جای خالی سقلمه در بورس

ابرنوسان، رشد حبابی، تداوم نزول با وجود قیمت‌های کمتر از ارزش ذاتی، صف خرید، صف فروش، دادوستدها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی هیجانی و بدون‌تحلیل. این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تنها گوشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از اتفاقاتی است که بسته به شرایط، همیشه در بورس تهران وجود داشته است. هرچند تمامی این عوامل به سبب حاکمیت یک «نابازار» در تالار شیشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای رقم خورده است، اما به هر روی سبب شده تا شاهد انحرافات رفتاری میان معامله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گران، نهادهای مالی و حتی سیاستگذاران باشیم. این در حالی است که می‌توان با تلنگری بدون آنکه آزادی تصمیم‌گیری از فعالان بورسی را سلب کرد، جهت درستی به بعضی از رفتارهای انحرافی داد. نحوه کار این تلنگر را می‌توان در نظریه «سقلمه» ریچارد اچ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تیلر و کاس‌آر سانستین، اقتصاددان رفتارگرا یافت. آنها برخلاف اقتصاد متعارف که تاکید دارد انسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مطابق با عقلانیت رفتار کرده و ریسک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تشخیص می‌دهند، معتقدند رفتار افراد بیش از آنکه عقلانی باشد، تابع احساسات بوده و مردم بعضا تحت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تاثیر کمبود آگاهی و اطلاعات، ناتوانی در کنترل رفتارهای شخصی و همچنین ملاحظات اجتماعی تصمیم می‌گیرند که در بازارهای مالی به رفتارهای توده وار منتهی می‌شود. در حال‌حاضر تلنگرهای این‌چنینی در جهت بهبود کیفیت زندگی افراد در جوامع مختلف به‌کار گرفته می‌شود اما ردپای سقلمه در بازار سهام کمرنگ است. این در حالی است که به‌نظر می‌توان پس از رفع نابازارسازها به‌صورت مکمل  از تکنیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سقلمه برای جهت‌دادن به انحرافات رفتاری فعالان بورسی استفاده کرد و تا حدودی از معاملات هیجانی در بورس تهران کاست.

بورس تهران؛ میانسال نابالغ

بیش از نیم قرن است که بازار سهام در ایران فعال است و بدون آنکه تغییر محسوسی از حیث ماهیت فعالیت کرده باشد یا تنوعی چشمگیری را در فعالیت خود (از حیث کیفیت و کارآیی) شاهد باشد، صرفا بزرگ و بزرگ‌تر شده است. شاید اگر در نگاه اول بخواهیم عمر بازار سهام در ایران را با کشورهای پیشرفته مقایسه کنیم، به این نتیجه برسیم که بازار یاد‌شده در ایران در مقایسه با بازارهای اروپایی و آمریکایی که بیش از یک یا چند قرن سابقه فعالیت دارند، بازاری بسیار جوان است. برای مثال درحالی‌که بورس تهران در سال۱۹۶۷ تاسیس شده، تاریخ به‌ثبت رسیده برای تاسیس بورس آمستردام سال۱۶۰۲ است. این به آن معناست که قدمت خرید و فروش نظام‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مند سهام در این کشور به بیش از ۴۰۰ سال می‌رسد. با این حال هستند بورس‌هایی که عمری کوتاه‌تر از بورس تهران دارند اما بالغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر و پخته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر عمل می‌کنند. بله در حال‌حاضر بسیاری از بازارهای سهام در دنیا وجود دارند که با عمری بسیار کمتر از بورس و اوراق بهادار تهران تاثیری چشمگیر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر در توسعه اقتصاد کشور خود ایفا می‌کنند و با جلب‌نظر فعالان ریسک‌پذیرتر در عرصه اقتصاد، در عمل امکان سفته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بازی مخرب در بازارهای غیرمولد را به حداقل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رسانند. در این بازارها هم حجم مبادلات و در نتیجه نقدشوندگی بسیار بالاتر است و هم امکان کنترل ریسک سهل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر است. البته هدف از این نوشتار انداختن همه تقصیرها به گردن بورس نیست، چراکه دستیابی به خیلی از کارکردهای بازار سهام و در نظرگاهی کلان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر بازار سرمایه، نیازمند توسعه و رشد اقتصادی پایدار است که دست‌کم در یک دهه گذشته برای ایران میسر نبوده است، بنابراین نمی‌توان گفت که برای مثال چرا بورس سنگاپور یا شانگهای به‌رغم داشتن سنی بسیار کمتر از بورس تهران حجم بالاتری از ارزش دارایی را در خود جای داده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، اما می‌توان بارها و بارها این سوال را پرسید که چرا از دستاوردهای به‌روز علوم مربوطه نظیر تحقیقات مالی و اقتصاد، در این حوزه استفاده نشده است؟ این سوال دقیقا نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای است که در آن مساله اصلی چنین گزارشی موضوعیت پیدا می‌کند.

