محدودیتهای رشد اقتصادی
اینکه تولید ناخالص داخلی سرانه و جمعیت جهان رو به افزایش است، این چالش را ایجاد میکند که چگونه میتوان این سههدف را با هم آشتی داد: موفقیت کشورهای فقیر در افزایش رشد اقتصادی، رشد مستمر اقتصاد جهانی و پایداری اکوسیستمها و تنوع زیستمحیطی زمین. تا به امروز هر نوع رشد اقتصادی به آسیبی برای زمین تبدیل شده است. در واقع ما به رشدی نیازمندیم که با واقعیتهای بومشناسی (اکولوژیکی) سیاره زمین همسو باشد. از اینرو به محدودیتها در میانه راه رشد اقتصادی میپردازیم.
ابتدا با مفهومی به نام محدودیتهای جهانی (Planetary Boundaries) آشنا میشویم که در آن محدودیتهایی تعریف میشود که رفتار انسانها را در مواجهه با قوانین زمین محدود میکند تا توسعهای انجام دهیم که برای نسلهای حال و آینده پایدار باشد. اولین محدودیت جهانی در مورد گازهای گلخانهای شامل منوکسیدکربن، متان، اکسید نیتروژن و چند ماده دیگر است که از فعالیتهای انسانی منتشر میشود. تخمین زده میشود که گرمشدن ناشی از انتشار این گازها تا پایان قرن بیستویکم به چندین درجه برسد. دومین محدودیت جهانی، اسیدی شدن اقیانوسهاست. افزایش انتشار منوکسیدکربن در جو و بارش آن باعث میشود که این گاز در اقیانوس حل شود و اسید کربنیک تولید کند که با تجزیه عناصر آن، اسیدیته آب اقیانوسها افزایش مییابد و تهدیدی برای گونههای دریایی محسوب میشود.
سومین محدودیت جهانی به تخریب لایه ازن مربوط میشود. کلروفروئورکربنها که در سرمایش به کار میروند، تمایل دارند به اتمسفر برسند، به مولکولهای کوچکتر تجزیه شوند و به ازن در جو حمله کنند و آن را از بین ببرند. پنجمین محدودیت جهانی، استفاده بیش از حد از منابع آبشیرین است. حدود ۷۰درصد آب شیرین برای کشاورزی، ۲۰درصد برای صنعت و ۱۰ درصد برای مصارف خانگی استفاده میشود. جوامع در حال حاضر در حال تخلیه حیاتیترین منابع آب شیرین خود هستند. ششمین محدودیت جهانی، تغییر کاربری زمین برای تولید غذا و گسترش شهرهاست. بشر هزاران سال است جنگلها را به زمینهای کشاورزی و مرتع تبدیل میکند که این جنگلزدایی خود به انتشار منوکسیدکربن در جو کمک میکند و تنوع زیستمحیطی را از بین میبرد.
هفتمین محدودیت جهانی، به از بین رفتن تنوع زیستی برمیگردد. تنوع زیستی نهتنها زندگی روی زمین را تعریف میکند، بلکه راه بنیادی عملکرد اکوسیستم است، بهرهوری محصولات کشاورزی را بالا میبرد و درنهایت به سلامت و بقای بشر منجر میشود. ما برای ایمنی در مقابل بسیاری از خطرات طبیعی، مقاومت در برابر آفتها و عوامل طبیعی به تنوع زیستی وابسته هستیم. از بین بردن این تنوع به روشهای مختلفی انجام میشود؛ از جنگلزدایی گرفته تا استفاده از کودهای شیمیایی و اسیدی شدن اقیانوسها و شکارهای بیهدف و بیقانون حیوانات. تمامی این موارد برای زیست گونه انسان نیز خطرات غیرقابل انکاری در بردارد. هشتمین محدودیت جهانی فرستادن آئروسلها (Aerosol) به هوا و ایجاد آلودگی هواست. آئروسلها به ذرات کوچکی گفته میشود که از زغالسنگ، زیست توده، سوخت دیزل و سایر آلودگیها ایجاد میشوند و قطری کمتر از ۲.۵میکرومتر دارند و بر دینامیک آب و هوا اثر میگذارند و به ایجاد مههای دودی در شهرها منجر شده و تهدیدی علنی برای بیماریهای ریه هستند؛ چیزی که سالهاست گرفتار آن هستیم. نهمین محدودیت جهانی مربوط به آلودگیهای شیمیایی است.
