متهم‌های تغییر در بازارهای جهانی

متهم اول این شرایط جنگ تعرفه‌ای است ولی حجم این تاثیرات در روزها و چند هفته گذشته بزرگ‌تر از گمانه‌زنی‌های جنگ تجاری بود؛ یعنی زوایای دیگری از بازارها در دنیایی از خبرها مخفی مانده است که شاید به رمزگشایی نیاز داشته باشد. شاید همه‌چیز از توئیت‌های ترامپ در مورد جنگ تجاری آغاز شد که به سرعت حالت اجرایی به خود گرفت. آمریکا هم‌اکنون ۳۴ میلیارد دلار تعرفه بر واردات کالاهای چینی وضع کرده و البته چینی‌ها نیز پاسخ آن را داده‌اند. آغاز جنگ تعرفه اگرچه با وضع تعرفه ۲۵ درصدی بر واردات فولاد و ۱۰ درصدی بر واردات آلومینیوم آغاز شد ولی هم‌اینک به پنل‌های خورشیدی و ماشین لباسشویی نیز کشیده شده است، آن‌هم در شرایطی که صحبت‌ها از وضع تعرفه بر خودرو و بسیاری دیگر از کالاها وجود دارد. این موارد نشان می‌دهد که وضع این تعرفه‌ها و مخصوصا رقم ۳۴ میلیارد دلاری برای چینی‌ها اولین شلیک جنگ تعرفه بوده و با توجه به تصمیمات متقابل چین، احتمالا این جنگ ادامه خواهد یافت.

از لحاظ اقتصادی و با توجه به شرایط اقتصادی آمریکا، وضع تعرفه بر فولاد و حتی خودرو برای این کشور توجیه اقتصادی دارد که در گزارش‌هایی در همین صفحه به این مطلب پرداختیم ولی جنگ فعلی که تنها شاهد شلیک‌های نخستین آن هستیم چیز دیگری است؛ یعنی به نسبت حجم تقابل قطب‌های اقتصادی برای دنیا قابل درک نیست چون به‌نظر اکثر قریب به اتفاق اندیشمندان این حوزه توجیه‌پذیر نیستند. از سوی دیگر ترامپ نشان داده که کاملا عمل‌گراست و هزینه اقدامات خود را البته به شیوه‌های خاص خود می‌پردازد. حال در این وضعیت چرا آمریکا باید بر طبل تعرفه بکوبد و از آن حمایت کند و هزینه‌های آن را هم تقبل کند؟ شاید رخدادهای دیگری پشت پرده اقتصاد آمریکا و جهان قرار دارد که دنیا از آن بی‌خبر است.

اهمیت جنگ تجاری فعلی از آن جهت برجسته‌تر می‌شود که هم‌اکنون اقتصاد آمریکا در یکی از بهترین شرایط تاریخی خود قرار گرفته است. نرخ بیکاری تا چند روز گذشته حتی به ۸/ ۳ درصد رسید که کمترین سطح از آوریل ۲۰۰۰ تاکنون است. این رقم به قدری جذاب است که باید بازارهای کالایی در جهان را به قله‌های اوج خود برساند آن‌هم در وضعیتی که بازارهای کالایی مدتی بود آمریکا و برخی از داده‌های این کشور را به‌عنوان لیدر عملکرد خود به‌شمار آورده بودند، اگرچه این ذهنیت هم‌اکنون تغییر کرده است. از طرف دیگر بازنده جنگ تجاری اخیر اول هواداران سیاسی خود ترامپ هستند که دنیای اقتصاد به‌عنوان گل به خودی ترامپ از آن یاد کرده است؛ البته تمامی این موارد با رویکرد معاملاتی در بازارهای کالایی به رمزگشایی‌های جدیدی نیاز دارد.

