اقتصاد زیر تیغ آلودگی

 امری که بسیاری از ما با مصائب آن به خوبی آشنا هستیم. بی‌تردید شاغلانی که روزهای آلوده را دیده‌اند، با سردرد، کاهش تمرکز و خستگی غیرمعمول آن روزها در محل کار نیز آشنا هستند. آنها به خوبی می‌توانند شاهدی بر این ادعا باشند که کیفیت عملکرد آنها در روزهای آلوده نسبت به روزهای غیرآلوده کاهش قابل توجهی پیدا می‌کند. به بیان اقتصادی، آلودگی هوا با کاستن از سطح بهره‌وری نیروی کار، میزان تولید یا دست‌کم کیفیت تولیدی نظام اقتصادی را می‌تواند به خطر بیندازد. تازه اگر خوش‌بین باشیم و فرض کنیم که در روزهای آلوده، دولت اعلام تعطیلی نکند یا نیروهای کار برای در امان ماندن از خطرات آلودگی هوا مرخصی نگرفته‌ باشند؛ زیرا در این صورت، مطابق ادبیات اقتصادی ما با کاهش عرضه نیروی کار مواجه خواهیم ‌شد. امری که مطلوب هیچ نظام اقتصادی نیست. حال شاید در برابر این مطالب یک مخاطب نقاد بایستد و این پرسش را مطرح کند که چه شواهد و رهیافت‌های علمی وجود دارد که نشان می‌دهند نوعی رابطه علی میان افزایش سطح آلودگی هوا و کاهش سطح بهره‌وری نیروی کار وجود دارد؟ یادداشت امروز صفحه اندیشه به سراغ پاسخ به این پرسش رفته ‌است. اینکه مطابق ادبیات علم اقتصاد، آیا مستنداتی وجود دارد که از نوعی رابطه علّی میان افزایش سطح آلودگی‌ هوا و کاهش سطح بهره‌وری نیروی کار پرده‌برداری کند یا خیر؟

محیط‌زیست از نظرگاه اقتصاد

وقتی صحبت از محیط‌زیست می‌شود، مخاطبان عمومی آن را در حد حراست از هوای تمیز یا ممانعت از منقرض شدن جانور خاصی تلقی می‌کنند. مخاطب عمومی گمان می‌کند که گویا مساله در حدود حراست از زیبایی‌های موجود در طبیعت یا خیرخواهی در قبال جانوران دیگر است. البته نفس حراست از زیبایی یا خیرخواهی در برابر جانوران دیگر نیز امری بسیار ستودنی است؛ لکن مساله در واقعیت پیچیده‌تر از این است و درست به‌دلیل همین پیچیدگی است که نزاع بر سر مساله محیط‌زیست، در سال‌های اخیر بدل به یک نزاع لاینحل شده‌ است. حال در میان این نزاع پیچیده که این روزها توسط مخاطبان عمومی بیشتر بدل به یک جنگ فرهنگی شده‌ است، علم اقتصاد درصدد آن است تا به‌صورت روشمند به موضوع نگاه کند و با درک پیچیدگی‌های آن، راه‌حلی برای موضوع ارائه کند. همان نگاه روشمندی که از آن با نام اقتصاد محیط‌زیست یاد می‌شود.

از نظرگاه علم اقتصاد شرایط ایده‌آل، آن شرایطی است که تولیدکننده و مصرف‌کننده هر دو در وضعیت تعادلی قرار داشته ‌باشند. آنها در این شرایط بهینه، حداکثر سطح رفاه خود را دارند و سود اقتصادی در آن شرایط برابر با صفر است. یعنی همان شرایطی که در آن ناهار مجانی وجود ندارد و هرکسی هزینه‌فایده کسب‌شده‌اش را پرداخت کرده ‌است. مضاف بر این، اقتصاددانان بیان می‌کنند که سازوکار لازم برای رساندن هر جامعه به این شرایط تعادلی، سازوکار بازار رقابت کامل است. لکن، گاهی به دلایل مختلفی این امر محقق نمی‌شود. یکی از دلایلی که تحقق این امر را ناممکن می‌سازد، مساله اثرات جانبی (Externality) است.

