ریشههای بحران سیستان
۱. ساخت سد در افغانستان: مرز بینالمللی ایران و افغانستان را در بخشی از سیستان، رود هیرمند تشکیل میدهد. این مرز سالهای زیادی است که مورد پذیرش دو همسایه است؛ اما اختلافات زیادی بر سر چگونگی تقسیم آب هیرمند و دیگر حقوق مربوط به این رودخانه که از کوههای بابا و هندوکش سرچشمه گرفته و پس از طی ۲۲۵۵کیلومتر به دریاچه هامون در سیستان میریزد، وجود دارد و هنوز بحثبرانگیز است. حکومت طالبان بیش از یکدهه گذشته از شرکتهای خارجی برای احداث سد در منطقه کمالخان روی رود هیرمند کمک گرفت که در واقع سبب بستهشدن مسیر رودخانه هیرمند شد.
افغانستان برای جلوگیری از سیلابهای بهاره به داخل دریاچه هامون و آبگیرهای سیستان و چاهنیمهها، با ساخت سد کمالخان در پاییندست سد کجکی، سیلابها را کنترل کرده و از طریق احداث کانالهای انحرافی وارد گود زره در غرب افغانستان میکند و از طریق ذخیره آب به سبک چاهنیمههای ذخیره آب در سیستان صدها هزار هکتار از اراضی اطراف گودزره کشت میشود. با قطع آب به طور دائم حتی در دوران وقوع سیلابهای مخرب نهتنها آبی برای کار کشاورزی در دشت سیستان نیست، بلکه امکان ذخیره آب در چاهنیمهها که با ساخت چاهنیمه چهارم، ظرفیت ذخیره آب در آنها از ۱۵۵میلیون مترمکعب به یکمیلیارد و ۴۰۰میلیون مترمکعب افزایش یافته است، وجود ندارد.
۲. تبخیر شدید آب و خشکشدن رودخانه هیرمند: با بروز خشکسالی و حذف آب و پوشش گیاهی که نقش مهمی در تعدیل آب و هوا دارند، اقلیم گرم و خشک منطقه تشدید و باعث بروز اختلاف درجه حرارتهای شدید در منطقه میشود. در تابستان با وزش بادهای ۲۱۵روزه، فرسایش بادی در منطقه افزایش مییابد و رسوبات ریزدانهها که در بستر خشک هامون فراوان است، توسط باد حمل شده و گردوغبار زیادی را به وجود میآورد که هم بهشدت حیات را تهدید میکند و هم عاملی در جهت مهاجرت مردم منطقه محسوب میشود. حیات اقتصادی و اجتماعی سیستان به حیات هیرمند و هامونها بستگی تام دارد. کاهش و در نهایت قطع آورد سالانه هیرمند و هامون و تبدیل آن به کفه خشک موجب ظهور خشکسالی هیدرولوژیکی در چند دهه اخیر شده که خود سرمنشا بروز انواع خسارات و آسیبهای اقتصادی در سطح ناحیه و نیز مناطق روستایی شده است.
۳. آبیاری سنتی اراضی کشاورزی در سیستان: در روش سنتی آبیاری بهوسیله نهرهای قدیمی و نامناسب انجام میشد که هدررفت آب را به دنبال داشت.
۴. عدمتعهد دولت افغانستان به پرداخت حقآبه ایران.
۵. استمرار نداشتن آب هیرمند و خشک شدن بستر دریاچه هامون.
۶. بیتوجهی دولت و سیاستگذاران: اقدامات حمایتی در قالب تسهیلات بلاعوض و وامهای کمبهره و نداشتن خدماتی مانند بیمه محصولات کشاورزی از مهمترین اقداماتی است که دولت و مسوولان در گذر از بحران میتوانند ارائه دهند.
۷. وجود بارشهای نامنظم و اندک.
