آیا متغیرهای حقیقی اقتصاد تقویت بازار سهام را پشتیبانی میکنند؛ فرمول سیاستگذاری چیست؟
زمین بورس برنده
علی قاسمی: بورس طی سالهای فعالیت رسمی در ایران، با افت و خیزهای فراوانی همراه بوده؛ بهطوری که همواره بازار سهام، بهواسطه دورههای رشد اقتصادی و رونقهای ارزی، فراز و نشیبهایی را تجربه کرده است. دورههای رشد اقتصادی با وفور درآمدهای نفتی به سرکوب ارزی و رکود بورس و دورههای رونق ارزی با تاخیر زمانی به رشد شاخص کل بازار سهام منجر شده است.
آیا طی چهارسال اخیر نیز دوباره به دوران وفور درآمد ارزی رسیدیم و بهزودی سیکل صعودی بورس شروع میشود؟ شاید در سهسال اخیر با روی کارآمدن دولت سیزدهم و تغییر سیاستهای دنیا، دوباره درآمدهای نفتی بهبود یافته باشد، اما وضعیت کنونی کشور با دو دهه قبل تفاوتهای زیادی دارد. اول آنکه فنر تورم سرکوبشده دهههای گذشته در پنجسال اخیر رها شده است. دوم، کسریهای دولت است که به دخالت دولت در بورس و حذف یارانههای بنگاههای تولیدی منجر شده است. نتیجه این دو اتفاق سبب شده است تا هزینههای عمومی و سربار شرکتها طی سهسال اخیر رشد فراتورمی را تجربه کند و با وجود رشد قیمت ارز، سود شرکتها رشد قابل قبولی را به ثبت نرساند. رشد اقتصادی پایین و تورم بالا بنیان بورس را برای رشد پایدار، سست کرده است.
داستان اقتصادی بورس
بازار سهام، پس از پایان جنگ با قوانین جدید و در دوران بازسازی اقتصادی بهخصوص در صنایع بزرگ شکل گرفت؛ بهطوری که از دهه 70 و دوران سازندگی، رشد اقتصادی بالایی شکل گرفت. این رشد اقتصادی تا سال90 ادامه داشت. افزایش تولید ناخالص داخلی سوخت موتور حرکت نماگر بورس بود؛ به طوری که شاخص کل بورس از ابتدای دهه 70 تا پایان دولت دوم خاتمی رشد 3هزار و 600درصدی داشت. این رشد در کنار تورم پایین و نوسان پایین قیمت دلار، قابلتوجه بود. اقتصاد ایران، طی دهه 80 رشد سالانه متوسط 4درصدی داشت. اگرچه در دولت اول احمدینژاد، سرکوب نرخ ارز به افت 40درصدی شاخص بورس منجر شد، اما تجمیع رشدهای اقتصادی دو دهه در کنار رشد نسبی قیمت ارز در دولت دهم، به بورس کمک شایانی کرد. در دوره اول دولت روحانی نیز بهبود فضای اقتصاد بهواسطه مذاکرات برجام، موتور رشدهای بزرگ بازار را در سالهای بعد رقم زد. به عبارت بهتر، دوران وفور درآمدهای نفتی که اتفاقا با دوره اول دولتها، همزمان شده بود، بنیان خوبی را برای رشدهای بزرگ ساخت. اما تفاوت بورس دهه جدید با دهههای 90 و 80 در چیست؟ اول آنکه رشد سالانه اقتصاد از سال 97 و پس از خروج برجام از بورس از 4درصد به 2درصد کاهش یافت.
دومین تفاوت به این موضوع مربوط است که شوکهای ارزی واردشده به کشور و بزرگشدن کسریها و ناترازیهای دولت، تورم انباشتشده دودهه را در تورم پنجسال اخیر تخلیه کرد. در شرایطی که چشمانداز رشد اقتصادی چندان روشن نیست و تورم سالانه در محدوده 40درصدی است، بورس میتواند رشدهای بزرگ را رقم بزند؟ به نظر میرسد بورس برای رشد بزرگ به رشد اقتصادی در کنترل تورم و تکنرخیشدن ارز نیاز خواهد داشت.
