پرسش امروز
منتقدان برنامه هفتم چه میگویند؟
ادعای اصلی مدافعان حمایت از صنعت داخلی از این قرار است که برای جان گرفتن صنایع نوپا در کشورهای توسعهنیافته، چارهای جز حمایت وجود ندارد. به زعم آنان، در صورت عدم حمایت از این صنایع، امکان رقابت برای آنها وجود نخواهدداشت. به عنوان مثال، بسیار سخت و نادر است که در کشوری مانند سومالی صنعت خودرویی پا بگیرد که بتواند با صنایع خودروسازی آلمان، ژاپن یا کرهجنوبی رقابت کند. به زعم حامیان دفاع از صنعت داخلی، رقابت بدون حمایت از صنایع نوپا در کشورهای توسعهنیافته با صنایع جاافتاده در کشورهای توسعهیافته به رقابت میان نوزاد و آدم بالغ شباهت دارد.
در واقع اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، مدافعان حمایت از صنعت داخلی زاویهای جدی با جریان اصلی علم اقتصاد دارند. آنها در واقع اعتقاد چندانی به کارکرد مزیت نسبی و تجارت آزاد بیقیدوشرط ندارند. آنها باور دارند که بستن درِ تجارت به روی کشورهای دیگر و تجارت بیقیدوشرط راهگشا نخواهدبود؛ بلکه باید صنعت تازهتاسیس در کشورهای توسعهنیافته از سوی دولتهای آن کشورها حمایت شود. اگر بخواهیم نگاه آنان به اقتصاد را خلاصه کنیم، میتوانیم به همین جمله بسنده کنیم: تعیین نوع سیاست اقتصادی به دو عامل زمان و مکان بستگی دارد.
حال با آنکه تا چندین دهه بحث جهانیشدن و تجارت آزاد کموبیش در فضای دانشگاهی و ادبیات سیاستمداران دست بالا را داشت، در چند سال اخیر، بهخصوص پس از جنگ تعرفهای میان آمریکا و چین و همچنین، بحران کرونا و بحران اوکراین که موجب تغییر پارادایم جهانیشدن به منطقهگرایی و همچنین، بازگشت به سیاستهای ملیگرایی اقتصادی شدهاست، بحث حمایت از صنعت داخلی نهتنها به ادبیات دانشگاهی و سیاستمداران کشورهای در حال توسعه بازگشته؛ بلکه حتی به ادبیات دانشگاهی و سیاستمداران کشورهای توسعهیافتهای همچون آمریکا نیز احضار شده است. از این جهت، شماره امروز باشگاه اقتصاددانان را به بررسی این موضوع اختصاص دادهایم که آیا باید از صنایع داخلی حمایت کرد یا خیر. پاسخ ایرانیها به این سوال میتواند جالب باشد؛ زیرا ما در چند دهه گذشته حمایتهایی از صنایع داخلی داشتهایم، حال آنکه با نتایج مطلوبی از پس این حمایتها مواجه نشدهایم.