پیامدهای مشکل آب سیستان
یکی از مهمترین پیامدهای مشکل آب در منطقه سیستان، خشکسالی است که آثار مستقیم و غیرمستقیم از خود به جا گذاشته است. آثار مستقیم مشکل آب در منطقه سیستان: خشکسالی باعث شده است که میزان سرمایهگذاری در منطقه کاهش پیدا کند یا اصلا سرمایهگذاری انجام نشود. از طرف دیگر با خشکشدن آب دریاچه هامون و از بین رفتن نیزارها، تولید صنایعی که به آب وابستهاند متوقف شده است؛ از جمله حصیربافی و تولید پرده از نی و قایقهای کوچکی که از نی ساخته میشد و به «توتن» معروف است. کاهش آب به بخش کشاورزی و باغداری، بهعنوان آسیبپذیرترین بخش اقتصادی منطقه در مقابل بلایای طبیعی هم خسارت وارد کرده و در نتیجه معضل بیکاری به شکل جدیتری نمایان شده است. همچنین مساله آب به بخش دامداری سیستان که از زیربخشهای اقتصادی منطقه و گستره فعالیت آن عمدتا در مناطق روستایی است، آسیب جدی وارد کرده است.
از دیگر آثار چالش آب، خسارت واردشده به نیزارهای هامون و مراتع دشت سیستان است. از آنجا که جامعه روستایی و عشایری از این منابع استفاده میکنند، بر اقتصاد روستایی و عشایری منطقه، اثرات منفی گذاشته است. تالاب هامون که در سالهای پرآبی ظرفیت زیادی برای تولید آبزیان داشت، اینک تقریبا به صفر رسیده است. در این شرایط ساکنان روستاهای حاشیه تالاب هامون که از طریق صید و صیادی امرار معاش میکردند، شغل و پیشه خود را از دست دادهاند و این امر سبب بروز فقر و مهاجرتهای ناخواسته شده است. از نیزارهای هامون برای تولید حصیر نیز استفاده میشد که با خشکشدن هامون، میتوان گفت این حرفه در منطقه از بین رفته است. از دیگر قابلیتهای تالاب هامون که نقش موثری در معیشت ساکنان داشت، وجود پرندگان مهاجر است. به دلیل قطع آب ورودی به تالاب و خشکشدن نیزارها و پوشش گیاهی آن و عدممهاجرت پرندگان، شاغلان این بخش نیز عملا بیکار شدهاند.
آثار غیرمستقیم مشکل آب در منطقه سیستان: اثرات سوء بر سلامتی از جمله موارد مطرحشده از سوی ساکنان منطقه است. آنها معتقدند که کمآبی و خشک شدن بستر دریاچه هامون علاوه بر اینکه باعث حرکت ریگ و شنهای روان و ایجاد مشکلات عدیدهای در زندگی آنان شده، ریزگردهای ناشی از آن نیز سبب بیماریهای تنفسی شده و اثرات روحی و روانی بسیار زیادی بر خود و خانوادههایشان گذاشته است. ناامیدی و یاس و افسردگی، از دیگر اثراتی بود که توسط آنها مطرح شده است. نگرانی از آینده و ناتوانی در جبران شرایط موجود از جمله مواردی است که از سوی ساکنان مطرح میشود. بررسیها نشان میدهد که گسترش فقر از پیامدهای بحران آب است که نشاتگرفته از فقر طبیعی یعنی کمبود آب و کمبود زمینهای هموار و حاصلخیز است؛ در نتیجه باعث افزایش جمعیت نیازمند تحت پوشش کمیته امداد و نهادهای حمایتی شده است.
با شرایط به وجود آمده، بعضی افراد که توان رفتن را نداشتهاند، در روستاها مانده و با قوتلایموت سر میکنند که تبعاتی همچون پایین آمدن ضریب امنیت غذایی و سوءتغذیه شدید داشته است. برخی دیگر هم با توجه به مرزی بودن اکثر روستاهایی که با مشکل آب مواجه هستند، به قاچاق سوخت، کالا و مشاغل کاذب روی آوردهاند. بنابراین معضل دیگری به وجود آمده که از پیامدهای بحران آب است و آن مساله مهاجرت است که باعث کاهش جمعیت روستاها و نیز پیر شدن جمعیت روستاها و گاه تخلیه و خالی از سکنه شدن آنها شده است. گسترش جرائم و اعتیاد هم از دیگر دستاوردهای تلخ آن است.
