ثروت حاجیترخانیها
علی حاجیترخانی (۱۳۷۲- ۱۳۰۲خورشیدی) احتمالا در دهه ۳۰ مدتی شهردار کرج بود. در ۲۷ بهمن ۱۳۵۷خورشیدی، جزو گروهی بود که برای اداره اتاق بازرگانی انتخاب شدند. سایر اعضای گروه عبارت بودند از: حبیبالله شفیق، اسدالله و حبیبالله عسگراولادی، مصطفی عالینسب، دو برادر میر محمدصادقی، محمدعلی نوید و مهندس علینقی خاموشی. در چند ماهه اول انقلاب، علی حاجیترخانی مسوولیت اتاق بازرگانی را بر عهده داشت. فعالیت وی در زمینه قند و شکر بود. پیوند خویشاوندی این خانواده با سایر گروههای تجاری و صنعتی از طریق فعالیتهای آنها در بازار تهران شکلگرفته بود.
علی حاجیترخانی یکی از نمایندگان امامخمینی بود که در ۱۵ اسفند ۱۳۵۷ در کنار حبیبالله شفیق و اسدالله عسگراولادی مسوولیت حفاظت از اموال هژبر یزدانی را به عهده گرفت. با تاسیس بنیاد مستضعفان اموال هژبر به این نهاد واگذار شد. با اینکه علی حاجیترخانی از دوستان رهبران انقلاب بود، اعمال نفوذ برخی عناصر تندرو در وزارت صنایع باعث شد که سهام وی در کارخانه قند در اواسط تیر ۱۳۵۸ (همزمان با ترور برادر انقلابیاش) مشمول قانون مصادره شود. پس از ملیشدن سهام علی، به روایت عسگراولادی تنها کاظم بود که تا اوایل دهه۶۰ به فعالیت خود در اتاق بازرگانی ادامه داد. در همین دوران روابط خود را با روحانیون مسوول ادامه داد و در زمینه حل مشکلات از آنها کمک میخواست. در تابستان ۱۳۵۸ هفتهنامه سیاسی جاما (جنبش انقلابی مردم ایران) که متعلق به دکتر کاظم سامی (وزیر بهداری دولت موقت) بود، مقاله تندی علیه فعالیتهای سرمایهدارانه علی حاجیترخانی منتشر کرد. بعدها سهام وی به او بازگردانده شد. برادران حاجیترخانی در تاسیس مدارس جدیدی که انقلابیون مذهبی میساختند همکاری داشتند. در اواخر سال۱۳۳۴خورشیدی مهندس بازرگان تشکیلاتی غیررسمی و غیرعلنی تحتعنوان تشکیلات متاع (مکتب تربیتی، اجتماعی و عملی) برای انجام فعالیتهای اجتماعی و دینی (حرکتهای غیرسیاسی) تاسیس کرد. کاظم حاجیترخانی دکتر یدالله و عزتالله سحابی، سیدغلامرضا سعیدی، احمد آرام، دکتر کاظم و ابراهیم یزدی، مهندس تاج، آیتالله مطهری و... در تاسیس این تشکیلات نقش داشتند. اعضای متاع تا زمان انقلاب عموما ناشناخته بودند و جلسات آنها مخفی و تحت عنوان مهمانی در منازل افراد برگزار میشد.
