بررسی بازارهای سهام و پایه در دنیا نشان میدهد
شکست کانالهای مالی- کالایی در جهان
همین مطلب در کنار افت جدی قیمت نفت خام نگرانیها را عمیقتر کرده است آن هم در وضعیتی که بهای هر بشکه نفت خام برنت در ۳ ماه اخیر از ۸۶ دلار به ۵/ ۵۳ دلار رسیده است یعنی سهام آمریکا و نفت خام دوگانه افت نرخ را در بازارهای کالایی کامل کرده است. هیچ تضمینی وجود ندارد که این افت قیمتها ادامه نداشته باشد و حتی در برخی از تحلیلها میتوان این روند کاهشی را محتمل دانست. تداوم افت نرخ یعنی کاهش مستمر قیمتها در بازارهای کالایی و مالی خود به معنی رکودی جدید در بازارهای جهانی است که در گذشته به آن اشاره کرده بودیم و با توجه به نوسان قیمتها، تاکنون میتوان گفت که این پیشبینیها محقق شده است. اما سوال اصلی این است که آینده این شرایط برای بازارهای کالایی چه خواهد شد و چه میزان افت نرخ را باید انتظار داشته باشیم.
عقلانیت بازارهای کالایی در برابر بازارهای سهام
در گزارش پیشین با عنوان «ردیابی رکود با دوربین بازارهای کالا» که در تاریخ ۵ آذرماه امسال نگاشته شد و همچنین در گزارش دیگری با عنوان «روشن شدن آژیر رکود در بازارهای جهان»؛ تلاش کردیم تا دادههای موجود در بازارهای کالایی را از نگاهی متفاوت بنگریم. شاید توجه مجدد به آن گزارش خالی از لطف نباشد آن هم در شرایطی که دادههای فعلی موجود در بازارهای جهانی، یکماه قبل به رشته تحریر درآمد. در آن گزارش هم اشاره کردیم که چهره رکود فعلی با رکودهای مرسوم پیشین متفاوت است. در این فاز رکود وضعیت بازارهای کالایی به نسبت بازارهای مالی شرایط بهتری خواهد داشت گویا اصل اقتصاد بر پایه بازارهای واقعی و تولید قرار است یک بار دیگر تسلط خود را بر بازارهای مالی به رخ بکشد. این در حالی است که کاهش نرخ جدی در بازارهای مالی بالاخره تاثیر مستقیم خود را بر بازارهای کالایی هم خواهد گذاشت ولی شدت و ضعف آن به نسبت گذشته متفاوت خواهد بود. در گزارش پیشین هم اشاره کردیم که وضعیت عرضه و تقاضا به گونهای است که بسیاری از بازارهای کالایی فضای چندانی برای افت نرخ ندارند و اگر به هر دلیل این فضا یا همان حباب قیمتی وجود داشته باشد به سرعت تعدیل خواهد شد. بهعنوان دو نمونه میتوان از نفت و مس نام برد که هر دو در روزهای گذشته افت قیمت شدیدی را تجربه کردند. این در حالی است که این دو بازار گویا بیشتر از سایر بازارها با نوسان قیمتها در بازارهای مالی همتراز ارزیابی میشوند و این همترازی تاثیر خود را بر جای گذاشت. اما بازارهایی همچون آلومینیوم و روی و حتی بازار محصولات کشاورزی ریزش قیمت بزرگی در روزها و هفتههای گذشته نداشتهاند. این شرایط نشان میدهد که بازارها هر کدام با توجه به وضعیت عرضه و تقاضای ذاتی خود نوسان میکنند و در مرحله بعد با توجه به ویژگیهای ذاتی خودشان نرخ میپذیرند. در بازارهای جهانی چند رخداد مهم قابل رهگیری است. کاهش قیمتها در بازار سهام با محوریت آمریکا و آمارهای اقتصادی این کشور، نوسان قیمتها در بازارهای کالایی و افت شاخصهای مهم کالایی در جهان، کاهش بهای نفت خام و انتظار افت نرخ متأثر از آن در سایر بازارهای کالایی، رکود تقاضا در اقصی نقاط جهان و ترس از تداوم افت تقاضا در ماههای آینده که در بازار نفت خام به وضوح قابل رهگیری است و همچنین اما و اگرهای سیاسی در بسیاری از کشورهای جهان مخصوصا در کشورهای غربی و ترس از تداوم این وضعیت و عمیقتر شدن بحرانها و در نهایت نقشآفرینی ترس از دورنمای بازارها مواردی است که در محاسبات باید به آن توجه کرد. البته در گذشته جنگ تجاری چین و آمریکا اگر محرک اصلی افت نرخ مخصوصا در بازارهای فلزی بود، ولی هماینک این داده هم تأثیرگذاری کمتری دارد و شاید بتوان از این سیگنال مهم در شرایط فعلی چشمپوشی کرد.