نتیجهگیری و پیشنهاد
بحرانهای آبی در منطقه سیستان، از چالشهای قدیمی منطقه است. زندگی مردم این خطه از کشورمان به آب هامونها وابسته است که از طریق رودخانه هیرمند در آنها جاری میشود. منطقه سیستان بدون اطمینان از داشتن آب، نمیتواند ثبات اقتصادی و اجتماعی خود را حفظ کند. بحران کمبود آب در منطقه، حیات اقتصادی و اجتماعی روستاییان را تهدید میکند و دور نیست که باعث انفجار فقر و بدبختی و مهاجرت و گسترش انحرافات اجتماعی شود. میتوان اذعان کرد که مهمترین علل بروز بحران آب و ظهور خشکسالی در این منطقه، تبخیر شدید آب، پایبند نبودن حکومت طالبان به تعهدات خود در راستای پرداخت حقآبه ایران از هیرمند، انتقال آب آشامیدنی مخازن چاهنیمه به شهرستان زاهدان و استفاده از روشهای سنتی آبیاری که در آن اسراف آب زیاد است و در این شیوه میزان تبخیر آب هم بالاست. روستاییان به علت دریافت نکردن تسهیلات از دولت و نداشتن خدمات آموزشی و مشاورهای، قادر به تغییر این شیوه نیستند.
با توجه به تبخیر فزاینده آب در منطقه، بهمنظور استفاده بهینه از منابع محدود آب، در راستای به حداقل رساندن حجم تبخیر منابع آب (مانند دریاچه هامون و مخازن چاهنیمهها)، یکی از ضروریات منطقی، ایجاد بادشکنهاست که با احداث بادشکن به وسیله درختکاری و ایجاد جنگل در اطراف مخازن آبی، میتوان سرعت باد را کاهش داد و به این وسیله رسوبات ناشی از باد نیز کاهش مییابد. نظر به چالشهایی که بحران آب در منطقه ایجاد کرده است، پیشنهادها و راهکارهایی برای برونرفت از آن در ذیل ارائه میشود:
- ارائه خدمات آموزشی و مشاورهای به کشاورزان برای استفاده از شیوههای نوین کشاورزی و آبیاری در راستای صرفهجویی در مصرف آب در بخش کشاورزی؛
- بهسازی و مدرنسازی سیستم توزیع و تحویل آب با تکیه بر سیستمهای اجرای آبیاری تحت فشار؛
- جایگزین کردن کانالهای مدرن انتقال آب کشاورزی با نهرها و جویهای سنتی؛
- بازیافت آب زهکشیها و پساب تصفیهشده فاضلاب شهری با رعایت موارد زیستمحیطی؛
- حفاظت از منابع محدود آب از طریق ترویج کشت گلخانهای؛
- کشت محصولاتی که در شرایط کمآبی نیز رشد کنند؛
- توسعه تحقیقات میدانی در منطقه برای بارور کردن ابرها؛
- پیگیری مساله حقآبه منطقه سیستان از رودخانه هیرمند؛
- تخصیص یارانه برای بیمه محصولات کشاورزی؛
- تصمیمگیریها در کشور، اغلب به صورت متمرکز است. یکی از دلایل این مساله وجود نظام بودجهریزی متمرکز است، به همین دلیل هنگام وقوع بحران آب و خشکسالی، تصمیمگیرندگان نیز در منطقه، الزاما تابع تصمیمات مرکزی و تخصیص اعتبارات در جهت رفع مشکل و بحران هستند که این امر موجب بروز نارسایی و تاخیر در مقابله با آثار کوتاهمدت و بلندمدت بحران میشود.
- حفظ منابع محدود آب و استفاده بهینه از ظرفیتهای موجود و اعمال مدیریت مصرف در منطقه و بهکارگیری مدیریت صحیح آب اساسیترین راه درمان این معضل است تا به این ترتیب هم راندمان مصرف در بخش کشاورزی افزایش یابد و هم در بخش شرب و صنعت نیز کنترل شود.