پیشگیری یا حمایت؟
با اینکه مزایای اجتماعی اقدام داوطلبانه به خوبی درک شده است و همگان میدانند که موسسات خیریه و گروههای اجتماعی مردم را به یکدیگر متصل میکنند، از جوامع حمایت میکنند و میتوانند سرمایه اجتماعی را بسازند، با این حال اهمیت اقتصادی بخش فعالیتهای داوطلبانه غالبا کمتر مورد تحقیق و توجه قرار گرفته است. من هم میدانم که در حال حاضر فعالیتهای داوطلبانه به تنهایی قادر به حل تمام مشکلات و نارساییهای اقتصادی موجود در اروپا نخواهد بود، اما با وجود این در کنگره شورای اروپا اشاره کردم که بهعنوان مثال در بریتانیا این بخش تقریبا ۸۰۰ هزار نفر را به استخدام در میآورد، گردش مالی معادل ۳۷ میلیارد پوند را ایجاد میکند و ۲۰ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار میدهد که عملا هر سال به کمک یکدیگر میروند. گرچه همین اعداد نیز ممکن است حاصل محاسبهای نادرست باشد، چرا که در بسیاری موارد، تشکیلات خیریهای دارای مقیاسهای کوچکی هستند که اندازهگیری و تحلیل در مورد همه آنها دشوار (و البته گران) تمام میشود.
پیام کلیدی من به شورای اروپا این بود که رشد سرمایه اجتماعی، سازمانهای خیریه و سازمانهای داوطلبانه میتواند رشد اقتصادی را تقویت کند. ما همراه با یکی دیگر از موسسات خیریه ملی که طیف وسیعی از فعالیتها را در چتر فعالیت خود تعریف کرده، از سالها قبل برای حمایت از بهبود شرایط اقتصادی -بهصورت محدود- در فقیرترین مناطق، خواستار توجه ویژه بودیم. ما از جورج از بورن، نماینده پارلمان انگلیس درخواست ایجاد صندوق سرمایهگذاری ۱۵۰ میلیون پوندی را برای کمک به شرکتهای کوچک و سازمانهای خیریه محلی داشتیم؛ شرکتهای کوچکی که شامل کسب و کارهای خرد میشوند میتوانند ثروت ایجاد کنند و به تقویت گردش پول در یک منطقه محلی کمک کنند. من علاقهمند بودم که این نوع نگاه را در مقامات محلی جا بیندازم و نتیجه را در ابعادی بزرگتر مورد ارزیابی قرار دهیم.
یکی دیگر از نقشهای مهم سازمانهای خیریه، فراهم کردن حمایتهای پیشگیرانه است. سرمایهگذاری در این خدمات میتواند حتی برای مالیاتدهندگان نیز میلیاردها دلار صرفهجویی دربر داشته باشد. راهاندازی این فعالیتها اساسا اولویت داشته و ما باید موانع رشد این نهادها را از میان برداریم تا سازمانهای دولتی انگیزه لازم برای سرمایهگذاری در خدمات پیشگیرانه را داشته باشند. فعالیتهایی که قبل از به بار آمدن خسارت یا ضرورت اختصاص هزینه، جلوی آن را گرفته یا میزان آن را کاهش داده است. اما در این بخش باید نگاهی همهجانبه داشت. اگر آموزش بهداشت عمومی منجر به پذیرش کمهزینهتر در بیمارستان شود، قاعدتا مقامات محلی نیز مستحق دریافت پاداش هستند؛ اگر مقامات محلی به کاهش جنایات کمک کنند چرا فقط باید پلیس از لحاظ بودجهای منتفع شود؟
حال این سوال ایجاد میشود که آیا با اتخاذ این استراتژی در مدیریت منابع داوطلبانه دیگر جایی برای حمایت از اقدامات خیریهای و حمایتی وجود خواهد داشت؟ قاعدتا نمیتوان در مورد مسائل اجتماعی اینگونه نگاه کرد، چالشها همواره پیچیده و بسیار بزرگ هستند و ما هم نمیتوانیم با رویکردی یکسویه به تنهایی بر همه آنها غلبه کنیم. ما باید با هم کار کنیم. اما آیا همه مقامات محلی این درک را در حوزه خود به اشتراک میگذارند؟
ارسال نظر