البته نرخ بیکاری آمریکا پس از رکورد ۸/ ۳ درصدی مجددا رشد کرد و به ۴ درصد رسید که دلیل اصلی این رخداد افزایش متقاضیان شغل در آمریکا عنوان شده که همین نکته نشان می‌دهد نرخ بیکاری پنهان در این کشور قابل‌توجه است. بورس آمریکا و البته شاخص صنعتی داوجونز نیز از ژانویه امسال که بیش از ۲۶ هزار واحد بود تاکنون رشد چندانی نداشته و حتی در یک فاز کاهشی نوسان می‌کند. این سیگنال را باید جدی گرفت زیرا با داده‌های اقتصادی این کشور همچون رشد ۸/ ۲ درصدی همخوانی نداشته و هم از عدم سودآوری بیشتر برخی صنایع بزرگ و هم نگرانی از عقبگرد اقتصادی خبر می‌دهد.

از سوی دیگر فروش اوراق قرضه کوتاه‌مدت خزانه‌داری آمریکا نیز به بالاترین رکورد ۱۰ سال اخیر خود رسیده که باز‌هم سیگنال‌های مهمی را به بازارها مخابره می‌کند. البته رویکرد اصلی در این گزارش تکیه بر رخدادهای پیش‌‌روی بازارهای کالایی است ولی با افت قیمت سهام، سایر بازارها و مخصوصا بازارهای کالایی کاهش قیمت‌های بزرگی را تجربه خواهند کرد.روند افزایشی ارزش دلار آمریکا نیز مدت‌ها ادامه یافت که موجب شد ارزش بسیاری از ارزها در جهان مورد تهدید قرار بگیرد. در کنار این رخداد شاهد کاهش ارزش لیر ترکیه، روبل روسیه، روپیه هند و یوآن چین بودیم اگرچه هر‌کدام از این بازارها را باید مجزا مورد ارزیابی قرار داد. این موارد در کل نشان می‌دهد که اقتصاد جهانی ثبات چندانی را تجربه نمی‌کند و البته اغلب فعالان بازار اکثر این موارد را در حاشیه جنگ تجاری اخیر قلمداد می‌کنند ولی این همه ماجرا نیست.

  واکاوی دلایل رفتاری ترامپ در جنگ تجاری

همه در مورد تاثیرات جنگ تعرفه اخیر بر بازارها و اقتصاد سایر کشورها سخن می‌گویند ولی این سوال هنوز مطرح است که چرا آمریکا خود به استقبال چنین تخاصمی در ابعاد جهانی می‌رود؟ در دولت اوباما رقم ۴ درصدی نرخ بیکاری و حتی پایین‌تر یکی از آرزوهای اقتصادی در آن زمان بود که هم‌اکنون در دسترس است ولی تقابل تجاری آمریکا با سایر کشورها به جایی رسیده که اگر نگوییم بی‌سابقه، ولی کم‌سابقه است. از سوی دیگر در هیات حاکمه آمریکا اگرچه اعتراضات جدی به تصمیمات ترامپ وجود دارد ولی جریان غالب در تصمیم‌سازی این کشور حمایت از شخص ترامپ است که باز هم این شائبه را مطرح می‌سازد که ذهنیت نهایی تصمیم‌سازان آمریکایی‌ها متفق‌القول حمایت از رویکرد تخاصمی جدید است.

همین نکته باز هم این سؤال را مطرح می‌سازد که چرا باید آمریکا وارد این تخاصم تجاری شود. از سوی دیگر ترامپ سعی می‌کند که نفت را ارزان کند آن هم در شرایطی که نفت گران به معنی رونق بیشتر شیل‌های نفتی در نگاه اول است ولی گویا ترامپ قیمت بنزین و گازوئیل را بسیار مهم‌تر از شرکت‌های نفتی همسو با خود ارزیابی می‌کند. شاید زیرپوست اقتصاد آمریکا خبرهایی است که باید آن را کشف کرد. همان‌گونه که نرخ بیکاری یکی از اولویت‌های اصلی در اقتصاد آمریکاست و در گزارش‌هایی به رویکرد پست کاپیتالیستی ترامپ نیز اشاره شده شاید رمزگشایی از رفتارهای ترامپ از مسیر نرخ بیکاری ساده‌تر باشد.

