روسیه به سمت بحران میرود
پریگوژین هفتهها بود که به رهبری نظامی روسیه توهین میکرد؛ سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه را تنبل میخواند و رئیس ستاد کل ارتش را مستعد «تعصبات پارانوییدی» توصیف میکرد. او با گسست از روایت رسمی مستقیما آنها و دوستان الیگارششان را به دلیل آغاز حمله تمامعیار به اوکراین در سال ۲۰۲۲ سرزنش کرد. پریگوژین گفت این اوکراین نبود که در ۲۴فوریه روسیه را تحریک کرد، بلکه این نخبگان روسی بودند که در حال غارت مناطقی از دونباس بودند که آنها از سال ۲۰۱۴ اشغال کرده و برای چیزهای بیشتر طمع کرده بودند. پیام پریگوژین واضح بود: ارتش روسیه یک جنگ بیهوده را آغاز کرد، آن را با ناتوانی اداره کرد و دهها هزار سرباز روسی را بیجهت کشت. پریگوژین گفت: «شرارتی که رهبری نظامی کشور به ارمغان آورده باید متوقف شود.» وی به ژنرالهای روسی هشدار داد که مقاومت نکنند: «هرکسی که بکوشد مقاومت کند، آنها را خطر تلقی کرده و بلافاصله نابود میکنیم، از جمله هر پست بازرسی در مسیرمان و هر هواپیمایی که بالای سرمان میبینیم.»
نمایشی بودن سخنان پریگوژین، زبان او، این تصور که ۲۵هزار مزدور قرار است فرماندهان ارتش روسیه را در طول یکجنگ فعال برکنار کنند، همه باعث شد که بسیاری بپرسند «آیا این واقعیت دارد؟» تا لحظه شروع این قشونکشی، زمانی که خودروهای واگنر بهراستی در جاده اوکراین به «روستوف-آن-دون»، شهری روسی در چند مایلی مرز مشاهده شدند (و سربازان واقعی واگنر در حال خرید قهوه در یک رستوران غذای فوری در روستوف-آن-دون مشاهده شدند که پیشتر مکدونالد نام داشت)، این اتفاق امری غیرممکن به نظر میرسید. اما زمانی که در شهر ظاهر شدند - آنگاهکه پریگوژین ویدئویی از خود را در حیاط مقر منطقه نظامی جنوبی در روستوف منتشر کرد- و زمانی که آماده بودند تا کنترل ورونژ (شهری بین روستوف و مسکو) را به دست بگیرند، نظریهها شروع به تکثیر کردند.
«شاید» پریگوژین با اوکراینیها همکاری میکند و این همه نقشهای مفصل برای پایان دادن به جنگ است. «شاید» ارتش روسیه واقعا در تلاش بود تا به عملیات پریگوژین پایان دهد و سربازان او را از سلاح و مهمات محروم کند. «شاید» این روش پریگوژین باشد که نهفقط برای شغلش، بلکه برای زندگیاش میجنگد. «شاید» پریگوژین، یک دزد محکوم باشد که طبق قوانین اخلاقی کاست جنایتکار و حرفهای روسیه زندگی میکند که فقط از رهبری نظامی روسیه احساس ناراحتی میکند و خواهان احترام است. «شاید»، فقط شاید، او دلایل خوبی برای این باور داشته باشد که برخی از سربازان روسی مایل به پیوستن به او هستند. «شاید» پوتین میخواست نیروهای او را به میدان نبرد در اوکراین بفرستد تا نهتنها از نفرات آنها بکاهد، بلکه از قدرت و نفوذ پریگوژین بکاهد تا بهنوعی از شر وی خلاص شود.
از آنجا که روسیه دیگر چیزی شبیه «رسانههای اصلی» ندارد -فقط تبلیغات دولتی بهاضافه برخی رسانههای در تبعید وجود دارد- در حال حاضر هیچ منبع اطلاعاتی خوبی نداریم. همه ما اکنون در دنیایی از هرجومرج اطلاعاتی زندگی میکنیم، اما این یک نوع خلأ عمیقتر است، زیرا بسیاری از مردم وانمود میکنند چیزهایی را میگویند که به آنها اعتقاد ندارند. برای درک آنچه در جریان است (یا شاید حدس زدن آن)، باید یکسری حسابهای غیرقابلاعتماد تلگرام روسی را دنبال کنید یا اخبار وبلاگنویسهای اطلاعاتی «منبعباز» غربی و اوکراینی را بخوانید که قابلاعتماد هستند اما از اقدام دورتر هستند: برای مثال «@wartranslated» که ویدئوی روسی و اوکراینی را به انگلیسی زیرنویس میکند یا آریک تولر (@arictoler) از Bellingcat و کریستو گروزف (@christogrozev). گروزف اعتبار خود را افزایش داده زیرا گفت که گروه واگنر ماهها پیش در حال تدارک کودتا بود (وقتی با او صحبت کردم و به او گفتم که سخنش اثبات شده است، او گفت: «بله، چنین است»).