نگاه اقتصاددانان نیز به مساله محیط‌زیست درست از همین نقطه آغاز می‌شود. آنها بیان می‌کنند که گاهی رفتار یک فرد بر رفاه فردی دیگر تاثیر می‌گذارد؛ بدون آنکه بابت این تاثیر مبلغی دریافت کند یا پرداخت کند. آنها بیان می‌کنند که این قسم از رفتارها اثرات جانبی دارند و باید این اثرات مزد خود را دریافت کنند یا هزینه خود را بپردازند؛ زیرا در غیر این‌صورت ما از شرایط بهینه دور خواهیم ‌شد. برای فهم بهتر این گزاره ما همان آلودگی هوا را مثال می‌زنیم. تصور کنید که یک بنگاه در حال تولید کالایی مانند خودرو است. این بنگاه محصول خود را به متقاضیان خود می‌فروشد. در این عملیات، خریدار با خرید خودرو سطح رفاه خود را افزایش می‌دهد و تولیدکننده نیز با دریافت مبلغی از خریدار در ازای فروش خودرو سطح رفاه خود را ارتقا می‌دهد. لکن همگی می‌دانیم که در طول فرآیند تولید خودرو توسط تولیدکننده و همچنین، استفاده خودرو توسط مصرف‌کننده، هوای آن نواحی نیز آلوده می‌شود. آلودگی که فقط روی تولیدکننده و مصرف‌کننده خودرو تاثیرگذار نیست و بر همه کسانی که در آن نواحی زندگی می‌کنند، اثر می‌گذارد. اثری که موجب کاهش سطح رفاه تمام افراد مستقر در آن نواحی می‌شود. به بیان اقتصادی‌تر، ازآنجاکه آلودگی هوا کالایی بد محسوب می‌شود، افزایش میزان آن موجب کاهش سطح مطلوبیت و رفاه انسان‌ها می‌شود. کاهش سطح رفاهی که در ازای آن، نه تولیدکننده و نه مصرف‌کننده مبلغی را برای متضرران پرداخت نکرده ‌است. به این ترتیب، در این شرایط وضعیت کسانی چون خودروساز و خودروسوار بهتر شده است؛ درحالی‌که، به علت بهتر شدن وضعیت آنان، وضعیت دیگران بدتر شده ‌است.

حال با این توضیح می‌توان به صراحت ادعا کرد که این شرایط دیگر آن شرایط بهینه نیست که هرکسی هزینه‌فایده کسب‌شده خود را پرداخته ‌باشد. در اینجا باما رفتاری مواجه هستیم که سطح رفاه دیگران را کاسته؛ اما، هزینه کار خود را پرداخت نکرده‌ است. بر اساس ادبیات اقتصادی، این رفتارها از جمله رفتارهای دارای اثرات جانبی منفی هستند که باید هزینه خود را بپردازند. به این ترتیب، اگر بخواهیم کارکرد اقتصاد محیط‌ زیست را در یک جمله خلاصه کنیم، بیان می‌کنیم که غرض اقتصاد محیط‌زیست کشف و برآورد اثرات جانبی منفی در فرآیند تولید و مصرف است تا هزینه آنها توسط عاملانشان پرداخت شود؛ زیرا در این شرایط است که هزینه رفتارهای دارای اثرات جانبی منفی به اصطلاح اقتصادی‌ها درون‌زا می‌شود. درون‌زایی که کمک می‌کند تا این قسم رفتارها کنترل شوند. رفتارهایی که یکی از اثرات منفی آنها کاهش سطح بهره‌وری نیروی کار از طریق آلوده کردن هواست. همان موضوعی که ما در این یادداشت به آن خواهیم ‌پرداخت.

آلودگی هوا و بهره‌وری نیروی کار

در خصوص اهمیت بهره‌وری نیروی کار ذکر همین نکته کافی است که در سراسر ادبیات جریان اصلی اقتصاد، علت‌العلل رشد اقتصادی پایدار را در افزایش سطح بهره‌وری نیروی کار ذکر کرده‌اند. درنتیجه، کاهش سطح بهره‌وری نیروی کار یک خطر جدی برای هر نظام اقتصادی محسوب می‌شود. حال ازآنجاکه مطالعات نشانگر آن هستند که آلودگی هوا از طریق بدتر کردن کیفیت اکسیژن موجود در هوا موجب مختل شدن عملکرد مغز می‌شود، یک مساله برای اقتصاددانان ایجاد می‌شود که شاید آلودگی هوا موجب شود تا از طریق کانال‌هایی مانند ایجاد خستگی، سردرد و کاهش تمرکز موجب کاهش سطح بهره‌وری نیروی کار شود و به نظام اقتصادی آسیب وارد سازد.

