یافته‌های جدید درباره فقر و نابرابری

با توجه به وجود دغدغه فقر و نابرابری در میان مردم و سیاستگذاران کشور تلاش برای رفع این معضل اجتماعی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. مبارزه با فقر و نابرابری نیازمند فعالیت علمی و پژوهشی پیشرفته است. بر همین اساس، اقتصاددانان سال‌هاست که در تلاش برای تبیین، تعریف، محاسبه و اندازه‌گیری فقر هستند. از این رو، مدرسه زمستانه فقر و نابرابری کوششی بود تا دانشجویان اقتصاد را با حوزه‌های پژوهشی فقر و نابرابری، جدیدترین روش‌های پژوهش در حوزه فقر و نابرابری، برترین پژوهش‌ها و پژوهشگران و همچنین تلاش‌های اقتصاددانان و سیاستگذاران اقتصادی در داخل و خارج برای مقابله با فقر و نابرابری آشنا کند.

روز نخست مدرسه

روز نخست مدرسه زمستانه با سه ارائه از دکتر پیتر لانجو آغاز شد. لانجو، استاد تمام اقتصاد در مدرسه کسب‌وکار دانشگاه Vrije آمستردام است. او دکترای خود را از مدرسه اقتصاد لندن کسب کرده‌ و به مدت دو دهه اقتصاددان ارشد حوزه توسعه اقتصادی و مدیر تیم نابرابری و فقر در بانک جهانی بوده ‌است. پژوهش‌های او به حوزه داینامیک فقر معطوف است. داینامیک فقر در واقع در تلاش است تا به این سوال پاسخ دهد که با بروز مشکلات و شوک‌های اقتصادی و اجتماعی چه گروه‌هایی به سوی فقر کشیده می‌شوند و چه کسانی از فقر نجات پیدا می‌کنند؛ زیرا شناخت ویژگی‌های اقتصادی و اجتماعی این خانوارها و برآورد وضعیت تحرک اجتماعی به سیاستگذاران اقتصادی کمک می‌کند. از نظر آماری برای این برآورد ما نیازمند داده‌های تابلویی (Panel Data) هستیم؛ اما چنین داده‌هایی در کشورهای در حال توسعه مانند ایران بسیار نایاب است. از این رو در سال‌های اخیر روش‌های دیگری از سوی اقتصاددانان برای انجام این محاسبات پیش گرفته شده ‌است. در این روش‌های جدید از داده‌های پیمایش (Survey) درآمد و هزینه خانوار استفاده می‌شود.

دکتر لانجو در نخستین ارائه خود به موضوع Small area estimation (تخمین ناحیه کوچک) پرداخت. تخمین ناحیه کوچک در اقتصاد یک تکنیک آماری است که برای تخمین پارامترهای مورد نظر برای زیرجمعیت‌ها یا مناطق جغرافیایی کوچک که ممکن است داده‌های بررسی مستقیم وجود نداشته یا کافی نباشد، استفاده می‌شود. این اطلاعات از منابع داده‌های مختلف، از جمله بررسی‌ پیمایش‌ها و سوابق اداری را ترکیب می‌کند تا تخمین‌های قابل اعتمادی را برای این مناطق یا زیرجمعیت‌های کوچک‌تر تولید کند. دومین ارائه او درخصوص تجزیه و تحلیل انتساب پیمایش به پیمایش بود. این نیز یک تکنیک آماری است که برای رسیدگی به داده‌های گمشده در مجموعه داده‌های پیمایش با وام گرفتن اطلاعات از سایر پیمایش‌ها یا منابع داده استفاده می‌شود. آخرین ارائه دکتر لانجو درخصوص پنل‌های مصنوعی (Synthetic panels) بود. پنل‌های مصنوعی در زمینه اقتصاد و علوم اجتماعی، به مجموعه داده‌هایی اطلاق می‌شود که با ترکیب اطلاعات از منابع متعدد برای ساخت مجموعه داده‌های طولی یا پنلی برای تجزیه و تحلیل ایجاد می‌شوند. این پنل‌های مصنوعی زمانی ساخته می‌شوند که داده‌های پنل‌ سنتی (یعنی داده‌های جمع‌آوری‌شده از افراد یا نهادهای مشابه در طول زمان) در دسترس نباشد یا محدود باشد.

