آزمون فرضیهها
انتخاب درخصوص اینکه چه تولید شود و به چه میزان؟ چه کالا و خدماتی مصرف شود و به چه میزان؟ در چه فعالیتهایی سرمایهگذاری شود؟ چقدر از درآمد پس انداز شود؟ و هزاران سوال دیگر که هر انسانی در انتخابهای خود با آن روبهرو است. انتخابهای ما، رفتارهای ما را در زمینه تولید، مصرف، سرمایهگذاری، پسانداز و... مشخص میکند. در حقیقت علم اقتصاد، رفتارانسانها را در مواجهه با موضوعات مختلف مورد تحلیل و ارزیابی قرار میدهد و پیشبینی میکند که چه رفتاری با چه فروض و پیش شرطهایی در افقهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت اتفاق میافتد. بسیاری از رفتارهای اقتصادی در قالب تئوری و نظریه اقتصادی روابط میان متغیرها را به تصویر کشیده است. در تئوریهای اقتصادی روابط بین متغیرهای کمی و کیفی برای بیان یک واقعیت اقتصادی بیان و تفسیر میشود.
اینکه چرا افراد در شرایط برابر رفتارهای گوناگونی از خود نشان میدهند و چگونه رفتارها در طول زمان شکل میگیرد و تغییر مییابد و چگونه در این میان انتظارات، رفتارهای افراد را تحت تاثیر قرار میدهد و چرا شدت و میزان اثرگذاری هر عاملی بر رفتار افراد با هم متفاوت است و چگونه میتوان رفتار بهینه و مطلوب داشت و این بهینگی و مطلوب بودن چگونه تعریف میشود و همه و همه در تئوری اقتصادی هرموضوع و پدیدهای آورده میشود. در طول تاریخ علم اقتصاد تئوریها با واقعیت آزموده شده و تئوریهای جدید که بتوانند واقعیتهای موجود را ترسیم کرده پا به عرصه حضور گذاشتهاند. در واقع اقتصاددانان با تئوریهای مختلف درصدد آن هستند تا وضعیت موجود را تحلیل و ارزیابی کرده و چرایی آن را توضیح و تفسیر کنند تا در مرحله بعد بتوانند توصیههایی برای بهبود وضعیت موجود یا دستیابی به اهداف مشخص را بیان کرده و در نهایت رفتارهای آتی را پیشبینی نموده و برای مدیریت رفتارهای آینده، ارائه راهحل کنند. این تئوریهای اقتصادی را میتوان با ریاضیات فرموله کرد و مورد آزمون قرار داد. به عبارتی اقتصاد ریاضی یک زبان و یک ابزار برای بیان روابط دقیق بین متغیرهای اقتصادی است. به عبارت دیگر، اقتصاد ریاضی ابزاری است که به وسیله آن میتوان یک نظریه اقتصادی را در قالب روابط ریاضی بیان کرد. اما باید توجه داشت که روابط بین متغیرها در اقتصاد ریاضی، یک رابطه دقیق است. در یک رابطه اقتصاد ریاضی، نوع روابط وعلامت مورد انتظار پارامترها تعیین میشود. اما برآورد مقدار عددی پارامترها در حوزه مباحث اقتصادسنجی قرار میگیرد. بنابراین مدلهای اقتصادسنجی، بر اساس مدلهای ریاضی شکل میگیرند که مبنای آنها نظریههای اقتصادی هستند. گرچه نشان دادن تئوریها و نظریههای اقتصادی در قالب مدلهای ریاضی برای احاطه بر موضوع و تفسیر واقعیت با مفروضاتی برای سادهسازی و امکانپذیری انجام میشود، اما به نظر میرسد تحلیل و تفسیر و چرایی وضعیت موجود پدیدههای اقتصادی تنها با مدلسازی ریاضی امکان پذیر نیست. به این دلیل که توسل به ریاضیات باعث محدود شدن تفاسیر علم اقتصاد و حذف بسیاری از مفاهیم و پدیده های مهم از تحلیلها برای اقتصاد میشود که این خود تبعات ناخوشایندی برای اقتصاد به همراه دارد. بسیاری از مفاهیم و پدیدهها برای تفسیر وضعیت اقتصادی یک پدیده قابلیت کمی شدن ندارند و نبود آن در مدلهای اقتصادی، نتایج کاملی را ارائه نمیدهد. از سوی دیگر باید این موضوع در نظر گرفته شود که اعتبار علمی یک نظریه یا تئوری لزوما به اینکه قابلیت مدلسازی ریاضی دارد، بستگی ندارد بلکه به روشمندی، سازگاری، دارای قابلیت بررسی، روایی و امثال آن بستگی دارد. آنچه برای اقتصاد دانان و تقسیر وچرایی پدیدههای اقتصادی مهم است در وهله اول ایجاب میکند که در قالب یک مدل ریاضی ابتدا متغیرهای کمی و کیفی با فروض در نظر گرفته شده آورده شود و سپس با توجه به نتایج مدل ریاضی برای تفسیر بهتر و بیشتر پدیده از روشهای دیگر تحلیلی برای جامعیت نتایج استفاده شود. در حال حاضر بسیاری از متغیرهای کمی اقتصاد همانند قیمت، تولید، سرمایهگذاری، صادرات، واردات و از این قبیل با استفاده از مدلهای مختلف ریاضی، مدلسازی شده و مورد تحلیل و پیش بینی قرار میگیرند و سپس ارائه رهنمود و سیاست برای مدیریت اقتصادی هر پدیده اقتصادی بر اساس نتایج مدلهای اقتصادی ارائه میشود. بخشی از نارکارآمدی سیاستها وابزارهای سیاستی ناشی از نبود مدل ریاضی و اقتصادی جامع برای تفسیر و تحلیل و چرایی پدیده مورد نظر است. بنابراین به نظر میرسد به کارگیری ریاضیات در اقتصاد لازم اما کافی نیست. در کنار آن توجه به سایر روشهای تحلیلی کیفی برای تحلیل پدیده مورد نظر هم ضرورت مییابد، چرا که ریاضی به ندرت میتواند به اقتصاد دانان پیش بینی رفتار انسانی را بدهد. فرض اساسی اقتصاد این است که انسان منطقی عمل میکند. با این حال، انسانها اغلب بر اساس ترس و عشق تصمیمات نامعقول اتخاذ میکنند که این دو عامل را نمیتوان در یک مدل اقتصادی تعریف کرد.
ارسال نظر