بورس؛ از منجی تا متهم
با این نگاه نسخههای شفابخشی به دولتمردان ارائه میشود که ظاهرا در تصمیمگیریهای دولت نیز بسیار کارگر هم میافتد؛ درحالیکه ممکن است برخی از این توصیهها ضمن خطرناک بودن تبعات جبران ناپذیری هم در پی داشته باشد. مکانیزم فعلی رشد بورس و همچنین بیثباتی بازارها به این صورت است که شبهپول به پول بدل میشود و این پول داغ به دنبال سرپناهی برای پوشش ریسک و تورم است. حجم بالایی از این پولها به سمت بورس روانه شده و بخش کوچکتری به سمت سایر بازارها رفته است. به این ترتیب بدون اینکه رشد چندانی در نقدینگی رخ دهد، با اهرم سرعت گردش پول شاهد رشد تورم هستیم. اینجا نقطهای است که بورس به خروج پول از بانک (تبدیل شبه پول به پول) متهم میشود. تمام انتقادهای بعدی به بورس از این استدلال ناشی میشود. همچنین از ابتدای سال شاهد دعوت دولتمردان از مردم برای ورود به بورس بودیم که از آن به اشتباه استراتژیک نام میبرند. سوال کلیدی این است که چرا مردم به این سرعت متقاعد شدند پول خود را از سپرده بانکی خارج کنند و در طول تمام چند دهه گذشته تا این میزان به دعوت و توصیه دیگران توجه نکرده بودند؟ ترسیم شرایط اقتصادی کشور بسیار کمککننده خواهد بود.
پس از جهش ارزی سال ۱۳۹۰ شاهد بودیم که ارزش سپردههای بانکی مردم به کمتر از یک سوم کاهش پیدا کرد. اما بحران بلندمدت نبود و به سرعت چشمانداز برجام را پیش رو داشتیم. پس از آن با کمک نرخ بالای سود بانکی، پولها دوباره به سمت سپردههای بانکی گرایش پیدا کرد و نقدینگی با شتاب بالایی رشد پیدا کرد. فنر جمع شده نقدینگی و تورم به یک شوک نیاز داشت که آن خروج ترامپ از برجام بود. بنابراین بار دیگر و در کمتر از ۵ سال، شاهد افت ارزش سپردههای بانکی به کمتر از یک سوم بودیم. این دو حادثه در فاصله زمانی کوتاه، اعتماد به سپردههای بانکی را به شدت کاهش داد. از طرفی هم تحریمها سختتر شده و هم شروع ویروس کرونا وضع اقتصادی را دشوارتر کرده است. تمام این وقایع منجر به هجوم سپردهها به بورس شد. اما آیا تضمینی وجود دارد که عامل دیگری جرقه فرار پول از بانکها را نمیزد؟ آیا در سال ۹۶ که جهش ارزی بزرگ رخ داد بورسی در کار بود؟ به نظر میرسد دیر یا زود این اشتیاق انباشتشده در مردم برای حفظ ارزش پسانداز باقیمانده از دو جهش ارزی اخیر، کوچ پولها از بانک را رقم میزد. اینجا البته باید قدردان بورس باشیم که فعلا مانند سپری از ورود سیل نقدینگی به بازارهای دیگر مانند دلار، سکه، مسکن و... جلوگیری میکند. با این اوصاف یک توصیه خطرناک عبارت است از بین بردن جذابیت بورس و بازگرداندن نقدینگی به بانک. باید توجه شود بورس یک محرک بوده نه یک عامل. بنابراین با تخریب بورس عامل از بین نخواهد رفت. خیال خامی است اگر تصور کنیم نقدینگی به سادگی به بانک باز خواهد گشت. ریسک بزرگی خواهد بود اگر به خیال بازگشت پول به بانک، مردم را از بورس ناامید کنیم؛ زیرا حتی اگر درصد کوچکی از نقدینگی روانه سایر بازارها شود، جهشهای بزرگی در تورم رخ خواهد داد. طبعا نسخه راحت و کمهزینهای موجود نیست. راهحل بهینه میتواند حبس پول در بورس تا زمان ایجاد افق و چشمانداز اقتصادی و رفع ابهامات باشد.
آنچه ایراد اساسی است و اکثر فعالان بازار نیز آنرا قبول دارند، رشد بسیار سریع است. متاسفانه ایجاد تعادل در رشد، همزمان با حفظ جذابیت بورس به امری بسیار دشوار تبدیل شده است. شاید اگر تمرکز نظریهپردازان بر این موضوع باشد راهکارهای مفیدتر و کمخطرتری پیشنهاد شود. در این بین نیاز است فشار بر دولت و سیاستگذار برای ایجاد جذابیت واقعی در بورس بیشتر شود و صرفا حمایتها کلامی نباشد. دولت میتواند با تخفیفهای معقول سودآوری شرکتها را تقویت کند و در مقابل بتواند با اهرم بسیار بالاتری از بورس تامین مالی کند.