چهارمین کلاس روز نخست توسط گرتون رونگن ارائه شد. او کاندیدای دکترا در دانشگاه Vrije آمستردام است و رساله دکترای خود را تحت نظارت دکتر پیتر لانجو انجام می‌دهد. رونگن همچنین پژوهشگر موسسه آمستردام برای توسعه و بهداشت جهانی (AIGHD) است.

بر اساس ارائه رونگن، ما متوجه می‌شویم که پنل‌های مصنوعی محدودیت در حوزه مطالعات فقر را کاهش می‌دهد. مضاف بر این، ما متوجه می‌شویم که کاهش قابل توجهی در میزان فقر مزمن در سال‌های۲۰۰۴-۲۰۱۶ مشاهده شده ‌است که در نتیجه آن، افزایش امنیت پایدار در این بازه زمانی نیز رصد می‌شود. با این حال، تفاوت‌های مهمی در بعد قومی و جغرافیایی وجود دارد. بر اساس ارائه رونگن، متوجه می‌شویم که نابرابری در فقر مزمن در امتداد ابعاد شهری - روستایی از نابرابری بین گروه‌های قومی مهم‌تر است. کاهش بیشتر فقر مزمن ممکن است نیاز به تمرکز بیشتر بر مناطق جغرافیایی کمتر توسعه‌یافته (مانند مناطق روستایی) داشته‌ باشد و ادامه سیاست‌های تبعیض مثبت موجود ممکن است، در این زمینه موثر نباشد.در آخرین کلاس روز نخست، مدرسه زمستانه میزبان دکتر برانکو میلانوویچ، استاد اقتصاد دانشگاه شهری نیویورک (CUNY) و پژوهشگر مرکز استون در نابرابری اجتماعی و اقتصادی (Stone Center on Socio-Economic Inequality) بود. میلانوویچ در این جلسه جدیدترین پژوهش خود با عنوان «سه دوره نابرابری جهانی؛ ۱۸۲۰-۲۰۲۰ با تمرکز بر ۳۰سال اخیر» ارائه داد. در ادبیات علم اقتصاد ما با یک نابرابری در سطح جهانی(Global inequality) (میان کشورها) و یک نابرابری در درون کشورها (Within-national) مواجه هستیم. لکن میلانوویچ به بررسی هر دو نوع از این نابرابری‌ها و شرایط هرکدام از آن‌ها در سه دوره مورد اشاره می‌پردازد. دوره نخست از زمان انقلاب صنعتی تا پایان جنگ جهانی اول را شامل می‌شود. در آغاز این دوره با وقوع انقلاب صنعتی گروهی از کشورهای غربی به سرعت پیشرفت کردند و این سبب یک واگرایی بزرگ در درآمد کشورها و افزایش ضریب جینی از ۰.۵ به ۰.۶۵ در پایان این دوره تاریخی شد. مضاف بر این، باید اشاره کرد که علاوه بر افزایش نابرابری میان کشورها، در این دوره نابرابری در درون جوامع نیز افزایش پیدا می‌کند. در دوره دوم، یعنی در ۵۰سال پایانی قرن۲۰، روند کلی ضریب جینی افزایشی بوده و در پایان دوره به ۰.۷ رسیده‌؛ اما نکته قابل توجه این دوره کاهش نابرابری در درون کشورها است.

این اقتصاددان شهیر علت این پدیده را سیاست‌های پروگرسیو و ظهور دولت‌های رفاه می‌داند. دوره سوم مورد اشاره میلانوویچ از قرن ۲۱ و شروع رشد شتابان اقتصادی چین و دیگر کشورهای آسیایی آغاز می‌شود که در آن نابرابری میان کشورها روند کاهشی را آغاز می‌کند. بر اساس این مقاله در سال‌های اخیر ضریب جینی به حدود ۰.۶ بازگشته است. میلانوویچ در ادامه ارائه خود به بررسی دیتای ایران پرداخت و نشان داد که در سال‌های گذشته، عدم رشد مناسب اقتصادی ایران باعث شده تا نتواند پابه‌پای روند موجود رشد کند و جایگاه کشور را نسبت به دیگر کشورها بهبود ببخشد.

