تقدم اقتصاد بر امنیت
تمام این حاشیهها در سیاست خارجی در شرایطی بود که محمد بنسلمان از سند چشمانداز ۲۰۳۰ رونمایی کرده بود؛ سندی که ذات «توسعه اقتصادی عربستان را به ثبات سیاسی پیوند میزد.»
درک این موضوع سبب شد که بار دیگر بازگشت به سیاست سنتی از سوی دولت سعودی در دستور کار قرار بگیرد. این درک، نمود ظاهری خاص خود را هم در پی داشت. اقدامات نمایشی بنسلمان در رسانهها کاهش یافت و مقایسه مصاحبههای ۲۰۲۱ وی بهخصوص با شبکههای سعودی در آوریل ۲۰۲۱ با مصاحبههای پیشین نشان داد که میزان زیادی از هیجانات اولیه شاهزاده جوان در اصطکاک با سطح خشن منطقه به تعادل کشیده شده است. اگرچه بسیاری بر این عقیدهاند که لحن بنسلمان در مصاحبه اخیر تغییر کرده، اما مرور مصاحبههای پیشین وی و وزرایخارجه سعودی درخصوص ایران نشان میدهد که موضوع جدیدی نیست و پیش از این نیز چنین بوده و در ظاهر کلام آنها این ادعا و قید «... اگر ایران رفتار منفی خود را تغییر دهد» همواره وجود داشته است.
آنچه میتواند تفاوتی میان این سیگنال با سیگنالهای پیشین درخصوص از سرگیری روابط با ایران ایجاد کند، نه لزوما ظاهر کلام، بلکه همپوشانشدن فشار ساختاری بر دولت سعودی، تغییر شرایط منطقهای و در نهایت درک متفاوت نخبگان سعودی و شخص بنسلمان از شرایط بوده است. در دوران ترامپ اگر دو متغیر تمایل درونی و ناکامیهای منطقهای وجود داشت، اما فشار سیستمیک چندانی بر تغییر رفتار دولت سعودی وارد نمیآمد. مجموع این تغییرات باعث شد تا «بازگشت به خانه و تقویت توان اقتصادی» بهعنوان پیششرط سیاست خارجی قدرتمند در نظر گرفته شود.
اختصاص بیشترین زمان از سه بخش مصاحبه اخیر بنسلمان به سند چشمانداز ۲۰۳۰ و طرح موضوعات اقتصادی در مصاحبه اول نیز نشان داد که امنیت اقتصادی، بر امنیت در مفهوم کلاسیک و نظامی خود اولویت دارد.
با این مقدمه چند نکته درخصوص تغییر نگرش رهبران سعودی به بازگشت به سیاست سنتی قابلتوجه است:
نخست اینکه چنین درکی بار دیگر به جایگاه خود در فرآیند تصمیمگیری سعودی برگشت که این ثبات سیاسی است که ثبات و توسعه اقتصادی را بههمراه دارد و در ادامه ثبات اقتصادی نیز به تقویت پایههای سیاست کمک میکند. سرمایه ترسو است و توسعه اقتصادی با این حجم از چالشهای سیاسی همخوانی ندارد، چشمانداز ۲۰۳۰ سعودی برپایه دو بال درآمدهای نفتی و درآمدهای توریستی استوار شده است.
دولت سعودی با آزمون و خطاهای هزینهبر به این نتیجه رسیده است که «مسیر نئوم از یمن» نمیگذرد و «مسیر نفوذ در عراق از تنش با ایران.»
دوم اینکه شرایط منطقهای طی ۱۰ سال اخیر و پس از پایینآمدن تب و توفان ۲۰۱۱ عیان کرد که بنسلمان ناگزیر است تمرکز خود را از حوزه سیاست خارجی به سیاست داخلی منتقل کند. بزرگترین تهدید برای دولتهای مرکزگرایی مانند دولت سعودی نه انصارالله، ایران و تمیم بنحمد بلکه نارساییهای داخلی، شکاف اقتصادی و اجتماعی و پیشیگرفتن انتظارات بر تواناییهای دولت در تامین رفاه عمومی است. درگیر شدن دولت سعودی در پروندههای سیاسی پرتنش همزمان با ارائه سندهای اقتصادی بهنوعی میتوانست «توقعات فزاینده سطوح اجتماعی» را در کنار «ناتوانی در برآوردن انتظارات در کنار هم قرار دهد.»