صنایع شیمیایی، تولید فولاد و معدن نهتنها آب بسیاری برای فرآوری خود مصرف میکنند، بلکه آلایندههای بسیاری را بهوسیله آب استفادهشده در صنعت به محیط زیست بازمیگردانند و مشکل زیستمحیطی برای زمینهای اطراف، از بین بردن اکوسیستم آن و انسانها که از آن زمینها تغذیه میکنند، فراهم میآورند. یکی از محدودیتهای مهم بشر، محدودیت در انرژی است. بزرگترین مشکل این است که رشد اقتصادی حال حاضر، تحتتاثیر استفاده از سوختهای فسیلی گسترش یافته است. در واقع خلق دوره رشد اقتصادی مدرن را سوختهای فسیلی ممکن کردند و امروزه گذر از این سوختها چالشی بسیار عمیق در قرن حاضر برای ما فراهم کرده است. سوختهایی که برای دو سده به توسعه اقتصادی جهان کمک کردند، در حال حاضر به دلیل انتشار مونوکسیدکربن به خطری برای جهان تبدیل شدهاند.
در حقیقت مسیر استفاده از انرژی باید خیلی سریعتر از آنچه سیاستمداران میگویند، تغییر کند. خبر خوب آنکه بسیاری از مصارف انرژی مانند انرژیهایی که برای مصارف روزانه در ساختمانها و اتومبیلها استفاده میشوند، میتوانند با فناوریهای انرژیهای تجدیرپذیر تامین شوند. این بخش از انرژی حجم زیادی از مصرف سوختهای فسیلی را در برمیگیرد و به نظر میرسد وظیفه حال حاضر دانشمندان در علوم مربوطه باید به بالا بردن بهرهوری و کیفیت استفاده از این انرژیها و گسترش آن معطوف شود.
محدودیت مهم دیگر محدودیت در مساله غذاست. اگرچه مساله انرژی بر مسائل زیستمحیطی بسیار اثرگذار است، اما در مقام مقایسه مساله کشاورزی، تاثیری مانند آن و گاه بیشتر بر محیطزیست میگذارد. به این موارد فکر کنید:
•تغییر آبوهوا به دلیل پاکسازی مراتع و جنگلها برای ایجاد زمینهای کشاورزی. همچنین متان آزادشده در تولید برنج و دام یا اکسید نیتروژن که از تبخیر کودهای نیتروژنی حاصل میشود.
•انتشار مونوکسید کربن ایجادشده از فعالیتهای کشاورزی.
•انتشار کلروفلوئوروکربنها که برای ذخیرهسازی مواد غذایی استفاده میشود که به تخریب لایه ازن میپردازد.
•مصرف بیرویه آبهای شیرین که در کشاورزی استفاده میشود و آبهای زیرزمینی را با خطر نابودی روبهرو کرده است.
•ساده کردن کشاورزی یا تککشت کردن کشاورزی، استفاده از آفتکشها و علفکشها که سبب کاهش تنوع زیستی میشود.
•انتشار آئروسلها (به ذرات معلق در هوا گفته میشود که برای تنفس و ریه خطرناک است) که از طریق سوزاندن بقایای محصولات کشاورزی و سوختهایی که آن را سبب میشود بهصورت گردوغبار در هوا منتشر میشود.
•آلودگیهای شیمیایی که بر اثر استفاده از کودهای شیمیایی، آفتکشها، علفکشها یا آنتیبیوتیکها ایجاد میشود.