نرخ بیکاری در آمریکا در سال‌های گذشته نشان داده که این کشور هرگاه با شرایط خوب و نرخ بسیار پایین بیکاری روبه‌رو بوده به سرعت به سمت تغییر و حتی رکود پیش رفته است گویی نرخ بیکاری پایین برای آمریکایی‌ها خوش‌یمن نیست. در نمودار نرخ بیکاری آمریکا مشخص است که نرخ‌هایی کمتر از ۴ درصد یا نزدیک به آن به سرعت تغییر جهت داده و با ورود این کشور به یک فاز رکود، این دستاوردها به سرعت از بین رفته است. هیچ دلیلی ندارد که این شرایط مجددا تکرار نشود هرچقدر هم که ترامپ بخواهد با جنگ تجاری تنش را از کشور خود به سایر نقاط جهان منتقل کند. شاید بتوان این نکته را مطرح کرد که ترامپ با جنگ تجاری فعلی بازارهای سهام کشورهای رقیب همچون اعضای اتحادیه اروپا و چین را هدف قرار داده اگرچه چندان هم ناموفق نبوده است.از سوی دیگر توجه به اوراق قرضه در اقتصاد این کشور نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران به سمت دارایی‌های امن حرکت کرده‌اند و حتی طلا هم برای آنها چندان جذاب نیست. نرخ بهره نسبتا بالای آمریکا (به نسبت گذشته) هم بستر چندانی برای تحرک سایر بازارها حتی طلا را فراهم نکرده آن هم در شرایطی که نرخ‌های فعلی در بسیاری از بازارها و حتی طلا، به شدت جذاب است.

اگر به بازارهای کالایی بازگردیم شرایط وخامت بیشتری دارد. ارزش دلار آمریکا چند روزی است که وارد فاز کاهشی شده ولی بازارهای کالایی از این اوضاع نفع چندانی نبرده‌اند. از سوی دیگر موجودی انبارهای بسیاری از کالاها و فلزات همچون سرب، مس و آلومینیوم وارد یک فاز کاهشی جدی شده ولی شاهد رشد نرخ در این بازارهای مهم نیستیم. اگر روال نوسان قیمت‌ها در بازارهای کالایی را تعقیب کرده باشید این نکته را مشاهده خواهید کرد که هم‌اکنون زمان رشد نرخ در این بازارهاست آن هم در شرایطی که قیمت نفت در سطوح جذابی قرار داشته و هنوز هم پتانسیل جرقه‌های رشد قیمت بیشتر از لحاظ فنی و حتی روانی وجود دارد که این موارد هم به کمک این بازارها نیامده است.

البته ذات افزایش موجودی انبارها در شرایطی خودنمایی می‌کند که خبر چندانی از رشد جدی حجم تولید معدنی فلزات در میان نیست یعنی بازار با رشد عرضه نه تنها مواجه نیست، بلکه به دلایلی همچون اعتصابات، سخت‌گیری‌های محیط‌زیستی، افزایش عمر معادن، رشد جدی هزینه تولید مخصوصا در فاز فرآوری به دلیل کاهش عیار و افزایش عمق معادن عرضه به نسبت تقاضا حرف چندانی برای گفتن ندارد؛ یعنی بازارهای کالایی باید با کاهش بیشتر موجودی انبارها و برتری شدیدتر تقاضا بر عرضه‌ها نوسان می‌کردند که چنین رویکردی هم تجربه نشد.

به‌صورت ساده‌تر باید گفت که تقاضای واقعی در جهان شدیدتر از چیزی که در موجودی انبارها یا نوسان نرخ قابل مشاهده است، کاهش یافته که نگرانی‌های جدیدی را ایجاد می‌کند. البته ساده‌ترین پاسخ همان جنگ تجاری است، ولی واقعیت‌ آن است که این حجم فشار بر بازارهای کالایی شدیدتر از چیزی است که بتواند به دلیل تعرفه آن هم بر فولاد و آلومینیوم یا محصولات نهایی به بازارهای کالایی و مخصوصا مواد اولیه تاثیرگذار باشد. این در حالی است که جرقه‌های جنگ تجاری به‌تازگی آغاز شده ولی روال عمومی نوسان قیمت‌ها مدتی است که از کاهش نامشهود ولی مهم تقاضا در بازارهای جهانی حکایت دارد. به‌عنوان یک نمونه مهم مس که در روزهای طلایی خود بالاتر از ۱۰ هزار دلار قیمت‌گذاری شد هیچ‌گاه نتوانست در قیمت‌هایی بیش از ۷ هزار دلار در هر تن تثبیت شود که این یک داده بسیار مهم به شمار رفته آن هم در وضعیتی که موجودی انبارهای بالایی نداشته است.

