سیاستگذاری در تعلیق
جنگلهای کشور ملی هستند و مواردی عمومی همانند ترسیب کربن، حفظ تنوعزیستی، کاهش اثرات تغییر اقلیم، تنظیم جریان آب و جلوگیری از شستوشوی خاکها در اثر باران و بروز سیل و کنترل گردوغبار ارائه میکنند که عموم شهروندان از آنها منتفع میشوند. بنابراین سرنوشت جنگلها برای شهروندان بسیار مهم است و آنها بهدرستی انتظار دارند که دولتها منابع جنگلی را بهدرستی حفاظت و نگهداری کنند.
آتشسوزی جنگلها و مراتع کشور، قصهای تکراری است که موجب میشود مسائل جنگلها در دستورکار رسانهها قرار گیرد. در سالهای اخیر آتشسوزی به یکی از عوامل اصلی جنگلزدایی در کشور ما تبدیل شده و تقریبا در اغلب اوقات سال، در جنگلهای هیرکانی، زاگرس، ارسباران و حتی جنگلکاریهای داخل فلات ایران با شدت و ضعف در حال وقوع است.
عامل اصلی بروز آتشسوزی جنگلها در کشور انسانی است که به دلایل عمدی همچون انتقامگیری، زمینخواری، مبارزه با جانوران وحشی یا شکار آنها و سایر موارد و یا غیرعمدی همانند گسترش آتش از طریق اجاقهای گردشگران و زمینهای کشاورزی یا بیمبالاتی و بیتوجهی انسانی رخ میدهد.
آتشسوزی گسترده جنگلهای الیت چالوس که حدود یک ماه ادامه یافت، نشاندهنده ضعف کشور در حفاظت از جنگلها در برابر آتشسوزی و اثربخشی ناچیز اقدامات مبارزه با آتش است. این واقعه بار دیگر پرسشهای جدی درباره کیفیت حکمرانی منابع طبیعی، ظرفیت مدیریت بحران و میزان آمادگی کشور برای مواجهه با آتشسوزیهای جنگلی را زنده کرد. این آتشسوزی نه نخستین است و نه آخرین خواهد بود، اما نماد روشنی از مجموعهای از بیتوجهیها، بیبرنامگیها و بحرانهای ساختاری در مدیریت آتشسوزی جنگلهاست.
در ادامه به چهار نکته کلیدی پیرامون حادثه مذکور شامل دلایل و بیتدبیریهای منجر به حادثه، راههای جلوگیری، تجربه سایر کشورها و عبرتهایی که از این اتفاق گرفته شد، پرداخته میشود.
اگرچه مطابق قوانین، در هنگام بروز آتشسوزی در جنگلها «کلیه ماموران دولتی اعم از لشکری و کشوری و شهرداریها که در نزدیکی آن محل باشند در مقابل تقاضای ماموران جنگلبانی یا انتظامی یا بخشداری موظفند با کلیه وسایل ممکن دولتی و شهرداری که در اختیار دارند در آتشنشانی کمک نمایند»، اما شیوه جلوگیری از وقوع حریق و مدیریت آتشسوزی در سالهای اخیر نشاندهنده ضعفهای بسیاری در مواجهه با این پدیده است. حادثه آتشسوزی جنگلهای الیت بیش از آنکه یک واقعه ناگهانی باشد، نتیجه یک ساختار مدیریتی ناکارآمد است. چند عامل کلیدی در تشدید این بحران نقش داشتند.
ضعف اطلاعرسانی و تجهیزات: با توجه به اینکه زمان طلایی خاموش کردن حریقهای جنگلی معمولا دو ساعت پس از وقوع بیان میشود، شناسایی و گزارشدهی بموقع عامل بسیار مهمی در کنترل است که نیازمند تجهیزات و امکاناتی همانند پهپادها، مرکز دریافت و تحلیل دادههای سنجش از دور، دریافت و طبقهبندی گزارشهای مردمی و مانند آنهاست.
همچنین مبارزه با آتشسوزیهای جنگلی، بهخصوص در مناطق کوهستانی و سختگذر نیازمند امکانات مناسب لجستیکی، وسایل مناسب و ابزار کافی همانند هلیکوپتر، دمنده، ارهموتوری و مانند آنهاست که اغلب وجود ندارد. در غیاب این امکانات، استفاده از ظرفیت مشارکت مردمی، راهحل اصلی برای گزارشدهی و مبارزه با آتشسوزی است که گاهی اوقات در زمان مناسب مورد توجه قرار نمیگیرند. راهپیمایی طولانی و حملونقل اسباب و آذوقه باعث کاهش توان نیروها برای مبارزه با آتش میشود. این الگوی نادرست سالهاست تکرار میشود و تلفات انسانی را افزایش میدهد.
