ساختارگرایی واژگونه اقتصاد ایران

با‌این‌حال مساله مهم به سیاستگذاری محدود نمی‌شود بلکه به ضعف نظام نظری ساختارگرایی واژگونه‌ای باز می‌گردد که در ایران با حفظ صنایع سنگین ناکارآمد شاهد آن هستیم. در ادبیات ساختارگرایی جدید صنعتی گفته می‌شود بازار محصولات صنایع سنگین در اقتصاد باید به اندازه ۸۰درصد از ظرفیت عملی این صنایع باشد. در اقتصاد ایران کاهش تقاضای موثر در سال‌های اخیر به دلیل تورم و کاهش درآمد‌های حقیقی مردم و از طرفی ناکارآمدی محصولات ایران در بازار‌های جهانی باعث شده ما در واقع بازار بزرگ و عمیقی برای صنایع سنگین نداشته باشیم. صنایع سبک مانند صنایع پوشاک نیز در سال‌های اخیر به دلیل فقدان سیاست‌های صنعتی حمایتی از طریق اعطای انحصار بازار موقت و  فقدان سیاست Undervaluation در حوزه ارزی با تداوم تورم دچار آسیب‌های اقتصادی بسیاری شده‌اند که در خروجی و کاهش ظرفیت عملکردی این صنایع نمایان است.

ادبیات ساختارگرایی جدید نشان می‌دهد اقتصاد ایران از زمان شروع سیاست صنعتی در دهه‌های پیش از انقلاب و حتی در دهه‌های اخیر یک مسیر واژگونه را طی کرده که یی ون، نویسنده مقاله «فرار از تله درآمد متوسط»، به‌درستی آن را مخالف منطق انقلاب صنعتی و مسیری می‌داند که کشور‌های رقیب از جمله ترکیه آن را پیموده‌اند. منطق انقلاب صنعتی منطق حرکت از روستا به کارخانه است، در‌حالی‌که در اقتصاد ایران بسیاری از صنایع سبک و کارگاهی که می‌توانستند در صورت توجه و حفاظت در کنار توسعه بخش صنایع سبک ایران، از طریق ایجاد بازار برای صنایع سنگین پایه‌های توسعه این صنایع را تقویت کنند با ظرفیت‌های خالی بسیار به حال خود رها شده‌اند.

در‌حال‌حاضر ساختار صنعتی ایران را مجموعه‌ای از بنگاه‌های زیر ظرفیت، واحد‌های صنعتی راکد، طرح‌های نیمه‌تمام بالای ۴۰درصد و بنگاه‌های نیازمند نوسازی تشکیل می‌دهند. بدون احتساب معادن راکد و بنگاه‌های زیر ظرفیت می‌توان گفت بنگاه‌های نیازمند نوسازی و بازسازی سهم قابل‌توجهی در این ساختار صنعتی راکد دارند. فقدان سیاست‌های صنعتی و عدم‌تفکیک صنایع سبک و سنگین، در کنار ریسک کاهش تقاضای کل و فقدان بازار برای محصولات صنایع و همین‌طور ریسک رشد هزینه‌های ناشی از تحولات اقتصاد جهانی در سال‌های اخیر می‌تواند از مهم‌ترین دلایل رکود در بخش صنعت و کاهش ظرفیت عملکردی صنایع در ایران باشد.

مقایسه وضعیت صنعت و سیاست صنعتی در  ایران با ترکیه به عنوان یک ساختار اقتصادی مشابه با ایران نشان می‌دهد ترکیه با ۴ سیاست صنعتی توانسته است نقش قابل‌توجهی در اقتصاد جهانی ایفا کند. سیاست Undervaluation (تضعیف ارزش پول برای صادرات) و سیاست‌های تعرفه‌ای دو نوع از مهم‌ترین سیاست‌های صنعتی ترکیه از دهه ۱۹۶۰ به بعد بوده‌اند. سیاست دیگر حمایت از صنایع سبک بود که با پیشگامی صنعت منسوجات موجبات رشد درآمدی ترکیه را برای توسعه صنایع سنگین ایجاد کرد. از طرف دیگر ترکیه با به‌کار‌گیری سیاست تنوع‌بخشی صنعتی، همان‌طور که دنی رودریک اشاره می‌کند، توانست در صنایعی مزیت رقابتی به دست آورد که پیش‌تر زمینه و تجربه‌ای برای آن‌ها در اقتصاد ترکیه وجود نداشت. ترکیه از شاخص پیچیدگی محصولات صادراتی بالاتری نسبت به ایران و دیگر کشورهای منطقه برخوردار است، در‌حالی‌که عمده صادرات ایران پیرامون صنایع پالایشی و پتروشیمی است که ارتباط چندانی با توسعه بازار و ظرفیت‌های لازم برای صنایع سبک یا دیگر صنایع سنگین ندارند.

کاهش شاخص ظرفیت عملکردی صنایع در دو سال اخیر نشان می‌دهد توسعه بخش صنعت و سیاستگذاری در این حوزه از اولویت نظام تصمیم‌گیری کشور خارج شده است. صنایع سبک و صنایع سنگین هر دو دچار ناکارآمدی‌ها و ضعف‌های ساختاری بزرگی شد‌ه‌اند. اگر چه صنایع کوچک و سبک که عمدتا کاربر هستند، می‌توانند با سیاست‌های صنعتی، ارزی و تجاری و در برخی موارد با اعطای انحصار موقت در زمینه‌های صادرات توسعه یابند، اما توسعه صنایع سنگین و سرمایه‌بر با ریسک‌ها و موانع بزرگ‌تری روبه‌روست. مهم‌ترین ریسک صنایع سنگین فقدان بازار برای محصولات تولیدی است که این بازار به نوبه خود تنها با توسعه صنایع سبک و کوچک ایجاد می‌شود. مهم‌ترین شاخص اقتصاد‌هایی مانند ایران که مسیر صنعتی شدن و توسعه صنعتی را واژگونه پیموده‌اند بنگاه‌ها و شرکت‌هایی است که با نصف ظرفیت خود در حال کار هستند و بسیاری از صنایع سنگین با ظرفیت نیمه و ناکارآمد تنها در بازار رقابت برای دریافت رانت و مزایای دولتی هستند؛ تا رقابت برای بهبود عملکرد و رشد بهره‌وری. از طرفی کاهش ظرفیت عملکرد تولید صنعتی تنها در یک فضای سازمانی و نهادی ناکارآمد و در غیاب سیاست‌های صنعتی موثر تداوم می‌یابد.

اقتصاد ایران برخلاف ترکیه از سیاست‌های صنعتی تنوع‌بخشی استفاده نکرده و هرگونه حمایت از صنایع تنها تحت عنوان محافظت از ناکارآمد‌ها به تعبیر دنی رودریک معنی پیدا می‌کند. ارتباط میان عبور از تله‌های درآمدی کم و متوسط با سیاست صنعتی توسط بنیانگذاران ساختارگرایی جدید بررسی شده است. از نظر آن‌ها تنها اقتصادهایی که مسیر منطقی توسعه صنعتی (حرکت از صنایع سبک به صنایع سنگین) را طی کرده‌اند توانستند از تله‌های درآمدی کم و متوسط عبور کنند؛ در مقابل اقتصادهایی با ایجاد و حفظ ناکارآمدی صنایع سنگین تنها در تله‌های درآمدی کم و متوسط قرار گرفته‌اند و حتی با وجود تولید صنایع سنگین شاهد رشد درآمد نیستند. نمونه‌های چین و ترکیه در مقابل نمونه‌های ایران و مصر می‌تواند این نکته را تایید کند.