روز دوم مدرسه

در روز پنج‌شنبه مدرسه زمستانه کار خود را با سه ارائه از دکتر زهرا کاویانی آغاز کرد. کاویانی، مدرک دکترای اقتصاد خود را از موسسه عالی مدیریت و برنامه‌ریزی دریافت کرده است. او بین سال‌های ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مدیر و مسوول پایش و اندازه‌گیری فقر در ایران بود. جلسه نخست ارائه دکتر کاویانی با عنوان فقر مطلق: الگورتیم اندازه‌گیری در ایران، به مرور مفاهیم فقر درآمدی و سپس به محاسبه خط فقر در ایران گذشت. بر اساس ارائه دکتر کاویانی، فقر را به‌طور کلی می‌توان به دو شکل دسته‌بندی کرد. دسته‌بندی اول به صورت ذهنی و عینی، دسته‌بندی دوم به صورت مطلق و عینی است. خط فقر عینی درآمدی را می‌توان به سه شکل اندازه‌گیری کرد: خط فقر بانک جهانی، روش هزینه نیازهای اساسی و روش انرژی غذای دریافتی.

در سال۱۹۹۰، گروهی از محققان مستقل و بانک جهانی خطوط فقر ملی برخی از فقیرترین کشورهای جهان را مورد بررسی قرار دادند و با استفاده از نرخ برابری قدرت خرید (PPP) این خطوط را به یک واحد پولی مشترک تبدیل کردند. هنگامی که آنها این خطوط فقر ملی را به یک پول رایج تبدیل کردند، دریافتند که در ۶کشور از این کشورهای بسیار فقیر در حدود دهه۱۹۸۰، ارزش خط فقر ملی در حدود یک‌دلار در روز برای هر نفر (به قیمت سال۱۹۸۵) بوده ‌است. همین یافته به اولین مبنا برای تعیین خط فقر بین‌المللی دلاری در روز تبدیل شد. دیگر روش تعیین خط فقر عینی درآمدی بر اساس نیازهای اساسی است که راوالیون نخستین‌بار در ۱۹۹۴ آن را مطرح کرده و مراحل محاسبه آن به این ترتیب است: تعیین استاندارد خوراکی، محاسبه هزینه تامین استاندارد خوراکی (به قیمت‌های فقرا)، شناسایی خانوارهایی که مطابق استاندارد خوراکی مصرف غذایی دارند، تعیین استاندارد غیرخوراکی از طریق ضریب انگل و درنهایت محاسبه‌ خط فقر کل.

در جلسه دوم دکتر کاویانی به بررسی فقر چندبعدی پرداخت. شاخص فقر چندبعدی تلاش می‌کند که ابعاد غیر درآمدی فقر را محاسبه کند. برای مثال فرض کنید که یک خانوار دچار فقر درآمدی نیست؛ اما عدم دسترسی به آموزش باکیفیت دارد. در این حالت این خانواده دچار فقر چندبعدی است. برای محاسبه فقر چندبعدی نیز دو روش وجود دارد: آلکایر فاستر و بریستول. روش آلکایر فاستر به هر شاخصی از سطح زندگی یک وزن تخصیص می‌دهد. برای مثال میزان دسترسی به برق به‌عنوان یک شاخص، وزن یک شانزدهم را دارد. در کنار این شاخص، ۹ شاخص دیگر نیز وجود دارند. حال بر اساس این شاخص‌ها، نمره محرومیت مربوط به هر خانوار از جمع وزنی این معیارها به‌دست می‌آید. این نمره محرومیت برآوردشده به ما کمک می‌کند تا خط فقر، نرخ فقر و شدت فقر را نیز محاسبه کرد.

