اژدهای مهارنشدنی

امروزه، حتی بسیاری از مردم اقتصادنخوانده هم می‌دانند که تورم با گرانی فرق دارد؛ اما بروز اجتماعی این پدیده شوم، همانا گرانی‌های غیرقابل کنترلی است که مردم با همه وجود فشار آن را بر اقتصاد خانوار احساس می‌کنند. اما مانند هر مساله دیگر، شناخت عوامل و ریشه‌های بروز مساله، راه‌حل آن مساله است. در علوم طبیعی مانند فیزیک، شیمی یا علوم تجربی دیگر، وقتی عوامل بروز مساله شناسایی می‌شود، عملا مساله حل شده است؛ زیرا عوامل مسبب بروز مشکل را کنار می‌زنیم و خود به خود، دیگر مساله‌ای وجود نخواهد داشت. به‌عنوان مثال، وقتی در زمان ساخت یک‌پل، علل منحنی‌شدن یا کج‌شدن پل را درمی‌یابیم، با بهره‌گیری از علم فیزیک و ریاضی، پل را به گونه‌ای طراحی می‌کنیم و می‌سازیم که دیگر منحنی نباشد و تحمل وزن معینی از بار را داشته باشد. اما در علوم انسانی، از جمله در علم اقتصاد، مولفه‌های بسیار دیگری در بروز مشکل وارد می‌شوند که عملا حل مساله را دشوار می‌کنند. علم اقتصاد، به‌رغم شباهت بسیاری که به علوم‌تجربی و فرمول‌های متقن و روشن آن دارد، در عمل و در بسیاری موارد، قطعی عمل نمی‌کند و پاسخ‌های روشن ارائه نمی‌دهد؛ زیرا عوامل انسانی بسیاری، مانند روان‌شناسی یا سیاست بر آن اثر می‌گذارند و عملا اجازه نمی‌دهند که فرمول‌های ریاضی کار خود را بکنند. شاید کمی مضحک به نظر برسد؛ اما حل‌نشدن یک مساله حل‌شدنی، درست مانند این است که سرماخوردگی را تبدیل به سرطان کنیم.

وقتی در یک جامعه یا کشور، یک بیماری مانند آبله با واکسن محو یا کنترل می‌شود و در میان جامعه دیگری، همان بیماری با واکسن کنترل نمی‌شود، معلوم است که مشکل، جای دیگری است. مشکل در آبله نیست، در واکسن هم نیست، مشکل شاید در رفتار پزشکان یا در رفتار بیماران باشد. شاید مثلا در زمان ساخت واکسن تقلب صورت می‌گیرد و مواد اولیه ساخت واکسن در بازار سیاه به فروش می‌رسد و بسیاری عوامل دیگر که از درست عمل‌کردن فرمول جلوگیری می‌کنند. در اقتصاد، مسائل به‌مراتب پیچیده‌تر هستند. اینکه گفته می‌شود، کمتر از ۱۰کشور دنیا با تورم افسارگسیخته دست به گریبانند، معلوم می‌شود که مشکل، تورم نیست؛ مشکل، فرمول‌های حل مساله تورم هم نیست؛ مشکل جای دیگری است. افزایش بی‌پشتوانه پایه پولی، تزریق ارز حاصل از فروش نفت به اقتصاد، سیاست‌های پولی بانک‌مرکزی، چاپ پول و بسیاری از عوامل دیگر، عملا و به‌ظاهر ریشه‌های بروز تورم است، اما در پس این مولفه‌های اقتصادی، چالش‌های سیاستگذاری مانند سیاست‌های اقتصادی پوپولیستی و کسری بودجه را داریم و در پس این چالش‌ها، شعار‌های سیاسی، بحران‌های بین‌المللی، عوامل روانی اجتماعی و بسیاری مولفه‌های غیراقتصادی دیگر را داریم. اقتصاد هر کشور، درست مانند یک نظام یکپارچه عمل می‌کند.

بسیاری از بیماری‌های اقتصادی، برخلاف تصور عموم، ماهیت سرطانی دارد؛ یعنی اگر به‌موقع با تیغ جراحی، غده عفونی را خارج نکنیم، خیلی زود با متاستاز به سایر اجزا بدن سرایت می‌کند و زمانی می‌رسد که دیگر با تیغ جراحی کاری نمی‌شود کرد. امروزه، کمتر کسی از جامعه اقتصاددانان یا سیاستمداران هست که نداند، ریشه‌های حل مساله در اقتصاد کشور را باید در بیرون از علم اقتصاد کاوید. وقتی فرمول‌های حل مساله در اقتصاد ژاپن کار می‌کند، ولی در ایران کار نمی‌کند، معلوم می‌شود که مشکل، فرمول‌ها نیستند؛ مشکل ماییم. راه‌حل بسیاری از مشکلات اقتصادی ما در بیرون از علم اقتصاد است. مشکلات غیر‌اقتصادی که راه‌حل‌ها و فرمول‌های ریاضی ندارد و در افکار، فلسفه سیاسی، فرهنگ، تاریخ و حتی روان‌شناسی اجتماعی و فردی ریشه دارد. بنابراین، اینکه دولت‌ها در ادوار مختلف تلاش می‌کنند، راه‌حل‌های موضعی و مسکنی و کوتاه‌مدت بیابند و با بهره‌گیری از علوم و فنون اقتصاد چاره‌اندیشی کنند، شاید در کوتاه‌مدت به خوابیدن اژدهای تورم منجر شود؛ اما این اژدها بیشتر شبیه همان اژدهای معروف بغداد در داستان مولاناست و خیلی زود با روشن‌شدن روز و تابش آفتاب، جان خواهد گرفت و زندگی و آسایش مردم را به مخاطره خواهد انداخت.