هم‌اکنون موضوع اصلی اینجاست که تورم تا کجا ادامه خواهد داشت؟ آیا باید به این شکل از تورم عادت کرد یا خیر؟  در گذشته برخی از فعالان اقتصادی بر این باور بودند که تورم گذرا خواهد بود اما حدودا یک‌‌‌‌‌‌‌‌ سالی می‌شود که جهان به‌طور جدی با موضوع تورم درگیر شده‌است. هرچند این قبیل از سیاست‌های انقباضی پولی هم دور از ذهن و انتظار نبود. بازار سرمایه کشور در حقیقت بازاری کامودیتی‌محور بوده و به‌نظر می‌رسد که اثرات این قبیل از تحولات و قیمت‌های جهانی در بازار سهام مدت‌‌‌‌‌‌‌‌هاست که دیده شده‌است. به‌نظر می‌رسد که قیمت‌های جهانی در موقعیتی نیستند که ریزش بیشتری را متحمل شوند، چراکه تداوم افت، منطقی به‌نظر نمی‌رسد. در عین‌حال وجود تقاضا برای محصولاتی اعم از مس، فولاد و غیره می‌تواند تا حدودی مانع از افت بیشتر کالاهای اساسی شود.

به هر ترتیب در صورتی‌که شاهد رویداد‌‌‌‌‌‌‌‌هایی در دنیا باشیم که سمت تقاضا را تحت‌تاثیر قرار دهند، سناریوی فوق با تغییراتی همراه خواهد شد. به‌عنوان مثال اقتصاد چین مسکن‌محور و به‌عبارتی ساخت‌وساز محور است. اگر بخش مسکن چین وارد رکود شود یقینا تقاضای کامودیتی‌‌‌‌‌‌‌‌ها در بازار‌‌‌‌‌‌‌‌های جهانی با تعدیلاتی مواجه می‌شود. البته با توجه به داده‌های موجود، ایجاد چنین بحران مالی در این کشور بعید به‌نظر می‌رسد. از سویی سیاست‌های انقباضی در دنیا اثر خود را روی تورم گذاشته‌‌‌‌‌‌‌‌ است. شاید بتوان گفت که فدرال‌رزرو توانسته تورم را در ایالات‌متحده آمریکا تا حدودی مدیریت کند، اگرچه گفته می‌شد که در حوزه تورم یک فرود آرام خواهند داشت اما به نظر می‌رسد تورم در این کشور به‌خوبی کنترل شده‌است. در موضوع تورم باید بین اروپا و آمریکا تمایزی را قائل شد. دلیل وجود تورم در این کشور‌‌‌‌‌‌‌‌ها شاید در مواردی مشابه یکدیگر باشند اما به‌طور کلی دلایل تورم در اروپا متفاوت است. بخشی از آن به دلیل درگیری‌های اوکراین و ایجاد بحران انرژی است چراکه اروپا در این حوزه تولیدکننده نیست، بلکه مصرف‌کننده است؛ در واقع این مهم تاثیر زیادی روی تورم اروپا داشته است.

 بر این اساس به‌نظر می‌رسد که قیمت‌‌‌‌‌‌‌‌ کامودیتی‌‌‌‌‌‌‌‌ها در سطوح فعلی به‌نوعی تثبیت خواهند شد. از سویی ارزش‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌‌‌های صورت‌گرفته، پیش‌بینی سود‌‌‌‌‌‌‌‌ها و به‌طور کلی سطوح فعلی قیمتی در بورس ایران و با درنظرگرفتن وضعیت قیمت کالاهای اساسی در دنیا به‌نوعی می‌توان بر این نکته تاکید کرد در بازار سهام کشور نیز این مهم دیده شده‌است. ‌‌‌‌‌‌‌‌در حال‌حاضر ریسک بورس کشور مرتبط با موضوع کامودیتی‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیست، زیرا کالاهای اساسی ریزش خود را انجام داده‌اند و بازار سهام نیز بخش عمده اصلاحات خود را انجام داده است. ریسک بورس مرتبط با موضوعات درونزای اقتصاد کشور خواهد بود و عدم‌اطمینانی که سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذار عمدتا با آن درگیر است، هر چند از عدم‌اطمینان به‌عنوان ماهیت سرمایه‌گذاری یاد می‌شود و در بازار سرمایه به‌نوعی آینده خریداری می‌شود اما نکته حائزاهمیت موجود در اقتصاد مرتبط با سیاست‌ها و قیمت‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری‌‌‌‌‌‌‌‌های دستوری، عدم‌شفافیت دولت، بودجه و منابع و مصارف آن، شیوه تامین، سیاست‌های خلق‌‌‌‌‌‌‌‌الساعه (که پیامد آن حداقل فرو‌رفتن بخشی از اقتصاد به باتلاق رکود است)، عدم‌وحدت رویه در ساختا‌‌‌‌‌‌‌‌رها (همانند حواشی پیرامون عرضه بلوکی خودرویی‌‌‌‌‌‌‌‌ها) و غیره است. زمانی‌که عدم‌اطمینان از حدی فراتر رود شاهد اثرگذاری شدید منفی در کلیت فضای معاملاتی بورس کشور خواهیم بود.