اثر نامطلوب دیگر کشاورزی بر ترکیب ژنهای دام و طیور با گونههای وحشی و ایجاد پاتوژنهایی است که احتمالا سبب ایجاد ژنهای باکتری و ویروس جدید شده و در سراسر جهان منتشر میشود.
مالتوس بیان کرده بود که رشد انسانی بهصورت هندسی و رشد غذای انسانها، بهصورت حسابی افزایش مییابد و این بیانگر این است که بشر همواره با محدودیتهای فیزیکی در این زمینه روبهروست. به همین دلیل، همانگونه که در انرژی نیازمند یافتن راههایی جدید با بهرهوری بالا و کمکربن هستیم، در کشاورزی نیز نیازمند یافتن مزارعی هستیم که با شرایط بومشناختی محلی سازگار شده و آسیبهای زیستمحیطی کمتری ایجاد کنند. این یکی از چالشهای مهم توسعه پایدار است. محدودیت بعدی مربوط به پویایی جمعیت زمین است. مهمترین بخشی که ما برای رسیدن به توسعه پایدار میتوانیم به آن دست پیدا کنیم، به پویا بودن جمعیت آینده زمین بستگی دارد. در حقیقت هرچه تعداد افراد روی کره زمین بیشتر باشد، برای بالا بردن استاندارد زندگی افراد با چالشهای بیشتری روبهرو هستیم و فراهمکردن سهعنصر توسعه پایدار، رشد اقتصادی، شمول اجتماعی و پایداری زیستمحیطی، دشوارتر خواهد شد. این مساله بر بخش چهارم توسعه پایدار، یعنی اخلاق نیز اثر مستقیم خواهد گذاشت.
البته نرخ باروری در بسیاری از نقاط کره زمین کاهش یافته و به عدد دو بچه برای هر زن رسیده است که میتواند نویدی برای جمعیتی باسوادتر، سلامتتر و پویاتر در اقتصاد باشد. اگرچه همچنان نقاطی از کرهزمین هستند که نرخ هفتفرزند و بیشتر برای هر زن همچنان پابرجاست. پرواضح است که این کشورها فقیر هستند. اما نکته دیگری که به یک زن کمک میکند تا فرزندان کمتری به دنیا بیاورد، اطمینان زنان به بقای کودکشان تا بزرگسالی است. اگر والدینی نگران مرگ فرزندانشان در کودکی نباشند، میزان فرزندآوری آنها کاهش مییابد و سلامت مادران بیشتر است. همچنین دادهها نشان داده است کشورهایی که سقط جنین در آنها قانونی است، نسبت به کشورهایی که سقط جنین در آنها غیرقانونی است، نرخ باروری کمتری دارند. طبق مطالعات، نرخ رشد جمعیت تا پایان قرن به صفر میرسد؛ چرا که اگر یک زن دارای دو فرزند، یک دختر و یکپسر باشد، هر مادر خود را با یک دختر جایگزین میکند که مادر نسل بعدی خواهد شد. این امر جمعیت را در بلندمدت ثابت نگهمیدارد. پویایی جمعیت یکی از نکات کلیدی در مسیر رسیدن به توسعه پایدار است.
بسیاری معتقدند تنها با ثابت نگهداشتن رشد اقتصادی کل جهان بر اثر کاهش مصرف کشورهای ثروتمند و جایگزینی این کاهش با بالا رفتن رشد اقتصادی کشورهای فقیر، میتوان بدون جابهجا کردن مرزهای محدودکننده در رشد، به توسعه پایدار دست یافت. اما طبق نظر پروفسور ساکس، راههای جایگزین دیگری نیز در این مسیر وجود دارد؛ مانند جایگزین کردن انرژیهای خورشیدی و بادی با انرژیهای فسیلی، میزان بسیار کمتری مونواکسید کربن تولید میکند و خطر گازهای گلخانهای را در برنخواهد داشت یا جایگزین کردن تکنیکهای نوآورانه در کشاورزی، مانند تکنیکهایی که برای هر قطره آب محصولی بیشتر فراهم کند و دقت در استفاده از نوع کود.