ناامیدی از تغییرات کلان

«دنیای‌اقتصاد» در گزارش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیشین خود بارها به این موضوع پرداخته است که در مقایسه با یک بازار مالی عادی که این روزها ممکن است در هر کشور نه‌چندان توسعه‌یافته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای نیز یافت شود، بورس تهران از حیث دسترسی به ابزارهای متنوع با عمق بازار کافی آن‌هم به نحوی که بتواند منافع همه فعالان آن اعم از حقیقی و حقوقی را تامین کند و همزمان نقشی سازنده در فعالیت‌های مولد و در نهایت رشد اقتصادی ایفا کند، عملکردی بسیار ضعیف داشته است. این بازار در حالی طی سال‌های اخیر از لحاظ تعداد فعالان خود رشد کمی قابل‌توجهی را شاهد بوده که تمامی ابزارهای معرفی‌شده به آن در طول یک‌دهه گذشته هیچ‌گاه به‌نحوی مدیریت و پیگیری نشده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند که شاهد تداوم فعالیت آنها باشیم. به‌عنوان نمونه می‌توان به شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری بازار مشتقه یا آتی کارآمد در زمینه معاملات سهام اشاره کرد. در بحث فروش استقراضی نیز اگرچه مشکلات فقهی آن پس از سال‌ها بررسی برطرف و ابزاری تحت‌عنوان فروش تعهدی به بازار معرفی شد، اما هیچ‌گاه اقدامی عملی از سوی متولیان بازار را شاهد نبودیم تا به موجب آن حداقل در نمادهای بزرگ بازار چنین ابزاری پا بگیرد. این در حالی است که به گفته بسیاری از کارشناسان وجود ابزارهای یادشده ضمن عمق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بخشی به بازار سهام می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توانست تا حد قابل‌توجهی از زیان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های وارده به فعالان بازار سهام در دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف صعودی و نزولی و در عین حال فشار به سیاستگذاران کلان اقتصادی برای حمایت از بورس بکاهد. آن‌هم در بازاری که به موجب محدودیت‌هایی همچون دامنه‌نوسان و حجم مبنا و انواع دخالت‌های دستوری بیشتر به «نابازار» می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ماند و در نتیجه مستعد رفتارهای هیجانی از سوی معامله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گران چه حقیقی و چه حقوقی است، از این‌رو شاید بتوان پس از رفع نابازارسازها با واحدهای «سقلمه» جهت درستی به بعضی از رفتارهای انحرافی فعالان آن بازار داد.