زنجیره ضعیف صنایع
اگر با دید کلان به صنایع فعال در بازار سهام توجه شود، بورس از صنایع بزرگ تاثیرپذیری بالایی دارد؛ بهطوری که حال صنعت فولاد، بهعنوان یکی از بزرگترین صنایع بازار سرمایه، به شرایط زنجیره تامین خود بستگی دارد. ضمن آنکه انرژی نیز در این صنعت نقش مهمی ایفا میکند. استخراج از معادن سنگآهن کشور بهعنوان اولین حلقه زنجیره کشور با عیار پایینی صورت میگیرد. این درحالی است که دولت نرخ حقوق دولتی و بهره مالکانه معادن را براساس ضریبی از فروش محصولات تعیین میکند که به طور مستقیم به قیمت ارز وابسته است. به لحاظ انرژی نیز دولت با ناترازیهایی همراه شده است؛ بهطوری که نوسانات نرخ ارز طی سالهای اخیر توجیه اقتصادی ساخت نیروگاه را بهشدت کاهش داده است. هماکنون اغلب نیروگاههای موجود در کشور سود اقتصادی ندارند و سود حسابداری آنها نیز تماما غیرواقعی است.
عدمتامین مستمر و پیوسته برق برای صنعت فولاد و بهخصوص آلومینیوم و شمش و روی سبب شده است تا دولت از صنایع دیگر مانند سیمان غافل بماند؛ صنعتی که متاسفانه هر سال به دلیل مشکلات تولید، تورمی را به بازار تحمیل میکند. صنعت پتروشیمی نیز شرایطی مشابه با صنعت فولاد دارد. معضل گاز خوراک در این صنعت از زمانی پدیدار شد که نرخ آن براساس چند هاب جدید و طبق قیمت دلار مورد محاسبه قرار گرفت. دولت به دلیل کسریهای خود، در حال حاضر مجبور شده است سوبسیدی را که به صنعت پتروشیمی طی دودهه داده است کاهش دهد یا حذف کند. بر همین اساس با وجود آنکه مبین انرژی خلیجفارس و دیگر تامینکنندگان یوتیلیتی در دودهه با قیمتگذاری و دخالت مستقیم دولت مواجه شده بودند، اکنون براساس فرمول خاصی اقدام به فروش میکنند. هرچند در خصوص نحوه محاسبه همین نرخ خوراک و گران بودن آن نسبت به کشورهای منطقه حرفهای بسیاری بیان شده، اما همه این موارد در عدمسرمایهگذاری در صنعت برق و گاز خلاصه شده است.
در صنایع ریالی و کوچکتر مانند صنعت غذایی، قند و شکر، دارویی و زراعت نیز به دلیل کاهش قدرت خرید مردم که در نتیجه تورمهای افسارگسیخته پدید آمده است، اوضاع تفاوت خاصی ندارد. دولت به دلیل صرفهجوییهای ارزی، تمایلی به تامین ارز واردات برخی از مواد اولیه و تجهیزات ندارد. واردات خط قرمز دولتها تلقی شده و نسبت به اعداد و ارقام آن حساسیت بالایی نشان داده میشود. نتیجه همه این اتفاقات ناگوار برای اقتصاد، حتی نتوانست با رشد قیمت ارز، بورس 1401 را با رونق چشمگیری همراه کند. به همین واسطه، ارزش معاملات بورس از سال 99 ارقام بسیار پایینی به ثبت رسیده و در مقایسه با رشد قیمت ارز، اعداد کوچکتر هم نمایش داده میشوند. در نتیجه صنعت فراکاب، نهادهای مالی و تامین سرمایهها نیز حال خوبی ندارند.