جلسه سوم دکتر کاویانی به سیاست حمایتی اختصاص داشت. مهم‌ترین نکته در تعیین سیاست‌های حمایتی تعیین نوع فقر است. به‌طور کلی دو دلیل برای فقر ذکر می‌شود؛ فقر ناشی از اقتصاد کلان و فقر ناشی از ویژگی‌های خانوار. فقر ناشی از اقتصاد کلان را می‌توان با ارزیابی درآمد سرانه پیگیری کرد. آمارها نشان می‌دهد که در دو دهه گذشته درآمد سرانه ایران روندی کاهشی را طی کرده ‌است. سیاست‌های حمایتی برای این نوع از فقر باید از جنس سیاست‌های تثبیت اقتصاد کلان باشد. مضاف بر این، در بحث فقر ناشی از شرایط خانوار که سیاست‌های حمایتی دولتی اهمیت پیدا می‌کند، نظام حمایت اجتماعی چند لایه وارد بحث می‌شود. بانک جهانی، اتحادیه اروپا و ILO هرکدام تصویری از یک نظام حمایتی را ارائه می‌کند.

در ادامه روز دوم مدرسه زمستانه، دکتر جان رومر از نظریه‌پردازان برابری فرصت‌ها در کلاسی به بررسی و واکاوی مفهوم فرصت انسانی پرداخت. بر اساس ارائه جان رومر، دو اصل برای برابری فرصت‌ها وجود دارد: عدم تبعیض و تسطیح زمین بازی. تسطیح زمین بازی به‌طور کلی به این معناست که با مداخله‌های سیاستی، عواملی را که بر دستاوردهای افراد موثر است، اما خارج از اختیار اوست، کمرنگ کنیم. رومر در ادامه می‌پرسد که چه چیزهایی بر دستاوردها موثر است؟ او در پاسخ به این پرسش، چهار عامل را معرفی می‌کند: شرایط، تلاش، مداخلات سیاستی و شانس. شرایط تمام چیزهایی را شامل می‌شود که از اختیار شخص خارج است؛ مانند جنسیت و نژاد. تلاش (effort) در مقابل مجموعه از انتخاب‌هاست: چند سال تحصیل در مدرسه، چقدر سخت کار کردن در مدرسه، چقدر سخت به دنبال کار بودن و دیگر انتخاب‌ها. رومر مهم‌ترین نقش سیاست‌ها را تامین منابع می‌داند. او در این راستا بیان می‌کند که با هموار کردن زمین بازی، دستاوردهای افراد محصول تلاش آنها خواهد بود و نه شرایط خارج از کنترل. بر این اساس، تسطیح زمین بازی درست همان چیزی است که در مقابله با فقر و نابرابری، جان رومر پیشنهاد می‌کند.

در دومین ارائه این استاد دانشگاه ییل، او به تاثیر برابری فرصت بر سلامت افراد پرداخت. او در این ارائه کوشید چارچوبی نظری برای تجزیه و تحلیل سیستم‌های مراقبت‌های بهداشتی و تاثیر آنها بر نابرابری‌های سلامت معرفی کند. رومر مدل‌هایی را ایجاد کرده ‌است که عوامل فردی و اجتماعی را برای ارزیابی اینکه چگونه سیاست‌ها و مداخلات مختلف در مراقبت‌های بهداشتی روی برابری فرصت‌ها در سلامت تاثیر می‌گذارند، برآورد کند. بیشتر مباحث رومر در این خصوص را می‌توان در کتاب برابری فرصت‌ها که در سال۲۰۰۰ از سوی انتشارات دانشگاه هاروارد منتشر شده است، پی ‌گرفت.