راهکار ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ برای کنترل هیجانات مخرب

اینطور که به‌نظر می‌رسد سقف خواسته فعالان بازار سرمایه باید از این هم پایین‌تر برود؛ برای همین در این گزارش به یک تئوری خواهیم پرداخت که به‌کارگیری آن به‌مراتب ساده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر، کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر و نیازمند خرد‌جمعی در لایه متخصصان حوزه مالی است. این روزها در بسیاری از کشورهای پیشرفته مفهومی مورد‌توجه قرار گرفته که در اقتصاد رفتاری آن را «سقلمه» می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامند.  سقلمه یا NUDGE عبارتی است مبتنی بر نوعی مداخله در رفتار اشخاص حقیقی یا حقوقی که بنا بر مدعای ابداع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنندگان آن می‌تواند ابزاری را پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روی سیاستگذاران بگذارد که بدون محدود‌کردن انتخاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیش‌روی انسان بتواند به رفتار او به شکلی مطلوب جهت دهد. بنابراین دیدگاه، سیاستگذاران بدون استفاده از اجبار یا اعمال ممنوعیت در برخی از زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌توانند سیاست‌های مطلوب در جهت نیل به اهداف کلی را برای خود به‌کار ببرند. سقلمه یا تلنگر امروزه در دنیا کاربردهای متعددی پیدا کرده است. البته همچنان این ایده راهی دراز برای به عینیت‌درآمدن در بسیاری از زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روی خود دارد. با این حال در بسیاری از کشورهای دنیا به‌خصوص اروپا، ایالات‌متحده، چین و ژاپن برای استفاده از مزایای آن گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی تشکیل شده است.

سقلمه چه می‌گوید؟

آیا می‌توان بدون آنکه با سیاست‌های دستوری انتخاب افراد را محدود کرد، به‌نحوی بر انتخاب آنها تاثیر گذاشت که ضمن گرفتن تصمیمات بهینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مربوط به نوع نگرش و رفتار را برای خود و جامعه کاهش دهند و تصمیمات بهینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تری اتخاذ کنند؟ پاسخ این سوال دقیقا مساله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای بود که تیلر و سانستین را به نوشتن کتابی با نام «سقلمه» یا تلنگر سوق داد؛ کتابی که در کنار سایر تحقیقاتش در نهایت مطالعات او را به‌نحوی کارآمد نشان داد که در نهایت در سال۲۰۱۷ به سبب همین مطالعات موفق به دریافت جایزه نوبل شود.  آنها در سقلمه ضمن تشریح شرایط از لزوم تغییراتی صحبت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند که به سبب آن انتخاب افراد بدون محدود‌شدن به سمتی بهینه جهت داده می‌شود. به چه شکل؟ تغییر در متغیرهایی که به انتخاب افراد جهت می‌دهد اما بدون آنکه آزادی انتخاب از او سلب شود. در کشورهای پیشرفته واحدهایی تحت‌عنوان واحد سقلمه شکل‌گرفته که بر چنین مواردی در سیاستگذاری کلان و خرد از دولت تا کسب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وکارها تمرکز دارند، اما به‌نظر می‌آید که می‌توان با سقلمه اثر تصمیمات بد در بازار سهام را نیز کاهش داد. در حال‌حاضر بورس تهران از مشکلات بسیاری رنج می‌برد که می‌توان برخی از آنها را به نحوه تصمیم‌گیری سیاستگذاران آن نسبت داد و برخی دیگر را ماحصل رفتار فعالان آن دانست. اشتباهاتی که بعضا نادانسته و بر اساس کاستی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طبیعی ذهن بشر رخ می‌دهند. اینطور که به‌نظر می‌آید بورس تهران می‌تواند از این دستاورد نوین در حوزه مالی-رفتاری بهره برده و با طراحی برخی از سقلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کارشناسی‌شده میزان اشتباهات را در سطوح فردی و شرکتی کاهش دهد.

راهکارهای عملی واحدهای سقلمه

در حال‌حاضر در بسیاری از زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نظیر صنعت غذایی، برنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریزی برای بهداشت و درمان و اقتصاد و سیاست زمینه برای به‌کارگیری راهکارهای مختلف با رویکرد سقلمه فراهم شده است. این در حالی است که در بازار سهام چنین امری مقدور بوده و توسط برخی از کارگزاران در کشورهای خارجی به‌تازگی استفاده شده است. کارگزار هنگامی که ریسک بالایی را در معاملات سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذار خود مشاهده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند با دادن اخطار به او از غلبه سوگیری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ذهنی یا اشتباهات محاسباتی بر رفتار مشتریان خود بدون سلب حق‌انتخاب از آنها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کاهد.

این مساله از آن جهت مورد‌توجه قرار می‌گیرد که کاهش ریسک فعالیت در بازار سهام به همراه کسب بازدهی معقول، مستلزم داشتن تحلیل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دقیق است اما در شرایط خاص هیجانی عموما فرد در معرض سوگیری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رفتاری بسیاری قرار می‌گیرد، در واقع آنچه که سبب شد تا تیلر و سانستین کتاب مورد‌بحث را به رشته تحریر درآورند نیز این مساله بوده که فرض انسان عقلایی در ورطه عمل دقیق نیست و انسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به سبب آنکه ممکن است ترجیحات متغیری داشته باشند و در بسیاری از مواقع نتوانند متناسب با پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرض‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های منطقی عمل کنند، نیازمند داشتن دانش نسبت به شرایطی هستند که ممکن است در آن یک تصمیم از حالت بهینه خارج و حتی برخلاف نیت اولیه زیان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بار باشد. مشابه این وضعیت پیش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر در بسیاری از مواقع در بازار سهام دیده شده است.

تجربه سقلمه در سطح جهانی

آنگونه که بررسی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نشان می‌دهد تئوری سقلمه یا تلنگر تاکنون در یک کار‌گزاری به‌کار گرفته شده است. این کار‌گزاری که «زرودها» (Zerodha) نام دارد از این تکنیک برای بهبود سطح معاملات مشتریان و کاهش ریسک آنها استفاده کرده است. با استفاده از این روش «زرودها» سعی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند تا به هنگام بروز اشتباهات فاحش نسبت به اصول اولیه سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری، سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران خود را با اعلام اخطار یا روش‌های جهت‌دهنده به تصمیمات برای ممانعت از پذیرش ریسک بیش از حد برحذر دارد. البته با جست‌وجویی ساده در موتورهای جست‌وجو می‌توان دریافت که امروزه این روش در سطح کار‌گزاری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها محدود نمانده و حتی متخصصان حوزه یاد شده به فکر راه‌حلی برای جای‌دادن سقلمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در زندگی فردی و تصمیمات مالی شخصی هستند. همین امر سبب‌شده تا به زعم بسیاری از کارشناسان، تلنگر یا سقلمه در زندگی روزمره انسان و به‌خصوص آینده آن اهمیتی بسزا داشته باشد.

سقلمه در سطح بورس

در دو سال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اخیر رشد قابل‌توجه قیمت سهام و سپس ریزش سنگین و فرسایشی قیمت‌ها در بورس تهران، بسیاری را به این باور رساند که بازار سهام همواره تحت‌تاثیر سوگیری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی قرار دارد که به موجب آنها اوضاع وخیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر و زیان افراد بیش از حالت عادی شده است. برای مثال بسیاری از افراد در ماه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نخست۹۹ با «طمع» ناشی از کسب سودهای تصادفی، منابع بیشتری وارد بازار کردند و به حبابی‌شدن قیمت‌ها کمک کردند.

