آیا میتوان کف قیمتی مشخصی را برای بازار ترسیم کرد؟
سرگیجه بنیادین بازار فولاد
حال سوال اینجاست که آیا قیمتها در بازار داخلی به کف رسیده است که کاهش بیشتر نرخ را شاهد نیستیم یا هنوز پتانسیل افت قیمتها وجود دارد، پس چرا کاهش قیمت بزرگی همراه با افت نسبی قیمت دلار آزاد و نیمایی ثبت نمیشود. فروشهای اعتباری هم نگرانی جدید اهالی بازار است اگرچه نقد به شیوه نرخگذاری در بورسکالا هم جدی است. تجمیع این موارد به بازار پیچیدهای منجر شده که شاید تاکنون کمتر فضا برای خودنمایی با فرض این همه داده مختلف وجود داشته است. شاید برای کوتاهمدت انتظار برای عدم تغییر در بازار چندان هم دور از ذهن نباشد.
پیچیدگی بازار فولاد هر روز شدیدتر از روز قبل میشود. جرقههای رشد نرخ روزهای اخیر یا رشد نسبی تقاضا در بورسکالا هم چندان برای این بازار منفعتی به همراه نداشت و البته جریان کلی نرخ را تغییر نداد اگرچه میتوان گفت جریان عمومی نوسان قیمتها در بازار داخلی باز هم به سمت کاهش نرخ متمایل شده است. این یعنی حمایت روانی و فنی قیمتها در بورسکالا با اندکی تغییر روبهرو شده است و بازار نتوانسته در برابر جو روانی کاهش قیمت دلار مقاومت کند. این نوسان نرخ روز گذشته را باید جدی گرفت، زیرا احتمال دارد آغاز یک جریان جدید باشد که خود دنیایی حرف را در پی دارد.
از سوی دیگر میتوان این احتمال را مطرح کرد که بازار وارد نوسانات منطقی خود شده و چند درصد افت نرخ در کنار چند درصد افزایش قیمتها روال عادی بازار است و این تکانههای قیمتی است که نشان میدهد هنوز تحرک در بازار داخلی وجود دارد. احتمال تحقق این ذهنیتها وجود دارد آنهم در شرایطی که نوسان قیمتها بهطور متوسط در روز گذشته ناچیز ارزیابی میشود.
نوسان محدود قیمت دیروز به این معنی است که هر فعال بازار یا ناظر این نوسان قیمتها، میتواند ذهنیت خود را آنگونه که مایل است یا تجربه پیشین و اطلاعات در اختیار وی اجازه میدهد؛ تحلیل کند. بهصورت دقیقتر میتوان نظرات گسترده و متنوعی را در بازار مشاهده کرد که بعضا متناقض هم هستند. این مطلب در شرایطی که چند داده مختلف بر بازار اثرگذار شده است هم میتواند بهعنوان یک موتور محرک قیمتی و هم یک سرعتگیر خشن ایفای نقش کند ولی چرا؟
مسیر اصلی تفکر و تحلیل در بازار فولاد از مسیر دادههای واقعی عبور میکند که حجم و شرایط عرضه و تقاضا مهمترین آن است. در کنار آن، وضعیت معاملات و قیمتهای پایه در بورسکالا، نوسان قیمت دلار آزاد و نیمایی، دستورالعملهای نرخگذاری و معاملات و همچنین دادههای دیگر اقتصادی که هرکدام میتواند دادههای پیدا و پنهان بسیاری را بر بازار به همراه داشته باشد. در شرایطی که دادههای اصلی ما درحال تغییر است شاید امکان تحلیل اوضاع اصلا وجود نداشته باشد. بهعنوان مثال دورنمای دلار اصلا مشخص نیست آنهم در شرایطی که کف ۱۲ هزار تومانی را از دست داده و تشکیل بازار متشکل ارزی تقریبا قطعی است. گویی هیچکس از اهالی بازار فولاد نمیداند توانمندی دولت در مدیریت اوضاع یا ذخایر ارزی واقعی در دست بانک مرکزی چقدر است. دلار نیمایی تا چه میزان پایین خواهد آمد یا همین ریال سرنوشتش چه خواهد شد. اتفاقی که افتاده این است که هیچ چیزی ثابت نیست حتی پولی که در دستمان است. البته از لحاظ علمی هیچ تغییری از مسیر کاهش تعداد صفر در اسکناس ایجاد