مختصات بازارهای جهانی در هفتههای اخیر
با توجه به موارد فوق میتوان جهان امروز را اینگونه ترسیم کرد. بازارهای فلزی کاهش نرخ خود را سپری کردهاند و در برابر افت قیمتها حتی در برابرکاهش بهای نفت خام هم نسبتا مقاومت کردهاند. با توجه به این مقاومت نسبی در هفتههای اخیر در کل میتوان گفت که این بازارها از ریسک کمتری به نسبت سایر بازارها مخصوصا بازارهای مالی برخوردار هستند. این در حالی است که موجودی انبارها البته پایین است ولی در روزهای اخیر آلومینیوم، مس و روی با رشد موجودی انبارها روبهرو شدهاند گویا خریداران پا پس کشیدهاند و فروشندگان میل بیشتری به عرضه رسمی برای فروش پیدا کردهاند. همین داده پتانسیل یک افت نرخ جدید ولی نه چندان قدرتمند را مطرح میکند. اگرچه رکود در بازارهای کالایی در جهان مشهود است ولی این داده که با ضعف تقاضا همراه بوده و است از فراگیری چندانی برخوردار نیست گویا بازارهای واقعی در جهان هنوز هم از امنیت نسبتا بالایی برخوردارند. این امنیت نسبی البته در شرایطی محقق شده که بازارها یک بار بحران سال ۲۰۰۸ را تجربه کرده و از سویی یک بار دیگر کف قیمتی خود را در اوایل ۲۰۱۶ هم تحمل کردهاند. این مطلب به این معناست که بازارها روزهای به شدت سختی را دیدهاند و از سال ۲۰۱۱ تاکنون یعنی اوج بحران ارزی در جهان هیچگاه رشد نرخ بزرگی نداشتهاند. این شرایط به معنی سیگنالهای حمایتی زیرپوستی مهمی در جهان برای حمایت از بازارهای کالایی است. رشد اقتصادی ۱/ ۷ درصدی سالانه هند با جمعیتی نزدیک به یک میلیارد و ۲۸۳ میلیون نفر در کنار سرمایهگذاریهای داخلی در چین و تلاش برای تقویت تقاضای داخلی در این کشور و همچنین رشد اقتصادی ۱۷/ ۵ درصدی اندونزی با جمعیتی بالغ بر ۲۶۱ میلیون نفر مواردی است که تاکنون از بازارهای کالایی در جهان حمایت کرده است. این شرایط هنوز هم نسبتا پابرجاست و میتوان به تداوم این حمایت ولی با اندکی عقبنشینی تاکید کرد. در هر حال بازارهای کالایی اگرچه در یک فاز نزولی قرار دارند اما در کل امیدواریها به حفظ همین سطوح نرخ و حتی با یک گام کاهش قیمتها بیش از سایر بازارهای رقیب است. بهعنوان یک نمونه مشخص میتوان گفت که شاخص Baltic Dry که نشاندهنده وضعیت حمل و نقل است هنوز هم بهصورت نسبی از کف قیمتی خود در سال ۲۰۱۶ تاکنون، در یک فاز صعودی عمومی قرار دارد و نشاندهنده تداوم حجم تجارت عمده در جهان با محوریت کشورهای غربی است. موارد فوق البته بیشتر جنبه آیندهپژوهی دارد تا بررسی رخدادهای فعلی ولی همین سیگنالها در نهایت آینده سختی را برای این بازارها ترسیم نمیکند گویا بخش مهمی از پتانسیل افت نرخ تاکنون مستهلک شده است. این در حالی است که دورنمای بازارها هنوز چند داده مهم را در بر خواهد داشت. اگر قیمت جهانی نفت خام باز هم کاهش داشته باشد میتوان به یک گام