اقتصاد خرد مدرن از نگاه مارکس

در واقع، مارکس یکی از نخستین اندیشمندانی بود که به ماهیت ناقص قراردادهای کار در سرمایه‌‌‌داری پرداخت. او استدلال کرد که کارفرمایان زمان کارگران را می‌‌‌خرند، نه کار آنها را؛ به این معنا که میزان تلاش واقعی کارگران در فرآیند تولید، مستقیما در قرارداد تعریف نمی‌شود، بلکه کارفرما آن را «استخراج» می‌کند. این امر، به برقراری یک رابطه «استبدادی» میان سرمایه‌‌‌دار و کارگر منجر می‌شود که در آن، کارفرما به‌عنوان مالک سرمایه، قادر است فعالیت‌‌‌ها و انتخاب‌‌‌های کارگران را هدایت و محدود کند. نظریه‌‌ مارکس درباره‌‌‌ رابطه‌‌ کارفرما-کارگر، پیش‌‌‌درآمدی بود بر مفاهیم جدیدی که بعدها در اقتصاد خرد شکل گرفت. اقتصاددانان برجسته‌‌‌ای مانند رونالد کوز و هربرت سایمون، قرارداد استخدام را به عنوان معامله‌‌‌ای تلقی کردند که در آن کارگران حقوق کنترل بر فعالیت‌‌‌های کاری خود را در ازای دستمزد به کارفرما واگذار می‌کنند. آنها محیط کار را یک ساختار سیاسی دانستند که در آن، «مکانیزم قیمت» با اقتدار کارفرما جایگزین می‌شود.

اما پرسش اصلی این بود: چرا حقوق کنترل (control rights)، قدرت واقعی به کارفرما می‌دهد؟ پاسخ در تعریف دقیق «قدرت» نهفته است. کارفرما زمانی بر کارگر قدرت دارد که بتواند با تهدید یا اعمال تنبیه (مانند اخراج)، رفتار کارگر را به نحوی که به نفع خود است تغییر دهد، بدون اینکه کارگر این توانایی را در قبال کارفرما داشته باشد. در بازار کار رقابتی، تهدید اخراج، تنبیه شدیدی برای کارگر محسوب می‌شود؛ زیرا بیکاری اجباری، ویژگی تعادل رقابتی در چنین بازاری است. بنابراین، ماهیت ناقص قراردادهای کار که مارکس به آن اشاره کرد، کلید درک چگونگی اعمال قدرت کارفرما بر کارگر و نیز پایداری این روابط قدرت با وجود بیکاری است.

در حقیقت، مدل‌‌‌های اصلی-نماینده (Principal-Agent Models) که امروزه پایه‌‌‌های اقتصاد خرد را در زمینه روابط میان طبقات اجتماعی در اقتصادهای سرمایه‌‌‌داری تشکیل می‌دهند، در همین بینش‌‌‌های مارکس ریشه دارند. هرچند برخی از ایده‌‌‌های کلیدی مارکس مانند نظریه‌‌‌ ارزش کار، باید بازبینی یا رد شوند؛ اما نباید از نقش مهم وی در پیش‌بینی مسائل و مفاهیم کلیدی اقتصاد خرد امروزی چشم‌‌‌پوشی کرد. مارکس، فیلسوف و اقتصاددان بزرگی بود که با بینش‌‌‌های ارزشمند در زمینه قدرت در محیط کار و نظام سرمایه‌‌‌داری، همچنان منبع اثر بسیاری از اقتصاددانان معاصر است.