ترامپ به دنبال چیست؟
جان بولتون از دید بسیاری از صاحبنظران یک تندرو توصیف میشود؛ زیرا او با توافقنامههای بینالمللی مخالف و طرفدار استفاده از نیروی نظامی علیه دشمنان آمریکاست. اما با این حال، او به روشنی نماینده تفکر غالب بر جمهوریخواهان از زمان ریاستجمهوری رونالد ریگان است. از دید او، هنوز هم یک امپراتوری شیطانی (قبل از شوروی و اکنون روسیه) وجود دارد و نیز مجموعهای از کشورهای مخالف آمریکا -کوبا، ایران، کرهشمالی و ونزوئلا وجود دارند که باید نابود شوند و برای تحقق این هدف باید از هر ابزار لازمی بهره برد. درخصوص پیمان هستهای ایران، بولتون ترامپ را متقاعد کرد که با اعمال فشار علیه این کشور میتواند پیمانی بهتر با ایران منعقد کند اما هنگامی که پیشبینی او تحقق پیدا نکرد، او خواستار اقدام نظامی علیه ایران شد. هدف بعدی بولتون لغو پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد با روسیه بود که در سال ۱۹۸۷ بین دو طرف امضا شد و در اختیار داشتن موشکهای با برد ۵۰۰ تا ۵ هزار و ۵۰۰ کیلومتر را ممنوع میکرد. این پیمان از سوی ریگان و گورباچف امضا شد و یکی از دستاوردهای پایان جنگ سرد محسوب میشد. اما جمهوریخواهان تندرو آن را یک مانع در برابر استقرار موشکهای میانبرد آمریکا علیه روسیه و چین قلمداد میکردند. بولتون توانست موافقت ترامپ را جلب کند و ماه گذشته آمریکا از این پیمان خارج شد.
دیدگاههای سنتی بولتون در اظهارنظرهای او علیه کرهشمالی و کوبا نیز به روشنی مشاهده میشد. از دید او و همفکرانش، ادامه حیات این دو رژیم کمونیستی قابلتحمل نیست و باید به هر روش ممکن به حیات این سیستمها پایان داد. اقدامات بولتون سبب شد دستاورد دولت اوباما در بهبود روابط با کوبا از میان برود و روابط دو کشور بار دیگر سرد شود. او همچنین بارها کرهشمالی را به اقدام نظامی تهدید کرد و عملا اجازه نداد مذاکرات پیشرفت داشته باشد. اما با آنکه ترامپ در برخی موارد به توصیههای بولتون عمل میکرد نگاه او به دنیا با نگاه مشاور امنیت ملیاش بسیار متفاوت بود. ترامپ هرگز عضو ساختار سیاست خارجی جمهوریخواهان نبوده و هرگز مانند آنها نسبت به روسیه خصومت نداشته است. همچنین ترامپ هرگز با اقدام نظامی علیه دشمنان آمریکا موافق نبوده است. سیاست خارجی مورد نظر ترامپ بر اولویتهای شخصی او مبتنی است. با آشکارترین ویژگی این دیدگاه شروع میکنیم. ترامپ بهدنبال دنیایی است که در آن نام تجاری ترامپ یعنی «ترامپ ارگانیزیشن» و آنچه که اکنون خاندان ترامپ نامیده میشود، میتواند رشد کند. ممکن است این هدف در مقایسه با اهداف بزرگ از جمله امن کردن جهان برای استقرار دموکراسی، بسیار پیش پا افتاده محسوب شود، اما این هدف مهمترین موضوع در ذهن ترامپ است.
