فرزند خلف آدام اسمیت
قطعا روایتهای دیگری هم درباره تاریخ اندیشه اقتصادی وجود دارد؛ اما در میان آنها، روایتی که کارل مارکس را در امتداد آدام اسمیت میداند، کمتر مورد توجه قرار گرفته است که بهطور خلاصه به مرور آن میپردازیم. کارل مارکس، فیلسوف، اقتصاددان، نظریهپرداز و سوسیالیست پرشور آلمانی در پنجمین روز ماه مه سال ۱۸۱۸ چشم به جهان گشود. دویست و ششمین سالروز تولد این فیلسوف سیاسی شناختهشده و تاثیرگذار بهانهای شد تا ریشههای آرای اقتصادی او و جایگاه وی به عنوان نقطه مقابل آدام اسمیت را کمی فراتر از تصورات رایج بررسی کنیم. به طور استاندارد و با کمی اغماض و سادهسازی، کتابهای درسی تاریخ عقاید اقتصادی بحثهای اقتصادی پیش از قرن بیستم را با روایت غالب شدن خوانش کلاسیک و تاسیس علم اقتصاد از سوی آدام اسمیت و سپس مطرح شدن رویکردهای انتقادی سوسیالستها پی میگیرند، گویی که این دو گروه از دو نگاه کاملا متضاد برخوردارند.
با این حال این تصویر منتقدانی دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. موری روتبارد، اقتصاددان آمریکایی وابسته به مکتب اتریشی اقتصاد، در آخرین اثر خود (که با مرگش ناتمام ماند) از تصویر «اسمیت در مقابل مارکس» انتقاد کرد. روتبارد در کتاب «تاریخ اندیشه اقتصادی از نقطهنظر اتریشی» بیان میکند که پیش از اسمیت، اندیشه اقتصادی حاکم بر ایتالیا و فرانسه بسیاری از قوانین اقتصادی را کشف و ضبط کرده بود و «اسمیت نهتنها بنیانگذار علم اقتصاد نیست، بلکه در نقطه مقابل چنین جایگاهی قرار داشت.» از نظر روتبارد، آن بخش مشارکتهای اسمیت در علم اقتصاد که جدید بودند، صحت نداشتند و آنهایی که صحت داشتند جدید نبودند. روتبارد با بیان اینکه اندیشه اسمیت اقتصاد را به بیراهه برد افزود که «اسمیت ارزش ذهنی، کارآفرینی، تاکید بر قیمتهای واقعی بازاری و فعالیت بازار را کنار گذاشت و آنها را با نظریه ارزش کار، تمرکز عمده بر تعادل تغییرناپذیر «قیمت طبیعی» در بلندمدت و جهانی که در آن کارآفرینی جایی نداشت، جایگزین کرد.
در دوران ریکاردو این تغییر نامیمون در مباحث مورد بحث اقتصاددانان تشدید و نظاممند شد.» به عقیده این اقتصاددان، آدام اسمیت، به جای آنکه به عنوان خالق اقتصاد مدرن یا لسهفر باید مورد ستایش قرار بگیرد، بیشتر به تصویری شباهت دارد که «پاول داگلاس» در سال ۱۹۲۶ در بزرگداشت کتاب «ثروتملل»، در شیکاگو، از وی ترسیم کرد: یک سَلَف ضروری کارل مارکس. به این ترتیب، برخلاف تصور رایج کارل مارکس نهتنها در مقابل میراث اسمیت و اقتصاددانان کلاسیک قرار نداشت، بلکه در پیریزی نظام اقتصادی خود بر شانه اسمیت و کلاسیکها ایستاده بود.