فرصتهای طلایی از دست رفته
گزارشها منتشر شد و اکثرا هم گزارشهای مطلوبی بود اما ریزش شاخصکل و افت بیش از پیش بازار انگار ترمز بریده بود، درحالیکه برخی از تکنیکالیستها و کارشناسان بازار کف حمایتی یکمیلیون و ۳۰۰هزار واحد را کفی مهم و حیاتی برای بازار سهام میدانستند و برخی با خوشبینی معتقد بودند ریزش بیش از این در شاخصکل بعید بهنظر میرسد، شاخصکل در اولین هفته از آبانماه این کف را نیز از دست داد و در ادامه هفته در زیر کانال ۳/ ۱میلیون واحد تثبیت شد. این یعنی گزارشهای ۶ماهه نیز نتوانست بازار سهام را کمی از التهاب خارج کند و دماسنج نزدیک به صفر بورس را مقداری به بالا تکان دهد. همه این موارد بیانگر این است که بورس از آنجا که به عوامل تکنیکالی تکیه کند، فاصله گرفته و حالا این عوامل فاندامنتال است که بر بازار سهام سایه سنگینی انداخته است. بازاری که ارزش معاملات در آن برای روزهای متمادی حتی به ۲هزار میلیاردتومان هم نمیرسد و ۱۷ روز متمادی خروج پول داشته، انگار یک بیمار بیجان است که با مسکنی مانند گزارشهای مطلوب حتی اندکی بهبود نمییابد. در این میان ظاهرا دولت و سازمان بورس هم اعتقادی به رسیدگی به وضعیت این بیمار اورژانسی ندارند.
گزارشهای ۶ماهه شرکتها با محوریت صنایع غذایی، زراعی و پالایشی همه گزارشهای مطلوب و خوبی بودند. این گزارشها اگر در شرایط عادی به بازار ارائه میشدند قطعا میتوانستند جذابیت بالایی داشته باشند، منتها این گزارشها در شرایطی ارائه شدند که ترس بر بازار سهام مستولی است، بنابراین بهرغم اینکه ما گزارشهای خوبی مشاهده کردیم، نتوانستیم اقبال سهمها را بهدنبال این گزارشها داشته باشیم. برخلاف اینکه عدهای از کارشناسان معتقدند گزارشهای ارائهشده حاشیه سود موردانتظار را نشان نداد، من این اعتقاد را ندارم. به هر حال باید بدانیم شرکتها در شرایط متفاوتی فعالیت میکنند و بعضا مجبور هستند بین بقا و رضایت یکسری از ذینفعان که میتواند شامل پرسنل، سهامداران یا حتی اعضای هیاتمدیره باشد، انتخاب کنند.
در چنین شرایطی همین که شرکتها توانستند گزارشهای مطلوبی را هرچند با نواقص و ابهاماتی ارائه دهند، بهنظرم عملکرد قابلدفاعی داشتند. بازار سهام ما بازاری است که فعلا نمیتوان از آن انتظار عملکرد خیلی مثبتی را داشت، دلیل این امر هم آن است که نتوانسته سرمایه را به خود جذب کند. متاسفانه اقتصاد دستوری و معضلاتی که بهخاطر تحریمها هر روز شاهد آن هستیم، بازار را از پا درآورده است. از طرفی اتفاقات نامطلوب و ظاهرا ادامهداری در بازار میافتد، یعنی یک اتفاق منفی در پس اتفاق قبلی میافتد و این چرخه پایان ندارد و بازار نمیتواند برای رشد مجدد جان بگیرد. تنها محرکی که طی یک سالگذشته میتوانسته و همچنان میتواند بازار را نجات دهد را میتوان به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد. محرک داخلی میتواند بازگشت اعتماد سهامداران باشد و محرک خارجی نیز کمرنگ شدن تحریمها است. اگر این دو فاکتور را نداشته باشیم، بعید است بازار بتواند رشد موردانتظار را شروع کند.
در مورد فاکتور تحریم زیاد نمیتوان انتظار داشت، چون مساله در حد کلان است اما در مورد بازگشت اعتماد سهامداران سازمان بورس میتواند با یکسری اقدامات این زمینه را فراهم کند، اما متاسفانه سازمان بورس آن قدرت و صلابت موردانتظار را ندارد و تاکنون نتوانسته از حق سهامداران و شرکتها دفاع کند. متاسفانه سازمان نتوانسته قدرتمند ظاهر شود و حق خود را بگیرد و از دخالت سایرین جلوگیری کند. وزارت اقتصاد برای ما تصمیم میگیرد، بانکمرکزی برای ما تصمیم میگیرد، وزارت کار برای ما تصمیم میگیرد و بهنظر من در این میان سازمان آن استحکامی که باید را نداشت و تا زمانیکه بهقدر نیاز پرقدرت ظاهر نشود، این شرایط در بازار تغییری نخواهد کرد.
در مورد بازار برخی به حفظ کفهای حمایتی امیدوار بودند اما این اتفاق نیفتاد. به نظر میرسد شرایط فاندامنتال بسیار بیشتر از شرایط تکنیکال بر بازار تاثیرگذار است. در شرایطی که ما میبینیم حمایتها یکی پس از دیگری شکسته میشوند و این اتفاق بدون هیچمقاومتی میافتد یعنی حمایتهای مهم بدون استقامت شاخص شکسته میشوند، این نشان میدهد این عوامل فاندامنتالی هستند که باعث چنین رفتاری میشوند، بنابراین من همچنان توصیه میکنم سهامداران بهجای اینکه بخواهند حمایتها را در تصمیمگیری درنظر بگیرند و کفهایعددی را برای شاخصی که حتی در صحت آن هم جای بحث است درنظر بگیرند، روی عوامل بنیادی و فاندامنتال تمرکز کنند.
بهطورکلی نیز تا زمانیکه ما در بازار سهام ترس داریم و در گسترش روابط تجاری با سایر کشورها دچار مشکلیم، تا زمانیکه سازمان بورس نتواند از حق سهامداران دفاع کند و تا زمانیکه شرکتها نتوانند آزادانه عمل کنند، نگاه صرف به عوامل تکنیکال و نمودارهای شاخص بدون درنظرگرفتن این عوامل اشتباه است. مهمترین کاری که الان باید انجام شود این است که اجازه دهند بازار مسیر طبیعی خود را طی کند، یعنی بدون هیچگونه دستکاری و اعمال نفوذ و دستوری تنها بگذارند بازار مسیرش را طی کند. این بازار نباید دستور بگیرد. تا زمانیکه بازار استقلال خود را بهدست نیاورد و اعتماد سهامداران را جلب نکند، نمیتواند رشد کند.
بازار سهام به اعتماد سهامداران نیاز دارد اما در حالحاضر صرفا افرادی در بازار ماندهاند که به بازار تعلق خاطر دارند. افرادی که طی سالهای اخیر وارد بازار شدند، همه با زیانهای سنگین پولهای خود را خارج کردند و به این راحتیها دیگر به بازار برنخواهند گشت و کار بازار برای برگرداندن اعتماد سهامداران هر روز که این منفیها ادامه دارد، سختتر میشود. هر یک نفری که امروز به دلیل عدمتوانایی بازار در جذب اعتماد سهامداران از دست میدهیم ضربه بزرگی به بازار میزند و بازار فرصتهای طلایی زیادی را یکی پس از دیگری از دست میدهد.