IMG_2041 copy

روز سوم مدرسه

روز سوم مدرسه زمستانه با ارائه دکتر جدیدزاده، استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران آغاز شد. دکتر جدیدزاده با سابقه حضور در دانشگاه کلگری کانادا و حوزه سیاستگذاری این شهر، پژوهش‌هایی را درخصوص وضعیت بی‌خانمان‌ها در این شهر انجام داده ‌است که در این کلاس به شرح برخی از نتایج و شیوه‌های آن پرداخت. مطابق ارائه دکتر جدیدزاده، در گام اول باید بی‌خانمانی را تعریف کرد. بر این اساس، چهار گروه را می‌توان متصور بود: بی‌خانمان‌های بدون سر‌پناه، بی‌خانمان‌های ساکن در پناهگاه‌های اضطراری، بی‌خانمان‌های پنهان و افراد در خطر بی‌خانمانی. اکثر مردم و سیاستگذاران هنگام صحبت از بی‌خانمان‌ها، گروه‌های اول و دوم را در نظر می‌گیرند. گروه اول و دوم متغیرهای انباره هستند و گروه‌های سوم و چهارم متغیرهای جریان. سیاست‌های این حوزه عمدتا متغیرهای انباره را هدف قرار می‌دهند و توجه کمتری به متغیرهای جریان دارند.

مطابق مطالعات دکتر جدیدزاده، بسیاری از فعالیت‌ها در حوزه بی‌خانمانی را گروه‌های خیریه و گروه‌های وابسته به کلیسا انجام می‌دهند. از فعالیت‌های این سیستم می‌توان به این موارد اشاره کرد: الف- کمک‌های مالی کوتاه‌مدت و مدیریت موارد محدود برای جلوگیری از دست دادن مسکن به‌دلیل بحران مسکن. ب- اطلاع‌رسانی بی‌خانمان‌ها برای دسترسی به امکاناتی که در اختیار آنها قرار می‌گیرد. ج- پشتیبانی سیستمی. د- خانه‌های غیربازاری که به واحدهایی گفته می‌شود که با قیمتی پایین‌تر از بازار و با هدف حمایت از بی‌خانمان‌ها عرضه می‌شود.

گروهی از این سیاست‌های حمایتی که بسیار مهم هستند، سیاست‌های Housing First هستند. این گروه از سیاست‌ها به خانه داشتن افراد بیش از هر چیز وزن می‌دهد و معتقد است که اول باید یک فرد را خانه‌دار کرد و سپس به مواردی مانند اشتغال پرداخت. این سیاست‌ها چهار سطح متفاوت دارند که هرکدام از آنها متناسب وضعیت فرد بی‌خانمان است. واقعیت آن است که محاسبه وضعیت بی‌خانمانی امر دشواری است. یکی از راه‌های محاسبه بی‌خانمانی روش PiT) Point-in-Time) است که شامل تماس با اپراتورهای پناهگاه برای تعیین وضعیت بی‌خانمان‌های پناه گرفته (گروه دوم)، اعزام داوطلبان برای شمارش افراد بی‌سرپناه (گروه اول) و تماس با زندان‌ها و بیمارستان‌ها برای دریافت اطلاعاتی از تعداد پناهندگان موقت است (گروه سوم). این روش تقریبا هر دو سال یک‌بار در کلگری به‌کار گرفته می‌شود. باید توجه داشت که در پناهگاه‌ها ورود و خروج بی‌خانمان‌ها هر روز ثبت می‌شود. در نتیجه آمار مناسبی وجود دارد که این آمار در پژوهش مورد بحث، برای حدود ۱۱سال در دسترس بوده ‌است.

در پژوهش ارائه‌شده توسط دکتر جدیدزاده، برای استخراج الگوی بی‌خانمانی از دو متغیر مدت اقامت و تعداد اپیزودها استفاده می‌شود. اپیزودها به این شکل تعریف می‌شوند که اگر بین یک ورود و خروج بیش از ۳۰روز فاصله بود، یک اپیزود جدید آغاز می‌شود. بررسی این داده‌ها نشان می‌دهد که سه گروه بی‌خانمان وجود دارد: انتقالی (Transitional): مدت اقامت کوتاه و اپیزودهای کم؛ اپیزودیک (Episodic): مدت اقامت کوتاه و اپیزودهای زیاد و مزمن (Chronic): مدت اقامت طولانی و اپیزودهای کم. بررسی‌ها نشان می‌دهد که حدود ۸۸درصد بی‌خانمان‌ها انتقالی، ۱۰درصد اپیزودیک و 2درصد دچار بی‌خانمانی مزمن هستند؛ اما آمار اشغال تخت‌ها متفاوت است: ۳۳درصد تخت‌ها توسط بی‌خانمان‌های مزمن اشغال شده، ۲۸درصد اپیزودیک و ۳۷درصد انتقالی. این نشان می‌دهد که برای خالی کردن پناهگاه باید به سراغ بی‌خانمان‌های مزمن رفت. مورد عجیب این است که بررسی‌ها نشان می‌دهد بیشتر خانه‌ها به این گروه تعلق نگرفته ‌است. در پایان دکتر جدیدزاده بر لزوم ثبت رکوردهای بی‌خانمانی در ایران تاکید کرد و از دستگاه‌هایی که در این زمینه مسوول هستند، اما با پژوهشگران این حوزه همراهی نمی‌کنند گله کرد.

