اقتصاد مدرن اگرچه بر بسیاری از ایدههای اقتصاددانان کلاسیک خط بطلان کشید، اما در بسیاری از جنبهها نیز وامدار نگرشهای آنهاست. کارل مارکس که از ابتدا خلاف جریان متعارف علم اقتصاد گام برداشت، با نگاه اقتصادسیاسی و تفسیری انقلابی از عوامل مختلف تولید اعم از نیروی کار، ابزار و سرمایه سعی کرد از بطن اقتصاد چیزی برای تودههای اسیر فقر بیرون بکشد. نتیجه کار اما فاجعهبار بود. بهرغم ایدههای بسیار زیبا و خیالانگیز در باب جامعه بدون طبقه و برابر، زندگی میلیاردها انسان بازیچه نگاه فلسفی…
مهران خسروزاده/ دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
یکی از روایتهای رایج در زمینه تاریخ عقاید اقتصادی به این موضوع اختصاص دارد که آدام اسمیت، کارل مارکس و جان مینارد کینز، نمایندگان سه مکتب اقتصادی اثرگذار در دوران مدرن به شمار میروند. در این تصویر، چینش افراد به این صورت است که اسمیت نماینده سرمایهداری محسوب میشود، مارکس مرشد فکری سوسیالیسم است و کینز کسی است که با ایدههای بدیع خود سرآغاز شکلگیری اقتصاد کلان شد و دو نحله فکری قبلی را ذیل اندیشه اقتصادی خود آشتی داد.
دویستوپنج سال پیش در تریر پروس به دنیا آمد و در تمامی سالها اندیشهها و تفکراتش محل مناقشات و مجادلات بسیاری بوده است. کمتر کسی وجود دارد که نام او را هرگز نشنیده باشد. اگر بخواهیم زندگی کارل مارکس را خلاصه کنیم، چیزی نیست جز مصیبت و اندوه بیپایان. او را از شغل آکادمیک محروم کردند، روزنامهای که در آن کار میکرد توقیف شد و شغلش را از دست داد، از پروس، فرانسه و حتی بلژیک به دلیل بیان نظرات رادیکال اخراج شد، با خانواده توانست به بریتانیا برود، اما پس از آن فقر و گرسنگی و بیماری فرزندان او را…
اگرچه امروزه بسیاری از اقتصاددانان معاصر، نظریات اقتصادی کارل مارکس را منسوخ یا نادرست میدانند، نگاهی ژرفتر به آثار این متفکر برجسته، از بینشهای ارزشمندی حکایت دارد که بسیاری از مفاهیم کلیدی اقتصاد خرد امروزی را پیشبینی کرده است. کارل مارکس، فیلسوف و اقتصاددان آلمانی، در قرن نوزدهم با انتشار کتاب سرمایه، تلاش کرد تا شالودهای نظری برای تبیین روابط قدرت نهفته در سرمایهداری ارائه دهد. نظریه ارزش کار او، از دید اغلب اقتصاددانان امروزی ناقص و متناقض به نظر میرسد؛ اما ایدههای…
جرج ایتون دبیر سیاسی «نیواستیتس من» در گزارشی تحت عنوان «فرانسیس فوکویاما: سوسیالیزم باید بازگردد» نوشت: تاریخ دارد از فرانسیس فوکویاما انتقام می گیرد. در سال ۱۹۹۲ و اوج اقتدار لیبرالیسم پس از پایان جنگ سرد، این تئوریسین در کتابی با عنوان "پایان تاریخ و آخرین بازمانده" نوشت: آنچه شاهدش خواهیم بود نقطه پایان تکامل ایدئولوژیک بشریت و جهانی شدن اندیشه لیبرال دموکراسی غربی به عنوان آخرین شکل حکومت بشری است.