  آغاز تغییر فاز در اقتصاد آمریکا؟

بهمن‌ماه سال ۹۴ در گزارشی با عنوان آغاز خروج بزرگ از افول قیمت‌ها به صراحت از تغییر فاز جدی قیمت‌ها صحبت کردیم و دقیقا همین اتفاق رخ داد یعنی بازارهای کالایی از کف قیمت‌های سال ۲۰۱۶ خود خارج شد و یک فاز رشد نرخ مداوم را تا چند ماه گذشته تجربه کرد. این بار نیز باید به صراحت از تغییر فازهای جدید بازارهای جهانی سخن بگوییم، ولی داده‌های این روزهای بازار با آن زمان متفاوت است. سیگنال‌ها به قدری شفاف نیست که بتوان از یک رکود جدید سخن گفت و بحرانی شبیه به سال ۲۰۰۸ را پیش بینی کرد. چیزی که از بازارها بر می‌آید تغییر فاز در روال عمومی معاملات است یعنی چیزی شبیه به یک رکود در حال خودنمایی است ولی شدت و ضعف آن را نمی‌توان مورد ارزیابی دقیق قرار داد.

جنگ تجاری اخیر همان‌گونه که عنوان شد کم سابقه و حتی بی‌سابقه است، بنابراین نمی‌توان در مورد آن با تکیه بر شواهد پیشین قاطعانه رأی داد. از سوی دیگر تجربه نشان می‌دهد که در دشواری‌های اقتصادی کشورهایی که از اقتصاد قوی‌تری برخوردار هستند برنده میدان بوده و کشورها و اقتصادهای ضعیف‌تر آسیب‌های عمیق‌تری را تحمل می‌کنند. این شرایط یعنی آغاز مخاصمه تجاری جدیدی که حتی در سخت‌ترین روزهای آن باز هم در رقابت بین کشورها، آمریکا یکی از برنده‌های آن خواهد بود. حال اگر احتمالات رکودی در اقتصاد آمریکا را برجسته‌تر ارزیابی کنیم ذات رقابت‌های تعرفه‌ای می‌تواند زمان تحقق این رکود احتمالی را به تعویق انداخته و هزینه‌های بزرگ‌تری را به سایر رقبای آمریکا وارد کند.

رفتارهای فعلی حداقل در بازارهای کالایی قمار ترامپ است، ولی گویا این قمار را با چشم باز انجام داده؛ داده و ستانده‌های خود را به دقت اندازه‌گیری کرده و بر یک فرآیند برد – باخت حساب کرده است. در هر حال روزهای آینده زمان بسیار مهمی برای اقتصاد آمریکا، اقتصاد سایر کشورها و بازارهای کالایی خواهد بود و حداقل خروجی آن کند شدن سرعت رشد قیمت‌هاست.