ترامپ آشکارا مایل است به عنوان یکی از بزرگترین روسای جمهوری آمریکا قلمداد شود و مجسمههای بزرگ از او به افتخار وی در شهرهای آمریکا نصب شود. او همچنین جهانی را میخواهد که در آن فرزندان و نوههایش بتوانند ساختمانهای عظیم ترامپ را در سرتاسر آن بسازند و مشخص است که چنین دنیایی، دنیایی نیست که جنگ در آن جایی داشته باشد؛ اگرچه توییتهای ترامپ معمولا دارای محتوای صلحطلبانه نیست، اما تمایل شدید او به گسترش نام تجاری ترامپ در خارج و تضمین داشتن میراث عظیم سبب میشود، تمایلی به درگیر شدن در منازعات نظامی نداشته باشد. ترامپ در راستای چنین اهدافی، همواره طرفدار مذاکره، چانهزنی و امتیاز دادن و امتیاز گرفتن با همه است؛ چه رقبا و چه دشمنان، البته اگر این مذاکره و چانهزنی میراث شخصی او را تقویت کند. او از پیمان هستهای ایران و پیمان منع تولید موشکهای هستهای میانبرد با روسیه خارج شد زیرا از دید او، پیمان اول توافقی بد و پیمان دوم به سود روسیه بود. اما ترامپ با انعقاد پیمان با این دو کشور مخالف نیست. اگر او بتواند «شخصا» بر روند توافق و انعقاد پیمان نظارت کند و این پیمان به سود آمریکا باشد، فورا دست بهکار خواهد شد.
البته این سکه روی دیگر هم دارد. ترامپ مایل است با رهبران مستبد جهان که میتوانند با او در اتاقی بدون حضور فرد دیگر بهجز یک مترجم دیدار کنند و قرارداد امضا کنند، تعامل کند. از مدتها پیش به علاقه ترامپ به رهبران خودکامه جهان اشاره شده اما اکنون که بولتون حضور ندارد باید به این تمایل بیشتر توجه شود. جمهوریخواهان تندرو که به مفاهیمی نظیر جنگ سرد بسیار معتقد هستند، همچنان به شعارهای ضدکمونیستی نظیر آزادی و دموکراسی پایبند خواهند بود. بهطور طبیعی این باور آنها را در کنار همپیمانهای آمریکا از جمله اعضای ناتو و در مقابل روسیه قرار میدهد. همچنین آمریکا در کنار ژاپن و کرهجنوبی و در مقابل چین و کرهشمالی قرار میگیرد. اما ترامپ بهرغم تمام شعارهای تند و توییتهایی که منتشر میکند حائز هیچیک از این ویژگیهای فکری و عملی جمهوریخواهان تندرو نیست. او صرفا به چند هدف یعنی انباشت ثروت، گسترش نام تجاری ترامپ، تضمین تداوم برتری سفیدپوستان، ساکت کردن روزنامهنگاران و... باور دارد و برای این اهداف ارزش قائل است. هر رهبر خارجی که به این موضوعات باور داشته باشد، در کاخ سفید مورد استقبال قرار میگیرد و آنها که چنین باورهایی ندارند نباید انتظار دوستی با ترامپ را داشته باشند حتی اگر پیوندهای دیرینه بین دو طرف وجود داشته باشد.
اکنون که بولتون در کاخ سفید حضور ندارد به احتمال زیاد بخش امنیت ملی از نو سازماندهی میشود تا در مسیر خواست شخصی ترامپ قرار گیرد. اکنون نمیتوان پیشبینی کرد در حوزههای خاص، مشاور امنیت ملی بعدی چه توصیههایی به ترامپ ارائه خواهد کرد. اما مسلما راه برای مذاکره آمریکا با ایران و کرهشمالی هموارتر شده است. همچنین به احتمال زیاد مذاکرات جدید درباره سلاحهای هستهای با روسیه آغاز میشود. از سوی دیگر حمایت ترامپ از رهبران راستگرا نظیر رئیسجمهوری لهستان و نخستوزیر مجارستان افزایش مییابد و سیاستهای ضدمهاجرت سختگیرانهتر خواهد شد و نیز مقابله با برنامههای بینالمللی برای مهار مصرف سوختهای فسیلی بیشتر میشود. اینکه این تغییرات در سیاستهای ترامپ چه میزان موفقیتآمیز خواهد بود مشخص نیست، اما از این پس برنامه ترامپ اینگونه خواهد بود.
ارسال نظر