پرده آخر

ارائه دکتر وحیدمنش، استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران را باید در ادامه کلاس‌های جان رومر و مفهوم برابری فرصت دید. برای اندازه‌گیری این مفهوم شاخص فرصت‌های انسانی(Human Opportunity Index-HOI) که توسط بانک جهانی و به عنوان مکمل شاخص توسعه انسانی(Human Development Index-HDI) سازمان ملل، توسعه داده شده ‌است. دکتر وحیدمنش در مقاله خود با عنوان Equality of Human Opportunities in the Middle East and North Africa به اندازه‌گیری این شاخص بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا پرداخته‌ است.

در خصوص اهمیت این مطالعه می‌توان به رویداد بهار عربی که از تونس آغاز شد، اشاره کرد. در آن زمان تونس نسبت به بسیاری از کشورهای در حال توسعه وضعیت بهتری از نظر ضریب جینی داشت و مطالعه نابرابری تنها به واسطه ضریب جینی نمی‌تواند این تحولات را توضیح دهد. با توسل به مفهوم معامله استبداد می‌توان توضیح داد که چگونه قدرت‌های استبدادی در منطقه MENA با شهروندان معامله می‌کنند؛ چراکه شاخص موجود به‌طور کامل خدمات عمومی ارائه‌شده توسط دولت را می‌سنجد. بر اساس داده‌ها می‎توان نشان داد که با اینکه در دوره 10ساله مورد بررسی، وضعیت شاخص HOI در 10کشور انتخابیِ MENA بهتر شده است، پیشرفت در HOI بیش از آنکه به علت تغییر در توزیع دسترسی به فرصت‌ها باشد به گسترش کمّی فرصت‌ها مربوط بوده‌است. لکن باید بیان کرد که مضاف بر این موارد، دکتر وحیدمنش در مطالعه خود به یک نتیجه مهمی نیز می‌رسد و آن نتیجه از این قرار است که ایشان بر لزوم پژوهش‌های میان‌رشته‌ای اقتصاد و دیگر علوم سیاسی و اجتماعی تاکید می‌کند. در ادامه، دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران میزبان دکتر احمد میدری، معاون اسبق وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بود. سخنرانی آقای میدری به تجربه پایگاه ملی اطلاعات رفاه ایرانیان که از تجربه‌های موفق سیاستگذاری داده‌محور در کشور است، مربوط بود. طی این سخنرانی آقای میدری سعی کرد تا ضرورت تشکیل و مبانی قانونی این پایگاه را تشریح کند. این سخنرانی تجربه‌های خوبی را از کار سیاستگذاری با شرکت‌کنندگان به اشتراک گذاشت. سپس دکتر جواد صالحی‌اصفهانی، استاد دانشگاه ویرجینیا تک، در ارائه‌ای به تشریح یکی از مقالات جدید خود پرداخت که هنوز منتشر نشده‌ است. آقای صالحی در این مقاله با کمک داده‌های مرکز آمار ایران روند کلی نابرابری در دوره پیش از انقلاب و پس از انقلاب ایران را برآورد کرده است.