در جهان واقعیت، بازارهای جهانی به خودی خود رشد اقتصادی پایدار را تضمین نمیکنند؛ کسانی که گازهای گلخانهای را منتشر میکنند، هزینهای بابت خسارت آن پرداخت نمیکنند، مصرفکنندگان سوختی همچون زغالسنگ ملزم به استفاده از سوختهای خورشیدی و بادی نمیشوند یا کشاورزی که از کود شیمیایی بیرویه استفاده میکند جریمهای متناسب با آسیبی که وارد میکند، پرداخت نمیکند. نسل امروز نباید تمامی هزینههای زیستمحیطی را بپردازد، اما هزینههایی که نسل امروز بر نسلهای آینده تحمیل میکند، بسیار سنگین است. حتی آموزههای اخلاقی مبتنی بر احترام به خلقت نیز نتوانسته است نسل امروز را از این آسیبها برحذر کند. اما به لحاظ علمی و اخلاقی باید مسیری را انتخاب کنیم که رفاه نسلهای آینده تامین شود.
در حقیقت این تراژدی عوام (tragedy of the commons) به قول بومشناس گرت هاردین که سبب آلودگی بیش از حد اقیانوسها، رودخانهها و جو میشود، باید با ابزارهای اقتصادی مانند مالیات کرین کنترل شود که خود این کنترلها نیز فسادهایی را در برخواهد داشت، اما گریزناپذیر است. در حقیقت هدف این ابزارهای سیاستی باید جدا کردن مساله رشد از استفاده بیش از حد از منابع و تخریب اکوسیستم باشد. در عین حال باید هدف این باشد که رشد تداوم داشته باشد، اما جایگزینیها تا بیشترین حد ممکن ادامه یابد. اگرچه از نظر فناوری این جایگزینیها ممکن است، اما به سیاستها و مشوقهای مناسب برای دستیابی به آن نیاز است.
آنچه ما را به قلب توسعه پایدار میرساند سوالاتی مانند «آیا رشد اقتصادی با پایداری زیستمحیطی قابلیت تطابق دارد؟» و «چگونه میشود جمعیت جهان رو به افزایش و منابع زمین نیز محدود باشد، ولی همچنان به رشد ادامهدار امیدوار بود؟» است. هدف ما جهانی مرفه، از نظر اجتماعی فراگیر و از نظر زیستمحیطی پایدار است. اما آیا واقعا میتوان به همه این اهداف دست یافت؟ متفکران زیادی از قرن هجدهم به این امر پرداختهاند و همواره این سوال مطرح بوده که آیا بشریت به فقر محکوم است یا دستیابی به استانداردهای زندگی امروزی موقتی است و با یک بحران زیستمحیطی آینده تغییر خواهد کرد؟
آنچه پرفسور ساکس به آن معتقد است این است که با استناد بسیار دقیق و مبتنی بر علم و با وجود تهدیدهای در حال افزایش خطرات زیستمحیطی، میتوانیم راههایی برای رشد پایدار پیدا کنیم. آنچه در قلب ایده توسعه پایدار بهعنوان هنجار نهفته است این امکان را برای ما فراهم میکند. اینکه با وجود محدودیتها و پیدا کردن راههای جایگزین و احترام به مرزهایی که محیطزیست برای ما ترسیم میکند، همچنان میتوانیم برای پایان دادن به فقر پیش برویم و سیاره زمین و سایر گونهها را برای نسلهای آینده حفظ کنیم. [۱]
* پژوهشگر اقتصادی
منابع:
[۱] J. Sachs, The Age of Sustainable Development, New York: Columbia University Press, ۲۰۱۵.