مردانی که جانشین زنان شدند!
بهطور معمول، آنچه از گزارشهای تفصیلی بازار کار که مراجع مربوطه در کشورهای مختلف تهیه میکنند و به رسانهها رسیده و انعکاس مییابد، نرخ بیکاری است. نرخی که البته در دل خود داستانهای ناگفته بسیاری دارد که برای شنیدن آنها آشنایی با نحوه محاسبه نرخ بیکاری ضروری است. طبق تعریف، جمعیت فعال در یک اقتصاد بخشی از جمعیت در سن کار است (طبق تعریف مرکز آمار ایران جمعیت ۱۵ ساله و بیشتر) که تمایل به فعالیت اقتصادی دارد که یا موفق به یافتن شغل میشود (جمعیت شاغل) یا کماکان مُجدانه در جستوجوی کار است (جمعیت بیکار). نسبت جمعیت فعال به جمعیت در سن کار نرخ مشارکت اقتصادی نامیده میشود. بنابراین، جمعیت فعال (که به آن نیروی کار نیز گفته میشود) از دو گروه جمعیت شاغل و بیکار تشکیل شده است. طبق تعریف، فرد بیکار به کسی گفته میشود که فاقد شغل بوده و در طول چهار هفته گذشته (از مبدأ هفته مرجع که ماموران آمارگیری به این فرد مراجعه میکنند) نیز بهطور فعال در جستوجوی کار بوده باشد. نرخ بیکاری از نسبت تعداد بیکاران به جمعیت فعال بهدست میآید. در ادامه، با استفاده از این مفاهیم به واکاوی نرخ بیکاری و تحولات بازار کار میپردازیم.
برای سادگی فرض کنید که میزان جمعیت در سن کار ثابت باشد. برای افراد بیکار دو سرنوشت قابل تصور است: یافتن شغل و اضافه شدن آنها به جرگه شاغلان یا دلسردی از بیکاری مداوم، دست از جستوجوی کار کشیدن و خروج از بازار کار که به معنای اضافه شدن آنها به جمعیت غیرفعال است. جالب آنکه، در هر دو حالت نرخ بیکاری کاهش خواهد یافت (البته در حالت اول میزان کاهش بیشتر خواهد بود). اگرچه در سناریوی اول، نرخ مشارکت اقتصادی تغییری نخواهد کرد (با فرض ثابت ماندن جمعیت در سن کار)، اما در سناریوی دوم شاهد کاهش نرخ مشارکت اقتصادی بهدلیل دلسرد شدن نیروی کار و خروج آنها از نیروی کار (جمعیت فعال) هستیم. هر چند در هر دو سناریو، نرخ بیکاری کاهش یافته است، اما آثار اقتصادی و اجتماعی آنها کاملا متفاوت است. به این ترتیب، رصد سایر متغیرهای بازار کار در کنار نرخ بیکاری میتواند تصویری شفافتر از تحولات بازار کار بهدست دهد.
واکاوی در گزارش اخیر مرکز آمار که در بالا به آن اشاره شد، داستانهای ناگفته نرخ بیکاری کاهشی در سال 99 را روایت خواهد کرد. گزارش مزبور حکایت از کاهش حدود 610 هزار نفری جمعیت فعال در سال 99 نسبت به سال 98 دارد. جالب آنکه، حتی تعداد شاغلان (بهعنوان بخشی از جمعیت فعال) نیز کاهشی 300 هزار نفری را نشان میدهد که به معنای از میان رفتن این میزان شغل در بازار کار در سال 99 بوده است. در واقع، در این سال در بخش خدمات که بهطور نسبی آسیبپذیری بیشتری نسبت به کرونا دارد حدود 681 هزار شغل از میان رفته است که بخشی از آن (حدود 383 هزار شغل) با افزایش اشتغال در بخش صنعت جبران شده است. اگر توزیع جنسی کاهش جمعیت شاغل را در نظر بگیریم داستانی ناگفته از نرخ بیکاری خواهیم داشت که در نوع خود جالب است. در سال 99، بهرغم کاهش جمعیت شاغل، تعداد مردان شاغل حدود 140 هزار نفر افزایش یافته است. در مقابل، اما تعداد زنان شاغل در این سال با کاهشی حدود 440 هزار نفری همراه بوده است که به معنای از دست رفتن این میزان شغل برای زنان ایرانی و جایگزینی بخشی از آنها توسط همتایان مردشان بوده است. در واقع، اشتغال زنان در هر سه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی با کاهش همراه بوده است. جمعیت بیکار نیز حدود 300 هزار نفر کاهش یافته است که 183 هزار نفر آن را مردان و مابقی را زنان تشکیل میدهند. مردان و زنانی که نه به دلیل یافتن شغل (دقت کنید که تعداد شاغلان در این سال حتی کاهش یافته است)، بلکه به دلیل دلسردی و شرایط حاکم بر بازار کار که کرونا نیز از جنبههای مختلف آن را تحت تاثیر قرار داده است، بازار کار را ترک و به جرگه جمعیت غیرفعال پیوستهاند. به این ترتیب، کاهش نرخ بیکاری در سال 99 نه به معنی بهبود اوضاع اقتصاد ایران، اشتغال و رفاه، بلکه داستان غمانگیز بیکاران دلسردی است که با آزمودن بخت خویش در بازار کار اینک با نومیدی رخت خویش از این ورطه را بیرون کشیده و بازار کار را ترک کردهاند. البته نرخ بیکاری استاندارد، روایتهای ناگفته شنیدنی دیگری نیز دارد که در این مقال نمیگنجد.