تاریخ سعودی نیز نشان میدهد عمده چالشهای امنیتی این کشور از جنبش اخوان در ۱۹۲۶ پیش از وحدت و شکلگیری دولت سعودی تا دهه ۱۹۵۰ و بهصورت خاص سال ۱۹۵۶ که اعتصابات عمومی کارگران آرامکو بهشدت سرکوب و درخواستها برای تشکیل اتحادیه کارگری با شکست مواجه شد تا اشغال کعبه در ۱۹۷۹، تماما منشأ داخلی داشته است و نه در نتیجه تهدید دشمن خارجی. بنابراین اولویت داخل بر خارج و امنیت اقتصادی بر امنیت نظامی خود را نشان داده است.
سوم اینکه فضای تنش منطقهای فضایی بیانتهاست که در هر برهه و تا هر میزان میتوان چالش داشت. هزینه ماهانه ۷ میلیارد دلاری جنگ یمن نشان میدهد که جنگ یمن از یک «طعمه به یک تله» برای اقتصاد سعودی تبدیل شده است. کاهش حدود ۴۰۰ میلیارد دلاری صندوق ذخیره ارزی عربستانسعودی در کنار احساس ناامنی سرمایهگذاران اقتصادی از توان تهاجمی انصارالله سبب شد شرایط فروش سهام آرامکو در بازار تداول عربستان نیز آنگونه که پیشبینی میشد پیش نرود. این سیگنالهای ضعیف البته نشان داد که ورود به پروندههای حساس در رقابت با دیگر بازیگران منطقهای آینده روشنی نخواهد داشت. چهارم اینکه در ظاهر بنسلمان دریافته است که چارهای جز پذیرش شرایط ژئوپلیتیک منطقهای ندارد و در همین منطقه باید نگاه اقتصادی داشت. همواره انتقادی که به قدرتهای منطقهای وارد میشود، عدمپذیرش موقعیت دیگر بازیگر قدرتمند منطقه است. حقیقت امر اما این است که فعلا «چند پادشاه در یک اقلیم گنجیدهاند» و تنها پذیرش سهمی از قدرت و نه تمام آن میتواند ثبات بخش در منطقه باشد. درخصوص ایران نیز حداقل رضایت برای از سرگیری مذاکرات و برقراری روابط نشان میدهد که این جایگاه برای هر دو کشور درحال پذیرفتهشدن است.
نکته پنجم اینکه یکی از مواردی که محمد بنسلمان بر آن تاکید دارد و در مصاحبه آوریل ۲۰۲۱ نیز به آن اشاره داشت، جذب نخبگان منطقهای و جهانی در عربستان است، تمرکز این برنامه تا حدود زیادی بر جذب نخبگان جهان عرب، عراق و نخبگان ایرانی است؛ اگرچه در حالحاضر جذب نخبگان ایرانی کمی عجیب بهنظر میرسد اما در آینده میانمدت بعید نخواهد بود. یک اثر بلندمدت این موضع که «نئوم» پرچمدار آن است، تربیت نخبگان سیاسی و اثرگذاری بدونهزینه بر فضای داخلی منطقه است. پیششرط این موضوع، بهبود روابط در سطح منطقهای است. علاوه بر این، یک نکته کلیدی است که وابستگی اقتصادی؛ وابستگی سیاسی بههمراه خواهد آورد. در چنین فضایی شبکهسازی اقتصادی میتواند شبکهسازی سیاسی برای دولت سعودی نیز بههمراه داشته باشد. تمامی این فرضها بر پایه بهبود مناسبات سیاسی است. در نهایت اینکه شاید آنگونه که در فضای رسانه تصویر منفی از بنسلمان ارائه میشود، نتوان در مورد وی قضاوت کرد. در صورتیکه بنسلمان بتواند جذب سرمایه گستردهای از سرمایهگذاران خارجی انجام دهد، خود به خود میزان زیادی از امنیت و ثبات درونی خود را نیز تامین کرده است. الگوی اماراتمتحده با عمق استراتژیک اندک اما با برد اقتصادی زیاد، یک الگوی تاریخی است.
«حساسیت» و «وابستگی متقابل اقتصادی» و در نتیجه «ایجاد شبکه عصبی اقتصادی» قویتر از هر گنبد آهنینی عمل میکند.