افت نرخ در بازارهای کالایی اشاره کرد. از سوی دیگر شاخصهای کالایی در جهان اغلب در قرابت بالایی با نفت خام نوسان میکنند که بخشی از دادههای واقعی در این حوزههای قیمتی را شفاف جلوه نمیدهد. بهعنوان مثال در بازار محصولات کشاورزی مخصوصا غلات شرایط بهتری از بازارهای دیگر وجود دارد. بهای گندم، جو دامی و ذرت تاکنون در برابر افت قیمتها مقاومت کردهاند که البته به دلیل حضور در روزهای سرد سال و رشد تقاضاست. با کاهش قیمت نفت خام و نزدیکتر شدن به آغاز بهار در نیمکره شمالی و پایان تابستان و فصل برداشت در نیمکره جنوبی باید پتانسیل افت نرخ در این حوزه را هم مطرح کرد.البته برای بررسی دادههای فوق شاید نیاز باشد تا دورنمای بازارهای مختلف را باز هم مورد بازبینی قرار دهیم. با افزایش نرخ بهره در آمریکا به ۵/ ۲ درصد در کنار توقف فعالیت دولت این کشور و همچنین اعلام رشد اقتصادی سه ماه سوم آمریکا کمتر از سه ماه دوم شاهد کاهش جدی نرخ در بازارهای سهام این کشور بودیم. همین موارد در کنار کاهش جدی بهای نفت خام و افت درآمدزایی شرکتهای مرتبط با انرژی در این کشور مخصوصا با فرض قیمتهای تمامشده بالاتر نفت و گاز از ذخایر نامتعارف و البته پتانسیل عدم رشد بیشتر تولید ناخالص داخلی آمریکا هم در سه ماه سوم و هم در آمارهای سالانه در کنار عدم کاهش نرخ بیکاری، پتانسیل کاهش احتمالی ارزش سهام این کشور وجود دارد؛ اگرچه تداوم تکانههای منفی قیمتی بیش از گذشته بر این بازار وارد خواهد شد. البته ذهنیت کاهش نرخ به معنی عدم رشد قیمتهای سهام در کوتاهمدت نیست، ولی به نظر نمیرسد روند نزولی فعلی یک اصلاح مقطعی قیمتها باشد و با توجه به دادههای بنیادین در اقتصاد جهانی پتانسیل تداوم افت قیمتها در اغلب بازارهای سهام ولی با محوریت آمریکا وجود خواهد داشت. این سیگنال خود پتانسیل کاهش قیمت نفت خام را فراهم میکند؛ ولی در بازار نفت دادههای محدودکننده دیگری وجود دارد که اجازه اظهارنظر قاطع را نمیدهد. تغییر در حجم تولید کشورهای مهم در کنار عقبنشینی تقاضا و البته نوسان در حجم ذخایر در اقصی نقاط جهان در کنار تلاش کشورها برای صادرات بیشتر بهصورت نامحسوس از این موارد است. اگر ذهنیت عرضهکنندگان اصلی کاهش بیشتر قیمتها باشد، به این معنی است که حتی نرخهای فعلی را برای فروش قدر میدانند. در هر حال جو روانی در بازارهای جهانی به شدت منفی است و بسیاری از افراد عادی یا تحلیلگران منتظر خودنمایی یک فاز جدید از رکود هستند؛ ولی با گذشته متفاوت خواهد بود. همین موارد به معنی کاهش بیشتر تقاضا در بازارهای جهانی است آن هم در وضعیتی که حتی در اتحادیه اروپا هم مشکلات اقتصادی خانوار به نارضایتیهایی بدل شده که تاثیرات اجتماعی آن را میتوان به وضوح دید. بهصورت دقیقتر در شرایطی در جهان هستیم که دادههای متناقض بسیاری در حال