این استاد اقتصاد، مداخلات دولت ایران پس از انقلاب را در کاهش نابرابری موفق ارزیابی می‌کند. پس از ارائه دکتر جواد صالحی‌اصفهانی، دکتر کارولین کرفت، دیگر استادی بود که در مدرسه زمستانه اندیشکده سیاستگذاری اقتصادی تهران به ارائه یافته‌های خود پرداخت. دکتر کرفت، دانشیار اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه سنت کاترین ایالت مینه‌سوتای آمریکا است. او مدرک دکترای خود را از دانشگاه مینه‌سوتا در اقتصاد کاربردی در سال2015 دریافت کرده ‌است. حوزه پژوهشی دکتر کرفت آموزش، جنسیت، نابرابری، بازار کار و توسعه در خاورمیانه و شمال آفریقا است. ارائه کرفت از دو بخش عمده تشکیل شده ‌بود. در آغاز او درباره وضعیت داده در منطقه MENA صحبت کرد. منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در اقتصاد کمتر مورد تحقیق قرار گرفته ‌است و کمبود داده‌های خرد که به‌صورت عمومی منتشر می‌شوند یکی از دلایل عمده آن است. ابتکار ریزداده دسترسی آزاد (OAMDI) فروم پژوهشی اقتصاد (ERF) یک تلاش کلیدی برای انتشار عمومی داده‌های خرد است. OAMDI یک ابتکار منحصر به فرد در خاورمیانه است که امکان دسترسی رایگان به چندین نوع داده خرد را برای محققان فراهم می‌کند. این پورتال داده خودکار آنلاین برای تشویق استفاده مسوولانه از داده‌های خرد توسط محققان ثبت شده که با رعایت محرمانه بودن و حق چاپ ادارات ملی آمار و ERF راه‌اندازی شده ‌است. این داده‌ها هم‌اکنون در دسترس هر علاقه‌مندی قرار دارد. این محقق فروم پژوهشی اقتصاد در ادامه مقاله خود درباره نابرابری در بازار کار مصر را برای شرکت‌کنندگان تشریح کرد. در همین مقاله نیز بر کمبود داده تاکید شده ‌است. کرفت در این مقاله نشان می‌دهد که بازار کار مصر چگونه درگیر تبعیض‌های مختلف به ویژه تبعیض جنسی است.

بخش پایانی مدرسه نیز به کارگاه نرم‌افزار R اختصاص داشت. دکتر عینیان در سال۲۰۱۹ مدرک خود را از دانشگاه شریف کسب کرد و هم‌اکنون پژوهشگر پسادکترا در دانشگاه آلتو فنلاند است. او مدیر بخش تحلیل داده پروژه «ساخت پلتفرم برای مطالعه بر روند فقر و نابرابری در ایران» در مرکز پژوهش‌های مجلس بود. دکتر عینیان در یک کارگاه R، کدهای استفاده‌شده در محاسبه فقر درآمدی را به‌صورت تعاملی برای شرکت‌کنندگان تدریس کردند.

ماحصل مدرسه

مدرسه زمستانه فقر و نابرابری محصول هم‌افزایی اساتید، مسوولان و دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران بود. در روزهای رخوت فضای دانشگاهی در ایران، چنین رویدادهایی شاید بتواند انگیزه‌ای برای همه ما باشد تا به سمت کارهای علمی باکیفیت‌تر و احیای این فضا حرکت کنیم. مهم‌ترین برداشتی که می‌توان از متدهای مورد بحث و پژوهش‌های طرح شده در این مدرسه آموخت این است که با پیشرفت ابزارهای اقتصادسنجی برای پژوهش در حوزه‌ای چون فقر و نابرابری فرصت‌های بسیاری وجود دارد. در کشور ما که لنگ‌لنگان در مسیر توسعه گام برمی‌دارد، این معضلات هر روز بیش از گذشته خود را نمایان می‌کند. آموختن این متدها و سعی در پیاده‌سازی آن روی داده‌های ایران می‌تواند خلأ پژوهشی در این حوزه را از بین ببرد. دیگر آموزه این مدرسه زمستانه تلاش هر چه بیشتر بر ثبت و نگهداری داده‌ها و شناختن داده‌ها به عنوان یک کالای عمومی است که می‌تواند راه را برای سیاستگذاری شواهدمحور در این حوزه و دیگر حوزه‌ها باز کند.