اما کرملین نیز ممکن است اطلاعات چندان خوبی نداشته باشد. همین یکماه پیش، پوتین از پریگوژین و واگنر برای «آزادسازی» باخموت در شرق اوکراین، پس از یکی از طولانیترین نبردها در تاریخ نظامی مدرن، تمجید کرد. در مقابل، شورش پریگوژین به شکل بهتری برنامهریزی و اجرا شد: باخموت نزدیک به ۱۱ماه زمان برد، اما پریگوژین در کمتر از ۱۱ساعت با کمک فرماندهان و سربازانی که ظاهرا منتظر رسیدن او بودند به «روستوف- آن-دون» و «ورونژ» رسید. به دنبال این اقدام، خودروهای نظامی در اطراف مسکو به حرکت درآمدند و ظاهرا «عملیات قلعه» را به اجرا گذاشتند؛ طرحی برای دفاع از مقر سرویسهای امنیتی. یکوبلاگنویس نظامی روس مدعی شد که واحدهای ارتش، وزارت امور داخلی، سرویس امنیتی FSB و سایرین اوایل صبح پنجشنبه در مسکو در آمادهباش ضد تروریستی قرار گرفته بودند و ظاهرا برای حمله از سوی اوکراین آماده میشدند.
شاید این همان چیزی بود که کرملین میخواست حامیانش چنین فکر کنند؛ اگرچه منبع ادعای این وبلاگ نویس مشخص نبود. اما درگیریهای اجتنابناپذیر -تصادم پوتین با واقعیت و همچنین درگیری پوتین با پریگوژین- بهظاهر پایانیافته است. پوتین با محکوم کردن پریگوژین -اگرچه نامی از او نبرد- گفت: «جاهطلبیهای زیاد و منافع شخصی به خیانت منتهی شد.» یک کانال تلگرامی که گمان میرفت نماینده واگنر باشد، گفت: «بهزودی رئیسجمهور جدیدی خواهیم داشت.» خواه آن حساب بهراستی متعلق به واگنر باشد یا نباشد، برخی از رهبران امنیتی روسیه وفاداری خود را به پوتین اعلام کردند. روسیه آهسته به سمت بحران میرود. شاید تعجب کنید؛ اما نباید تعجب کنید. پوتین سالهاست همه مشکلات کشورش را به گردن خارجیها -آمریکا، اروپا و ناتو- انداخته است.
او ضعفهای کشور و ارتشش را در پشت نمای غرور، جسارت و توسل به «ناسیونالیسم مسیحی ساختگی و سفید» برای مخاطبان خارجی پنهان کرد و برای مصرف داخلی به میهنپرستی امپریالیستی متوسل شد. اکنون او با جنبشی مواجه است که براساس ارزشهای واقعی ارتش مدرن روسیه و در واقع روسیه مدرن زندگی میکند. پریگوژین، بدبین، بیرحم و خشن است. انگیزه او و مردانش پول و منافع شخصی است. آنها از فساد مدیران ارشد، تجهیزات بدی که در اختیار آنها قرار دادهشده و تعداد باورنکردنی اتلاف نیروهایشان عصبانی هستند. آنها مسیحی نیستند و به پتر کبیر هم اهمیتی نمیدهند. پریگوژین از نظر روانی توضیحی قانعکننده برای نیروهایش درباره وضعیت مخمصهآمیزی که گرفتارش بودند ارائه داد: آنها [نظامیان و فرماندهان ارشد روس] نتوانستند اوکراین را شکست دهند زیرا رهبرانشان به آنها خیانت کردند. سوابقی در تاریخ برای این لحظه وجود دارد.
در سال ۱۹۰۵، عملکرد فاجعهبار ناوگان روسیه در جنگ با ژاپن به الهام بخشیدن به انقلاب شکستخورده کمک کرد. در سال ۱۹۱۷، سربازان خشمگین از جنگ جهانی اول به خانه بازگشتند و انقلاب معروفتری را به راه انداختند. پوتین در نطق کوتاه تلویزیونی خود به آن لحظه اشاره کرد. در آن لحظه او گفت: «مشکلات پشت سر ارتش به بزرگترین فاجعهای تبدیل شد که به ویرانی ارتش و دولت، از دست دادن مناطق عظیم و در نتیجه تراژدی و جنگ داخلی انجامید.» چیزی که پوتین به آن اشاره نکرد این بود که تا لحظه ترک قدرت، تزار نیکلاس دوم با همسرش چای مینوشید، یادداشتهای پیشپاافتادهای را در دفتر خاطرات خود مینوشت و تصور میکرد که دهقانان عادی روسیه او را دوست دارند و همیشه طرف او را میگیرند. او اشتباه میکرد. آیا پوتین هم در همان مسیر گام برمیدارد؟ آیا او هم همچون تزار میاندیشد که گویی تمام مردم او را دوست دارند؟ به نظر میرسد که شورش پریگوژین و استقبال مردم از او در بین راه و اینکه حتی یک گلوله هم از طرف مردم بهسوی او شلیک نشد خلاف آن را نشان میدهد. شاید اغراق نباشد که بگوییم اکنون بحران زیرپوستی در جامعه روسیه جریان دارد.