ایفای نقش است که سالها تجمیع این همه مطلب تاثیرگذار خودنمایی نکرده بود. دادههای سیاسی و شکننده بودن بسیاری از تصمیمات و حتی تغییر مقامات در آمریکا با تصمیمات خلقالساعه بسیار، ترس از کاهش بیشتر قیمت سهام در آمریکا افزایشدهنده نگرانیهای ذکر شده است. شکنندگی اجتماعی و سیاسی در اتحادیه اروپا و ترس از قدرتگرفتن سیاسی راستگرایان یا حتی تغییرات سیاسی که ممکن است به تصمیمات جدیدی منجر شود، آینده نامشخص بسیاری از اقتصادهای نوظهور با کوهی از بدهیهای دولتی و غیردولتی، بیم و امید از کاهش رشد اقتصادی چین و هند و بسیاری از اقتصادهای نوظهور، نگرانی از آغاز رکود فراگیر و از آن خطرناکتر جنگ ارزهای متعاقب آن با فرض بدهیهای عجیب و غریب دولتها که بخشی از آنها در کاهش ارزش پول ملی بسیاری از کشورها در ماههای قبل خودنمایی کرد همگی مواردی است که برای آینده اقتصاد جهانی مهم ارزیابی میشود. این بار شرایطی را شاهد هستیم که در چند دهه اخیر و شاید بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی مشاهده نشده بود و شاید خروجی آن هم باید در همین سطوح مورد ارزیابی قرار بگیرد؛ ولی این ادعا بیش از حد رویایی است.
طلا پا در میدان میگذارد
اما یک داده مهم در بازارهای جهانی در حال ایفای نقش است و آن رشد شکننده، مقطعی و گام به گام قیمت طلاست. هنوز جنگ ارزها آغاز نشده و ترس از تکانههای تورمی یا تغییر در ارزش داراییها نیز چندان جدی نشده است. با توجه به همین موارد طلا رشدی زیرپوستی را آغاز کرده که با توجه به دادههای موجود شاید تداوم رشد قیمت طلا را بتوان چندان هم دور از ذهن ندانست. اگر این فلز گرانبها وارد یک فاز افزایشی جدیتر شود تداوم رشد قیمت آن را باید در نظر داشت. البته رشد قیمت طلا در شرایطی محقق میشود که ارزش دلار آمریکا در مسیر افزایشی است؛ یعنی باید این رشد طلا را گویا دو برابر مورد محاسبه قرار داد که از توانمندی این فلز گرانبها برای رشد نرخ حکایت دارد. در پایان میتوان گفت که بازارهای جهانی اگرچه مستعد یک فاز افت نرخ با محوریت بازارهای کالایی هستند، ولی این عقبنشینی چندان جدی نخواهد بود و یک گام افت بیشتر نرخ را باید در نظر گرفت. نگرانی از جنگ ارزها نیز جدی است و در شرایطی که بهای محصولات کشاورزی پایه همچون غلات نسبتا ثابت است، شاید نتوان از بار تورمی کاهش ارزش ارزها چشمپوشی کرد. در بازارهای جهانی بدون در نظر گرفتن ارزش ارزها، تاکنون طلا و غلات نوسان قیمت چندانی نداشتهاند و حتی طلا در مسیری صعودی گام برداشته است. با توجه به تمام این موارد یک گام دیگر شاخص قیمتها را بهتر است در محاسبات در نظر بگیریم؛ ولی نمیتوان دقیقا گفت که این گام افت نرخ چند درصد خواهد بود. در گزارشهای بعدی شاید بتوان شواهد دقیقتری از وضعیت قیمتی و دورنمای بازار ارائه کرد.
ارسال نظر