نمیشود و تنها یک فرآیند حسابداری است نه چیز دیگری ولی از لحاظ اجتماعی و رفتار افراد مشخص نیست که چه تغییری رخ دهد. تجربه سایر کشورها نشان میدهد که این فرآیند بعضا موفق بوده و سرعتگیر روانی مهمی در برابر رشد تورم است اگرچه واقعی شدن قیمتها را هم تسهیل میکند. در این شرایط بازار فولاد هم متاثر خواهد شد و ابهامی را از لحاظ روانی شاهد خواهیم بود که تاکنون تجربه نشده است. در کنار این داده خود تشکیل بازار متشکل ارزی هم وجود دارد و باید منتظر واکنش بازار آزاد ارز باشیم اگرچه رفتار اخیر بهای دلار آزاد نشان میدهد که این بازار میانه خوبی با رشد قیمت دلار ندارد. همین دو داده برای بازار فولاد کافی است آن هم در شرایطی که شاهد خبر خوب و برجستهای از رشد گسترده تقاضا نیستیم، ولی باز هم اوضاع خرید بهتر از گذشته بوده است. در این شرایط شاید ذات فکر کردن به آینده بازار هم دشوار باشد چون ابزار و مصالح کافی برای فکر کردن وجود ندارد؛ گویی ثوابت ما به متغیر بدل شده است.
همه چیز درحال تغییر است. تقاضا اگرچه اندکی رشد کرده ولی از بازار حمایت چندانی نمیکند. دلار میل به کاهش نرخ را پنهان نمیکند ولی نمیدانیم این رفتار قیمتی تا کجا ادامه یافته یا فولاد چقدر از افت قیمت دلار تبعیت میکند. موجودی انبارها نیز پس از رفت و برگشتهای اخیر چندان بالا نیست و البته کمتر کسی ریسک خرید را در این شرایط متحمل میشود. این درحالی است که تقاضا بهصورت زیرپوستی درحال افزایش است و خریدار واقعی به راحتی میتواند خرید واقعی خود را از بورسکالا انجام دهد. مشکل اینجاست که نقد جدی به قیمتهای اعلامی در بورسکالا وجود دارد و این نقدها به مرور درحال افزایش است که در نهایت میتواند رفتار تصمیمسازان و تعیینکنندگان این نرخ در بورس را تغییر دهد. عرضهها در بورسکالا هم به نسبت جذاب است، ولی خریدار به رغم رشد محدود اما کمتر از حد انتظار ظاهر میشود. معاملات اعتباری در بورسکالا و بازار آزاد هم مزید بر علت است و مشخص نیست که خریدار مایل است تا مشکلات نقدینگی خود را مرتفع کند یا به دورنمای بازار خوشبین است. از سوی دیگر جرقههای رشد تقاضا هم وجود دارد که خود از کاهش بیشتر قیمتها جلوگیری میکند. ذهنیت عدم افت قیمت فولاد را هم باید جدی گرفت، زیرا برخی گمان میکنند قیمتها به کف رسیده است اگرچه مشخص نیست که با فرض کاهش قیمت دلار یا تغییر در مکانیزمهای معاملاتی و قیمتهای پایه در بورسکالا چه سرنوشتی برای این بازار رقم خواهد خورد.
در نهایت شاید نتوان تمامی این موارد را بهصورت منطقی جمعبندی کرد، ولی همین داده که بازار امکان تحلیل منطقی خود را از دست داده است یک داده تحلیلی است، زیرا بازار نشان داده در شرایطی که نمیتواند تصمیم بگیرد اصلا تصمیم نمیگیرد. این یعنی بازار برای کوتاهمدت با پتانسیل تغییر بزرگی همراه نیست تا دادههای واقعی و پیرامونی آن از اواسط هفته آینده با شفافیت بالاتری مشاهده شود. باید به این نکته نیز توجه کرد که بازار فولاد از پتانسیل بررسیهای گسترده برای میانمدت تا درازمدت برخوردار نیست و بهتر است تنها برای کوتاهمدت و زمانهایی بسیار نزدیک برنامهریزی کرد آنهم در شرایطی که هماکنون در روزهای اوج تقاضای فصلی هستیم و در ماههای آینده با آغاز ماه محرم و روزهای سرد سال دادههای جدیدی به این موارد اضافه خواهد شد.
ارسال نظر