چرا بسیاری از وعدههای دولتها عملی نمیشود؟
تقریبا هیچ دولتی تاکنون حاضر نشده است تصمیمات سخت بگیرد. دولتها تاکنون برای خوب نشاندادن خود همواره یارانههای آشکار و پنهان را افزایش داده و برای کنترل قیمتها پولپاشی کردهاند. پس همواره تلاش شده است مردم راضی باشند و گرفتن تصمیمات سخت را به دولت بعد انتقال دادهاند. کشورهایی هم که امروز آنها را کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه میشناسیم، زمانی تصمیمات سخت گرفتهاند و برای مردم آشکار ساختند که تصمیمات سخت نیازمند همراهی مردم است، زیرا تبعات این تصمیمات بر سفره و معیشت آنها تاثیرگذار است و آنها را با مشکلاتی مواجه خواهد کرد که در نهایت بهترین برایشان رقم خواهد خورد. جای خالی این تصمیمها بهشدت در کشور ما نیز احساس میشود. مردم باید بدانند که دولت برای تسکین موقت و جلوگیری از افزایش قیمتها چه هزینههای هنگفتی از جیب آنها پرداخت میکند که خود را در بلندمدت به اشکال مختلف مانند تورم و ناترازی نشان میدهد؛ برای مثال:
۱.دولت در بحث بنزین با فشار بسیاری مواجه است و مطابق آمارها ناترازی بنزین به ۱۱میلیون لیتر در روز افزایش پیدا کرده و دولت قبل ۳میلیارد دلار برای واردات بنزین هزینه کرده است. اگر این موضوع ادامهدار باشد، در ۱۰سال آینده پول صادرات نفت باید برای واردات بنزین هزینه شود. با این تفاسیر باید فکری به حال بنزین ارزان کرد؛ برای این کار باید تصمیمات سخت گرفته شود؛ افزایش قیمت بنزین و حذف یارانه بنزین.
۲.آزادسازی واردات بیقید و شرط خودروی باکیفیت، کاهش گمرکی و عوارض برای واردات خودروهای هیبرید و حذف آن برای خودروی برقی و کمکهزینه برای خرید خودروهای برقی از جمله مواردی است که جای خالیشان حس میشود. در کنار اینها باید قدرت خرید مردم نیز بالا باشد. حال آیا دولت میتواند جلوی مافیای خودرو بایستد؟ توان خرید مردم به خودروی برقی، هیبرید و باکیفیت میرسد؟ اصلا برق هست؟
۳.در بحث تکنرخی شدن دلار مردم باید بدانند که حذف دلار چندنرخی و قطع دست رانتخواران بسیار ضروری و کمک به اقتصاد است، اما حذف دلار نیما باعث افزایش قیمت کالاها خواهد شد و در کوتاهمدت این امر عموم مردم را با چالش مواجه خواهد کرد؛ اما فقط در سال گذشته ۱۷۰۰همت رانت ارزی به جیب رانتخواران رفته است؛ حال مقابله با این رانتخواران که دارای قدرت هستند یکطرف و مردم نیز طرف دیگر.
خلاصه کلام
طرح مطالب بالا برای این بود که بدانیم چرا گفتار به عمل تبدیل نمیشود، زیرا هیچ دولتی حاضر به پذیرش ریسکهای آن نیست.
چاره چیست؟
ابتدا دولت باید برای مردم تمام ابعاد مشکل را بیان و راهحلها را اعلام کند و مردم در جریان امور قرار گیرند تا این اعتماد شکل بگیرد که دولت بهدرستی در حال پیشبرد اهداف خود است که طی زمان مشخص به ثمر خواهد رسید. رفع تحریمها و گسترش روابط بینالمللی با وجود کاسبان تحریم و رانتخواران کاری آسان نخواهد بود، ولی اگر اراده دولت باشد، این امر ممکن خواهد شد. مردم بدانند که ایجاد تغییرات اساسی سخت و طاقتفرسا خواهد بود. اگر بخواهیم اقتصاد درمان شود، باید با کالاهای ارزان که بابت آنها یارانه دریافت میشد مثل بنزین ارزان (البته زمانی که خرید خودروی باکیفیت و برقی برای همه ممکن باشد) یا با برق ارزان خداحافظی کرد؛ اگر میخواهیم قطعی برق نداشته باشیم. کالا یا خدماتی که برای آن یارانه پنهان و آشکار میگیریم مساوی است با کسری بودجه. حذف قیمتگذاری دستوری تمام صنایع بهعنوان مثال در بخش انرژی که موجب ناترازی و به دنبال آن قطع برق صنایع شده است.
تمام این یارانه و قیمتگذاری به چاپ پول، تورم و ناترازی تبدیل میشود که در نهایت مردم همان پول را چند برابر از جیب خود پرداخت میکنند. این را بدانیم که قیمتگذاری دستوری مساوی است با پرداخت تاوان توسط خود مردم. یک مورد قطعی برق صنایع زیان ۸میلیارد دلاری (معادل ۳۶۴همتی با دلار ۴۵.۵۰۰تومانی) برای کشور داشته، حال اگر این زیانها و پولها در بخش واقعی اقتصاد هزینه میشد، چه سودی برای مردم داشت؟