیاسی تندوتیزی دامن زده است که در نتیجه آن احزاب ضدمهاجرت توانستهاند میزان آراء خود را بهطور پیوسته افزایش دهند. آمریکا هم کاملا از این مشکل در امان نیست. با نرخ باروری ۱.۸، گرچه وضعیت در این کشور است، اما این نرخ کماکان کمتر از نرخ جایگزینی است.
با توجه به این توضیحات، نمیتوان به چشمانداز دموکراسی خوشبین بود. همانطور که ذکر شد، ثروتمندسالاری «خودپایدار» است و ممکن است به کشورهای دیگر سرایت کند. وضعیت «بنبست» نیز ممکن است به ایجاد یک حکومت تک حزبی بینجامد که در آن گروههای ملیگرا قدرت را در تصاحب دارند. در نهایت، همه این موارد ممکن است بر سر سرمایهگذاران آوار شود. حاشیه سود شرکتها نمیتواند برای همیشه افزایش یابد و در نهایت ممکن احزاب پوپولیست «قدرت آتش» خود را به سمت شرکتها نشانه روند. علاوه براین، جهانی که در آن دولتها توسط ملیگراها اداره میشوند، جهانی است که در آن در نهایت گردش آزاد کالا و سرمایه محدود خواهدشد. سرمایهگذاران از نظم بینالمللی که بعد از سال۱۹۴۵ در جهان مستقر شد و دولتها را بر آن داشت تا کم و بیش از قواعد مشخصی پیروی کنند، بهرهبردند، اما اکنون این قواعد در حال فروپاشی است و ممکن است معلوم شود بازارهای سهام اکنون مانند مسافران سرخوش بخش فرستکلاس تایتانیک هستند، درحالیکه کشتی به کوه یخ نزدیک میشود.