ضعف اعتماد عمومی: عدم اطلاعرسانی دقیق تعداد و مساحت وقوع آتشسوزیها از طرف سازمانهای متولی، باعث بیاعتمادی بدنه جامعه به متولیان میشود. از «آتشسوزی علفزار» نامیدن حادثه تا اختلاف حدود ۶۰۰هکتاری در برآورد مساحت منطقه سوخته، نشان بیاعتمادی ساختاری به آمار است. رسانهای شدن چنین تناقضهایی نهتنها مانع جلب مشارکت عمومی میشود، بلکه برنامهریزی و تخصیص منابع را هم مختل میکند.
تاکید بر مشارکت نیروهای مردمی: اغلب نیروهایی که در عملیات اطفای حریق شرکت میکنند، از علاقهمندان جنگل یا اعضای اجتماعات محلی و جنگلنشینانی هستند که به صورت خودجوش و در کنار پرسنل سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری در عملیات حاضر میشوند. این نیروها فاقد آموزش کافی و آسیبپذیر هستند. این وضعیت خود باعث ضعف در هماهنگی و فرماندهی عملیات و افزایش تلفات میشود.
ضعف هماهنگی و فرماندهی: آتشسوزی الیت نشان داد که درحالیکه سازمانهای منابع طبیعی، حفاظت محیط زیست، مدیریت بحران، پدافند غیرعامل و استانداری همه مسوولاند، همزمان هیچکس مسوول نیست. بوروکراسی پیچیده و عدم مسوولیتپذیری سازمانی و فردی منجر به چندپارگی اقدامات و عدم شکلگیری سلسلهمراتب منسجم فرماندهی عملیات میشود.
مرور تجربه برخی کشورهای دیگر در مبارزه با آتشسوزی جنگل نشان میدهد که هر کشوری به مناسبت وضعیت منابع جنگلی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی و آموختن از تجربیات گذشته خود، مساله را به گونهای خاص حلوفصل میکند. اما وجه مشترک بسیاری از آنها تاکید بر پیشگیری از وقوع آتشسوزی از طریق اقداماتی همانند آتشسوزیهای تجویزی در زمان مناسب و تحت نظارت ماموران جنگلبانی است تا مواد سوختنی روی هم انباشته نشوند و احتمال وقوع آتشسوزیهای مهیب در آینده کاهش یابد. احداث آتشبرها و تهیه نقشههای مناسب برای راههای دسترسی و منابع آب از قبل اندیشیده شده و در زمان نیاز در اختیار نیروها قرار میگیرد. همچنین پایش وضعیت پارامترهای آبوهوایی و اعلام شرایط اضطراری و ممنوعیت ورود به جنگل و افروختن آتش حتی برای پختوپز در زمانهای پرخطر از دیگر اقدامات است.
پس از وقوع آتش نیز گزارشدهی بموقع و سرکوب آن در زمان مناسب از گسترش و افزایش خسارات و صدمات جلوگیری میکند. نیروهای مبارزه با آتش، آموزشهای مناسب دریافت کرده و با تجهیزات و امکانات مناسب حمایت میشوند. همچنین هماهنگی میان نیروها و فرماندهی عملیات مبارزه با آتش ضروری است که از طریق مشخص کردن سلسله مراتب فرماندهی و وظایف هر یک از افراد و سازمانها ممکن میشود. در نهایت نیز اگر قرار بر استفاده از ظرفیت نیروهای مردمی و جنگلنشینان باشد، از طریق ایجاد انجمنهای مبارزه با آتشسوزی جنگل و متشکل کردن نیروها و امکانات و ارائه آموزش به اعضای انجمن، آنها را برای شرایط اضطراری آماده میکنند و سازوکارهای مشخصی برای بیمه و جبران خسارت وجود دارد.
آتشسوزی الیت، یک تراژدی محیطزیستی و اجتماعی بود؛ نهفقط بهخاطر سوختن بخشی از جنگلهای هیرکانی، بلکه بهخاطر آشکار شدن ضعفهای ساختاری مدیریت بحران در کشور. اگر اکنون درس گرفته نشود، هیرکانی و سایر اکوسیستمها هر سال بیش از پیش آسیب خواهند دید. راهحلها روشناند: تدوین یک استراتژی ملی مبارزه با آتشسوزی در جنگل، ایجاد یگانی از نیروهای تخصصی مبارزه با آتش، استفاده از آتش تجویزی، سازماندهی مشارکت محلی و اصلاح ساختارهای اطلاعرسانی و فرماندهی. آنچه نیاز داریم اراده اجرای این راهحلهاست.
* استادیار سیاست جنگل در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران