منفعتطلبی، ابزاری برای تحلیل
علم اقتصاد از ابتدای تاسیس خود، جستوجوی منفعت شخصی را یگانه اصل هدایتگر کنش انسان تلقی میکند. یکی از اصول کلی که در کتاب «ثروتملل» آدام اسمیت مطرح شد، این بود که پدیدههایی که به افزایش ثروت یک جامعه میانجامند، از آزادی بشر در پیجویی منابع مادی ناشی میشوند. از نظر او اقتصاد باید آزاد باشد تا بتواند رفاه عمومی را تامین کند. در این وضعیت محرک اصلی فعالیت اقتصادی هر فرد، تنها منافع شخصی اوست. آدام اسمیت میگوید: این از خیرخواهی قصاب و نانوا نیست که شام و ناهار ما را ترتیب میدهند، بلکه صرفا به ملاحظه منافع خود آنهاست. ما به انسانیت و نوعدوستی آنها متوسل نمیشویم، بلکه به نفعطلبی و سودجویی آنها مراجعه میکنیم (این بحث جدا از مباحث مربوط به منافع جمعی در دیدگاه اسلام و نیز برخی انتقادات وارد شده به انسان اقتصادی در برخی مکاتب اقتصادی است.آنچه در اینجا اهمیت دارد وجود ویژگی ذاتی منفعتطلبی در نهاد انسان است، همچنین در مکاتب مختلف اقتصادی مورد توافق همگان بوده است).
منفعت تنها در چارچوب جامعه میتواند محقق شود و نقش روابط اجتماعی همیشه باید در تحلیل منافع در نظر گرفته شود. سوئدبرگ (Swedberg) در کتاب «منفعت» (Interest) بیان میدارد که باید منفعت را به مثابه مفهومی اصلی در علوم اجتماعی جدی گرفت و این مساله برای جامعهشناسی اقتصادی قطعا لازمالاجرا است. منافع، مردم را مجبور میکند صبح زود از خواب بیدار شده و کل روز بهسختی کار کنند.
در واقع منافع در کنار منافع دیگران نیرویی ایجاد میکند که میتواند کوه را به حرکت درآورد. چنین نگرشی میتواند مفهوم تعارض را بهخوبی تشریح کند، تعارض زمانی رخ میدهد که منافع افراد با یکدیگر در تضاد قرار میگیرند. در واقع هرچه در ذهن افراد و میان افراد، گروهها و جوامع رخ میدهد بر اساس منافع شکل میگیرد. اما منافع تنها موجب درگیری و انرژی دادن به بازیگران نمیشود، منفعت همچنین میتواند مانعی بر سر راه دیگری شده، آن را تقویت کند یا موجب تثبیت عقاید یک بازیگر درخصوص برخی رفتارها شود. به طور خلاصه، منفعت ابزار انعطافپذیر تحلیل است.
با توجه به مطالب مطرحشده، منفعتطلبی یک ویژگی مذموم تلقی نشده بلکه یک ویژگی مطلوب و ارزشمند بوده و محرکی است برای بهبود اقتصادی. همانطور که گفته شد مفهوم منفعت، میتواند بهسادگی در زمینههای متفاوت و برای تحلیل پدیدههای مختلف بهکار گرفته شود. یکی از این زمینهها میتواند بازار سرمایه باشد. در بازار سرمایه برای پدیدههای مختلف همچون شکست شرکت به دلیل تضاد منافع گروهها و سقوط ارزش سهام آن، نوع رفتار بازیگران سهم، نوع کنش و رفتار حقوقیها، تضاد منافع بین مدیران و سهامداران شرکت و تأثیر آن بر وضعیت مالی شرکت و ارزش سهم، تضاد منافع بین گروههای سیاسی یا اقتصادی و تاثیر آن بر شاخص کل بورس و ... میتوان از تحلیل منافع استفاده کرد. همچنین پذیرش منفعتطلبی بهعنوان یکی از ویژگیهای ذاتی بشر، نوع انتظارات وی از دیگران در ارتباطات و معاملات و نوع واکنش او به پدیدهها را تغییر داده و تصمیمات او را به سمت عقلانیت بیشتر سوق میدهد. اینکه انتظار داشته باشیم شخصی (حقیقی یا حقوقی) منافع خود را نادیده گرفته و به نفع دیگری عمل کند عقلایی نبوده و متهم کردن یک شخص (حقیقی یا حقوقی) به خاطر عمل به نفع خویش مطابق با تعریف انسان اقتصادی نیست. باید بپذیریم که اشخاص حق دارند به نفع خویش عمل کنند.
بر همین اساس، انتظار از برخی اشخاص (بهخصوص حقوقیها) جهت حمایت از بازار در زمان ریزش و رکود بازار، چارهساز نبوده است چرا که راهحلی مبتنی بر دانش محسوب نمیشود. ویژگیهای ذاتی و روانشناختی انسانها یکی از مهمترین عواملی است که بایستی در تحلیلها و ارائه راهکارها در بازار سرمایه مد نظر قرار گیرد. با قائل شدن حق طبیعی منفعتطلبی به اشخاص، به دنبال جستوجو و پیادهسازی راهکارهای مطلوبتری برای مدیریت ریسک سرمایهگذاران خواهیم بود.
سازوکارهایی برای حفظ حقوق و منافع اکثریت سهامداران و کاهش تضاد منافع وجود دارد که از آن جمله میتوان به استفاده از ساختارهای حاکمیت شرکتی اشاره کرد. مطابق تعریف بانک جهانی، هدف حاکمیت شرکتی همراستا کردن هرچه بیشتر منافع افراد، شرکتها و جامعه است. حاکمیت شرکتی قوانین، مقررات، ساختارها، فرآیندها، فرهنگها و سیستمهایی است که موجب دستیابی به هدفهای پاسخگویی، شفافیت، عدالت و رعایت حقوق ذینفعان میشود. برخورد یکسان با سهامداران، شفافیت و افشا و توجه به نقش کلیه ذینفعان از جمله اصول مهم حاکمیت شرکتی است که توسط سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) ارائه شده است. پیادهسازی موثر و باکیفیت حاکمیت شرکتی گام مهمی در جهت کاهش تضاد منافع و کاهش ریسک سرمایهگذاران به شمار میرود.