در ادامه نیز تحت‌تاثیر سوگیری «زیان گریزی» بعضا از فروش دارایی خود اجتناب کردند؛ این در حالی است که ممکن است بسیاری از آنها در طول همین مدت به واسطه سایر خطاهای شناختی تمامی اطلاعات منفی درخصوص بازار را نادیده گرفته و به امید بازگشت آن به مسیر صعودی بودند. تمامی اینها در شرایطی رخ داده که اگر به‌جای تشویق مردم برای ورود به بازار سهام، به افرادی که در چرخه معاملات پی‌در‌پی حضور داشتند اخطارهای لازم داده شده بود، احتمالا هم‌اکنون شاید بورس وضعیتی متفاوت داشت. بازار سرمایه در ایران طی سال‌های اخیر همواره نشان داده که درگیر تلاطم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تورمی اقتصاد کلان است. با توجه به آنچه که در برش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زمانی ۹۱ تا ۹۲ و ۹۷ تا ۹۹ شاهد بودیم، می‌توان گفت که شکل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیری خوش‌بینی نسبت به صعود بازار سهام که خود نتیجه ناچار‌بودن مردم به حفظ ارزش دارایی آنها است، رویدادی است که احتمالا مجددا در صورت وقوع تورمی جدی در آینده، بازار سرمایه را تحت‌تاثیر قرار خواهد داد؛ تاثیری که می‌تواند با توجه به تعداد بالای ذی‌نفعان بازار سهام اثرات جانبی بسیاری بر وضعیت اقتصادی مردم داشته باشد.

به همین دلیل بیراه نخواهد بود اگر فکر کنیم تجربه سقلمه در بازارهای مالی ایران نیز می‌تواند استفاده شود که البته نیازمند کارهای تحقیقاتی گسترده و عزم جدی سیاستگذار برای نیل به وضعیتی است که در آن فعالان بازار سهام با امنیت بیشتری به سهامداری خواهند پرداخت.  البته نباید فراموش کرد این راهکار مکمل رفع نابازارسازها است و نه جایگزین آن، برای مثال می‌توان با ایجاد مرکز یا سازوکاری به‌طور پیوسته وضعیت اعتباری و ریسک فعالیت کار‌گزاری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را رصد و آنها را با هشدار یا ارائه مشوق‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به سمتی سوق داد تا از ارائه خدمات پرریسک یا هر آنچه که می‌تواند برای کسب‌وکار آنها مخاطره ایجاد کند، بکاهند. همچنین می‌توان راهکارهایی پیش گرفت که به‌موجب آن اشخاص حقیقی تشویق به سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری در مواردی شوند که ریسک کمتری دارد. در سال‌های اخیر تجربه صندوق‌های سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری قابل‌معامله نشان داده که معاملات مردم عادی در این صندوق‌ها می‌تواند از ریسک زیان آنها بکاهد و همزمان به رونق کسب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وکارهای این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چنینی در بورس و ایجاد اشتغال برای نیروی انسانی متخصص، کمکی شایان‌توجه باشد.  برای مثال می‌توان با بهره‌جستن از ابزار سقلمه، نسبت ایجاد فضای کم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریسک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر برای عموم مردم در حوزه سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاری تدابیری را اندیشید تا افراد تازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کار به فضای معاملاتی متفاوتی نسبت به سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران حرفه‌ای سوق پیدا کنند. همچنین می‌توان تبعیض در هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های معاملاتی در ابزارهای پرریسک (مثل مالیات بر خرید و فروش بیشتر در بازار پایه) را در دستور کار قرار داد یا اینکه با ایجاد رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بندی آموزشی در هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های معاملاتی، شرایط را برای میل بیشتر به آموزش فراهم کرد.  تمامی این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌تواند خود وضعیتی را ایجاد کند که در صورت اهتمام مسوولان در سال‌های آتی شاهد بازار سهامی متفاوت از چیزی باشیم که هم‌اکنون می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینیم. البته اینکه جزئیات چنین طرح یا اقداماتی چیست؛ طبیعتا باید در مجالی بیشتر و در قالب گروه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی مورد بحث و گفت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گو قرار گیرد، با این حال می‌توان امید داشت که با طرح بحث و جلب‌نظر سیاستگذاران در حوزه مربوطه بتوان راهی را برای جلب‌نظر فعالان حوزه تصمیم‌گیری در این زمینه هموار کند.