از جمله اقدامات این افراد عبارت بود از تاسیس دانشسرای تعلیمات دینی، مدرسه کمال نارمک، شرکت سهامی انتشار، کارخانه ایرفو، تشکیل تعدادی از انجمنهای اسلامی مهندسان، پزشکان، معلمان بانوان و... که با مشارکت افراد مختلف و برای همکاری گروههای دینی و سیاسی ایجادشده بود. همکاری کاظم حاجیترخانی با این تشکیلات و پیوند وی با بسیاری از روشنفکران مسلمان و روحانیان در بیش از دو دههتا زمان پیروزی انقلاب ادامه داشت. شب ترور استاد مطهری جلسه متاع در منزل مهندس سحابی برگزارشده بود. در این جلسه، کاظم حاجیترخانی و مهندس کتیرایی نیز حضور داشتند. قرار بود حاجیترخانی، استادمطهری را با ماشین خود به منزل برساند که گروه فرقان ایشان را ترور کردند. در اوایل دهه۵۰، دولت سیاست مبارزه با گرانفروشی را در پیش گرفت. این امر منجر به تشکیلهزاران پرونده و زندانی و تبعیدشدن تعداد زیادی از کسبه و فعالان اقتصادی شد. کاظم حاجیترخانی همراه برادران کاظمی نیز به اتهام احتکار شکر در سال۱۳۵۱ بازداشت شد. همچنین تقی حاجیترخانی به همین اتهام در سال۱۳۵۶ مدتی کوتاه بازداشت شد. کاظم با اینکه بازاری و تاجر بود، در دوستیها و مسائل اجتماعی و سیاسی کمتر پایبند محاسبه گریهای کاسبکارانه بود. زمانیکه مهندس بازرگان به ۱۰سال زندان محکوم شد (سال ۱۳۴۱خورشیدی) گاهی به ملاقات او میرفت. در یادداشتهای زندان بازرگان آمده است: در ملاقات امروز دادگاه ۴/ ۱۲/ ۱۳۴۲ حاجیترخانی و شبستریزاده از بازار به ملاقات آمده بودند.
در جای دیگری از همین یادداشتها به ملاقات حاجیترخانی، شبستریزاده و مهندس سالور اشاره دارد. (۱۷/ ۳/ ۱۳۴۴) کاظم حاجیترخانی که پیش از انقلاب نمایندگی توزیع روغن نباتی گل را بر عهده داشت، پس از انقلاب به عضویت اتاق بازرگانی منصوب شد؛ اما به دلیل بیماری قلبی از کارهای اجرایی کناره گرفت. زمانیکه مهندس بازرگان، رئیس دولت موقت بود، در امور مربوط به بازار با کاظم حاجیترخانی و مصطفی عالینسب مشورت میکرد. به روایت مهدی امین؛ خواهرزاده محمود فاتح، با پیروزی انقلاب بسیاری از مدیران شرکتها ممنوعالخروج شدهبودند. حاجیترخانی نقش موثری در رفع ممنوعالخروجی وی از کشور داشت. او در اواخر عمر بخشی از ثروت خود را وقف امور خیریه و مذهبی کرد. از نظر آیتالله سیدمحمدجواد علوی بروجردی، وی منشأ آثار و برکات بسیاری مثل بنای مسجد و مدارس، موسسات گوناگون خیریه، نشر آثار اهل بیت علیهمالسلام، خدماترسانی به حوزههای علمیه و امثال آن شد تا اینکه در نیمه آذر ۱۳۸۷ خورشیدی درگذشت. حاصل ازدواجش با خانم اقدس انفاق در جوانی، دو دختر و یک پسر بهنام امیرحسین پزشک متخصص و استاد دانشگاه است. فاطمه حاجیترخانی با منصور عید حضور از موسسان شرکای گروه صنعتی بلا و طاهره با میرمحمدصادقی پسرعموی علا میر محمدصادقی ازدواج کردند. سنت نیکوکارانه کاظم حاجیترخانی همچنان توسط پسرش از طریق موسسه خیریه، سالها پس از فوتش ادامه دارد. در منزلش تابلوهای بسیاری، مزین به اشعار و روایات وجود داشت که مضمون آنها، دعوت به نیکوکاری و پند و اندرز بود، از جمله:
«بهترین مردم کسی است که مردم به او بهرهور گردند؛ رنج خود راحت یاران طلب، به روزگار سلامت شکستگان دریاب که خیر خاطر مسکین بلا بگرداند و برگ عیشی به گور خویش فرست کس نیارد ز پس تو پیش فرست. »
او پیش از مرگش نیز در نامهای که تهیه کرده بود، این بیت زیبا را جای داده بود که؛ «آمدم آمدم بهسوی تو باز- ای خدای کریم بندهنواز.» در این متن جای تاریخ فوت را خالی گذاشته بود و از دوستان و خویشاوندانش خواسته بود هزینه تهیه گل، تابلو، پارچه نویسی و انتشار آگهیهای تسلیت در روزنامهها را صرف کتابخانههای مدارس و مساجد و یتیمان کنند.