بلایای وجود منابع

پیشگویی مالتوس نسبتا کلی بود. بسیاری از اخلاف وی درباره ماهیت مصایب منابع آینده دقیق‌تر بوده‌اند. در سال۱۸۶۵، استنلی جوونز، اقتصاددان پیش‌ بینی کرد که در بریتانیا به زودی زغال‌ سنگ تمام خواهد شد و این موضوع نتایج فاجعه‌‌باری را در پی خواهد داشت. اچ.جی.ولز، نویسنده انگلیسی در ارزیابی خود از توسعه آینده در دهه۱۹۳۰، به عرضه ثابت فسفر (که برای کشاورزی ضروری است) به‌عنوان عامل محدودکننده رشد آینده اشاره کرد.

بدبینی نسبت به منابع آینده در دهه۱۹۷۰ به اوج خود رسید، در دوره‌ای که نه تصادفا دوره افزایش قیمت منابع بود. یکی از نمودهای این بدبینی، مطالعه جامعی به نام محدودیت‌های رشد بود. نویسندگان یک «مدل جهانی» رایانه‌ای ایجاد کردند که چرخه‌های بازخوردی بین رشد اقتصادی، نرخ تولد و مرگ‌ومیر، ذخایر منابع تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر و آلودگی را در خود جای داده بود. آنها از داده‌های دوره۱۹۰۰تا۱۹۷۰ برای ایجاد یک خط مبنا از رفتار گذشته استفاده کردند و سپس از مدل خود برای پیش‌بینی آنچه در دوره ۱۹۷۰تا۲۱۰۰ اتفاق می‌افتد، استفاده کردند. طبق مدل آنها، تولید سرانه غذا و صنعتی هر دو در حدود سال۲۰۰۰ به اوج خود می‌رسد و پس از آن در نتیجه کمبود منابع تجدیدناپذیر کاهش می‌یابد. جمعیت برای چندین دهه پس از رسیدن به اوج درآمد به‌دلیل شتاب جمعیتی به افزایش ادامه می‌دهد؛ اما در اواسط قرن بیست‌ویکم، میزان مرگ‌ومیر به‌دلیل کمبود غذا و خدمات بهداشتی افزایش می‌یابد. تاکنون، این سناریوهای آخرالزمانی کاملا اشتباه بوده است. بهره‌وری کشاورزی سریع‌تر از جمعیت افزایش یافته است و به جهان اجازه می‌دهد تا از گرسنگی گسترده‌ای که مالتوس پیش‌بینی کرده بود، جلوگیری کند. جونز مقدار زغال سنگ موجود، توانایی مهندسان در استخراج زغال سنگی معادن و نقشی را که نفت در قرن بیستم ایفا می‌کرد، دست کم گرفت. تولید غذا، تولید سرانه و ذخایر منابع تجدیدناپذیر تاکنون هیچ مدرکی دال بر پیش‌‌بینی «فراتر از انتظار رفتن و فروپاشی» محدودیت‌های رشد نشان نداده است.

متاسفانه، محاسبات غلط گذشته، تضمینی برای اشتباه پیش‌بینی‌کنندگان فعلی نیست و گرچه هیچ فاجعه‌ای در سطح سیاره وجود نداشته است؛ اما بلایای محلی بیشتری رخ داده است.

باستان‌شناسان به تازگی داستان یک چنین بلایایی را که در جزیره ایستر در وسط اقیانوس آرام رخ داده است، جمع‌آوری کرده‌اند. این جزیره توسط حدود ۴۰مهاجر پلینزی در حدود سال۴۰۰ پس از میلاد سکونت گزید. در زمان استقرار، جزیره ایستر با جنگلی از درختان نخل پوشیده شده بود. مهاجران زندگی در خانه جدید خود را آسان یافتند. آنها درختان را قطع کردند تا قایق بسازند، ماهی را در آب‌های غنی جزیره صید کردند، پرندگانی را که در جنگل زندگی می‌کردند شکار کردند و خاک حاصلخیز را پرورش دادند. با مواد غذایی بسیار فراوان، جمعیت به‌طور طبیعی افزایش یافت. در اوج خود، از سال۱۱۰۰ تا ۱۴۰۰ پس از میلاد، این جزیره جمعیتی بالغ بر ۱۰هزارنفر را پشتیبانی می‌کرد. در این دوره، جامعه جزیره به اندازه کافی ثروتمند بود که بتواند طبقه خاصی از صنعتگران را حفظ کند که مجسمه‌های غول پیکری را که تا به امروز بر روی این جزیره حلقه می‌زنند، تراشیده بودند.

اما افزایش جمعیت بیش از آن چیزی بود که منابع جزیره می‌توانستند تحمل آن را داشته باشند. درختان سریع‌‌تر از آنچه می‌‌توانستند دوباره احیا شوند، بریده شدند و وسعت جنگل کاهش یافت. پرندگانی که مهاجران شکار کرده بودند ناپدید شدند و در نهایت درخت مناسبی برای ساخت قایق‌های ماهی‌گیری باقی نماند. بدون پوشش جنگلی، خاک شروع به فرسایش کرد. شواهد باستان‌شناسی وجود دارد که ساکنان در این نقطه شروع به درگیری بین خود کردند و از ساخت مجسمه‌ها دست کشیدند.

اروپایی‌هایی که در سال۱۷۲۲ به جزیره رسیدند، جمعیتی ۳۰۰۰نفری و سطحی از تمدن بسیار پایین‌تر از آنچه برای ساخت مجسمه‌های غول پیکر لازم بود، یافتند. علاوه بر این، جزیره خالی از درخت بود و هیچ‌کس نمی‌توانست بفهمد که بدون غلتک‌‌های چوبی چگونه می‌توان مجسمه‌های غول‌پیکر را به مکان‌هایشان منتقل کرد. (این حقیقت که این جزیره تا به حال از یک جنگل میزبانی می‌کرده است تا زمانی که باستان‌شناسان شواهدی از گرده درختان در دهه‌های اخیر را بررسی نکردند، شناخته‌شده نبود.) جزیره‌نشینان بر این باور بودند که مجسمه‌ها به تنهایی و خود به خود در آنجا قدم زده‌اند.

جزیره ایستر تنها نمونه‌ای نیست که نشان می‌دهد چگونه کمبود منابع طبیعی می‌تواند منجر به زوال یک تمدن شود. جامعه سومری که در جنوب عراق کنونی در هزاره سوم پیش از میلاد شکوفا شد، اولین فرهنگ قادر به خواندن و نوشتن جهان با مزارع به اندازه کافی برای میزبانی از بوروکراسی دولتی و ارتش بزرگ بود. اما روش‌های آبیاری سومری‌ها باعث شد که خاک از آب اشباع شود و در نهایت نمک در سطح زمین ایجاد شود. بازده محصولات زراعی بین ۲۴۰۰ قبل از میلاد تا ۱۷۰۰ قبل از میلاد، ۶۵درصد کاهش یافت و امروزه منطقه تا حد زیادی متروکه و بدون درخت است.