شواهد ذکر شده مواردی است که با عینک بدبینی از یک رکود جدی و حتی شبیه به بحران بدهی یا چیزی ضعیف‌تر از بحران سال ۲۰۰۸ خبر می‌دهد ولی این بدبینی عمیق‌تر از چیزی است که از شواهد اقتصادی برمی‌آید. به‌صورت دقیق‌تر هنوز هم چنین ادعایی به شواهد بیشتری نیاز دارد و داده‌های موجود از این فاجعه اقتصادی حمایت نمی‌کند. البته هم‌اکنون در دور تند تاریخ قرار داریم یعنی رخدادها بسیار سریع‌تر از حد انتظار خودنمایی کرده است. با توجه به این موارد دقت بیشتر به رخدادهای اقتصادی خالی از لطف نیست. به‌عنوان مثال نرخ بیکاری در آمریکا پس از رکورد ۸/ ۳ درصد، به سرعت به ۴ درصد رسید که خود نشان می‌دهد تغییراتی در اقتصاد این کشور رخ داده است. از سوی دیگر اگر روال کاهش نرخ بیکاری باز هم ادامه یابد یعنی رکوردهای بهتری از ۸/ ۳ درصد محقق شود که هم دوره جدیدی از اقتصاد آمریکا را شاهد خواهیم بود و هم تکانه‌های بحران‌های احتمالی بزرگ‌تر خواهد بود.

از سوی دیگر اگر افزایش نرخ بیکاری در آمریکا ادامه یابد به معنی از بین رفتن برخی از دستاوردهای پیشین بوده که به تاثیرگذاری در بازارهای سهام منتهی می‌شود. با توجه به این شرایط و البته تاثیر جنگ‌های تجاری فعلی و وجود واقعیتی به نام دوره‌های رونق و رکود، باید گفت که هرچه موفقیت‌های اقتصادی آمریکا افزایش یابد رکودهای احتمالی نیز بزرگ‌تر خواهد بود بنابراین عاقلانه است که آمریکا با رفتارهای مقطعی و سیگنال‌های جهانی هم بخشی از بحران را به دیگر کشورها منتقل کرده و هم امنیت تولید در کشور خود را تقویت کند. البته این رویکرد مدت‌هاست که در دستور کار بسیاری از کشورها قرار دارد و رخداد چندان عجیبی نخواهد بود.

معیار طلا برای ارزیابی اقتصاد جهان

اما برای رصد رخدادهای رکودی در بازارهای کالایی شاید بتوان به یک داده جانبی توجه کرد. بهای طلا همیشه در بحران‌های مختلف شرایط متفاوتی از خود نشان داده و البته بستری امن برای سرمایه‌گذاری‌ها نیز بوده است. در یک‌سال اخیر نوسان قیمت طلا با نوسان ارزش دلار روابطی متعادل داشته و طلا از دلار تبعیت کرده است. حال اگر این هارمونی (تقارن) قیمتی به هر دلیل تغییر کند می‌توان گفت که خبرهایی در بازارهای جهانی است بنابراین می‌توان تغییرات جدید را سریع‌تر از بازار رصد کرد.

ادعای ورود بازارهای جهانی به یک فاز رکود به شدت شجاعانه، ولی خطرناک است تا جایی که کمتر تحلیلگری حتی با فرض اشراف بر رخدادها و یقین به تحقق نیز از ارائه شفاف آن استقبال می‌کند. از سوی دیگر اقتصاد جهان در سال‌های اخیر بحران‌های بزرگی را پشت‌‌سر گذاشته و راه عبور از مخمصه‌های فعلی و جدید را بهتر از گذشته آموخته است. این شرایط به معنی آن است که باید در مورد ادعای ورود اقتصاد جهانی به یک فاز رکود با دقت و حساسیت بیشتری نگریست، اما اگر جرقه‌های اصلی آن محقق شود، بازار بیش از همیشه مستعد تغییر فاز و پذیرش سقوط آزاد قیمت سهام در آمریکا و تسری آن به سایر نقاط جهان خواهد بود. به نظر می‌رسد در دنیا در شرایط ذکر شده محمل امنی برای سرمایه‌ها وجود نداشته باشد و در فاز اول دلار که هم‌اکنون نیز افزایش ارزش داشته در اولویت اول و طلا در اولویت دوم قرار بگیرد. شاید رهگیری قیمت طلا، اوراق قرضه آمریکایی و حتی قیمت نفت یا تکانه‌های تورمی در اقتصاد آمریکا در کنار نرخ بیکاری این کشور بتواند بهترین داده‌ها برای رهگیری دورنمای قیمت‌ها باشد.

15-01