فارغ از این موارد در بحث بودجه سال‌۱۴۰۲ باید به این مهم اشاره داشت که انتفاع از بودجه موضوعی نیست که دولت اقتصاد را به‌خاطر بازار سرمایه نادیده بگیرد. قاعدتا هیچ سیاستگذاری چنین اقدامی نخواهد کرد. نکته حائزاهمیت برای بازار سرمایه قابلیت پیش‌بینی‌‌‌‌‌‌‌‌پذیری است، به این معنی که سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران باید پیش از اقدامات سیاستگذاران از تصمیمات مطلع شوند؛ در واقع معامله‌‌‌‌‌‌‌‌گر برای سیاستگذار تعیین نمی‌کند که چه اقداماتی باید صورت پذیرد، این نوع نگرش در جای خود منطقی هم نیست، چراکه مصداقی از قیمت‌گذاری دستوری خواهد بود. خواسته سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذار حرکت بر اساس مکانیزم بازار است. باید شفافیت و قابلیت پیش‌بینی‌‌‌‌‌‌‌‌پذیری سودآوری شرکت‌ها افزایش محسوسی داشته باشد؛ در واقع این موارد پارامتر‌‌‌‌‌‌‌‌هایی هستند که تمام بورس‌های پیشرفته در دنیا رعایت می‌کنند. پارامتر‌‌‌‌‌‌‌‌های زودگذر همانند سیاست‌های یک‌‌‌‌‌‌‌‌شبه قاعدتا زمینه برای سرمایه‌گذاری را با اختلالات متعددی مواجه خواهند کرد. متاسفانه اتفاقی در سال‌۱۳۹۹ در بازار سرمایه افتاد که باعث ایجاد ترس بین سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران و به‌طور کلی اشخاص حقیقی شد. هر چند در مقاطع کوتاهی ورود جریان پول به سمت بخش مولد اقتصاد کشور صورت گرفت اما عمدتا با خروج پول مواجه هستیم. اکنون خروج پول به مثابه فرار سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذار است، یعنی معامله‌‌‌‌‌‌‌‌گر حاضر به قبول ریسک در بازار سرمایه نیست و دلایل مختلفی برای این مهم قابل‌تعریف است.  آن‌طور که به‌نظر می‌رسد شرایط فعلی می‌تواند نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از قهر جامعه سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذار با بازار سرمایه باشد. در حال‌حاضر پول از بازار سهام خارج‌شده و بخش اندکی از آن وارد صندوق‌های سرمایه‌گذاری با درآمد ثابت می‌شود. این مهم در جای خود حکایت از خروج عمده پول از بازار سرمایه دارد. حتی ابزار‌‌‌‌‌‌‌‌های درآمد ثابت بازار هم تا حدودی می‌توان گفت که جذابیت خود را از دست داده‌اند، درحالی‌که مکانیزم این قبیل از صندوق‌ها با سهام تفاوت قابل‌توجهی دارند. به اعتقاد بنده بازار سهام دارای دستی نامرئی و غیر‌قابل پیش‌بینی است.