یکی از مطالعاتی که در این خصوص صورت گرفته، پژوهشی است با عنوان «تاثیر آلودگی هوا بر بهره‌وری نیروی کار در فرانسه» که توسط «کلارا کوگل» در سال۲۰۲۲ میلادی صورت گرفته ‌است. این مطالعه درست به سراغ بررسی پرسشی رفته ‌است که ما جویای پاسخ آن هستیم. کوگل در این پژوهش بیان می‌کند که آلودگی هوا یکی از علل اصلی مرگ‌ومیر قابل اجتناب انسان‌ها در قرن بیست‌ویک به شمار می‌رود. مساله‌ای که علاوه بر تاثیرش روی سلامتی انسان‌ها می‌تواند تاثیرات ظریفی را روی فرآیند شناختی انسان‌ها بگذارد و از طریق اختلال در فرآیندهای شناختی آنها، بهره‌وری نیروی کار را کاهش دهد. او در مطالعه موردی خود روی کشور فرانسه بیان می‌کند که به بررسی عملکرد نیروی کار شرکت‌های تولیدی و غیرمالی از سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۸ میلادی پرداخته ‌است و پیرو مطالعات خود نشان می‌دهد که با هر افزایش ۱۰درصدی ذرات ریز در هوا، یک‌ونیم درصد بهره‌وری نیروی کار کاهش پیدا می‌کند.

آنچه در این مطالعه قابل توجه است از این قرار است که تاثیر آلودگی هوا بر عملکرد نیروی کار همگن نیست. این سخن به آن معناست که اثر آلودگی هوا روی نیروی کار به‌صورت ناهمگونی توزیع شده ‌است. شاید به‌طور کلی انتظار آن برود که اثر اصلی آلودگی هوا بر عملکرد نیروی کاری کم‌مهارتی باشد که در صنایع سنگین با محیط‌های بسیار آلوده‌ مشغول کار هستند. اما مطالعات کوگل نشان می‌دهند که اثر آلودگی هوا از کانال کاهش فرآیندهای شناختی مغز، عملکرد نیروی کار ماهر که مشغول کارهای غیرروتین هستند، بیشتر است. مساله‌ای که توسط مطالعات دیگر به صورت دیگری حمایت می‌شود.

به‌عنوان مثال مطالعه‌ای در چین با عنوان «آلودگی هوا بهره‌وری کارکنان بخش دولتی با مهارت بالا را در چین کاهش می‌دهد.» که توسط «متیو ای‌.کان» و «پی لی» در سال۲۰۲۰ میلادی منتشر شده ‌است، بیان می‌کند که «شهرنشینان در چین همچنان در معرض سطوح بالای آلودگی هوا هستند. این نوع از قرار گرفتن در معرض آلودگی خطر مرگ‌و‌میر آنها را افزایش می‌دهد و همچنین، موجب کاهش بهره‌وری کارگران مشغول به کار در فضای باز می‌شود. با استفاده از مجموعه‌ای منحصربه‌فرد از داده‌ها ما نشان می‌دهیم که آلودگی هوای محلی، بهره‌وری مقامات دولتی با مهارت بالا را که از داخل خانه مشغول به کار هستند، کاهش می‌دهد. شواهد جدید ما درباره اثرات آلودگی هوا چالشی را که آلودگی برای کیفیت زندگی و بهره‌وری نیروی کار ایجاد می‌کند، برجسته می‌کند و همچنین نشان می‌دهد که نخبگان شهری چین زمانی که شهرهایشان سوخت فسیلی کمتری می‌سوزانند، مزایای مشترکی کسب می‌کنند.»

مضاف بر این دو مطالعه، پژوهش «آلودگی هوا و بهره‌وری نیروی کار با مهارت بالا: شواهدی از جلسات دادگاه» نیز وجود دارد که توسط «لوئیس سارمینتو» در سال۲۰۲۱ میلادی انجام گرفته ‌است. نتیجه این پژوهش به‌طور بسیار جالبی حیرت‌انگیز است. این پژوهش بیان می‌کند که «تاثیر آلودگی هوا بر بهره‌وری شناختی یک موضوع اقتصادی بسیار مهم است که متاسفانه، درک نشده ‌است. این مطالعه شواهدی از تاثیر نامطلوب قرار گرفتن در معرض آلودگی هوا بر بهره‌وری کارکنان دادگستری مکزیک ارائه می‌کند. نتایج نشان می‌دهد که آلودگی هوا باعث کاهش بهره‌وری کارکنان دادگستری می‌شود. به‌عنوان مثال، افزایش ۱۰واحدی ذرات ریز، طول جلسات را تا ۶.۷درصد افزایش می‌دهد! محاسبات نشان می‌دهد که اگر ذرات معلق در هوا تنها ۱۰واحد کمتر بود، طول جلسات دادگاه‌ها بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ میلادی، به مدت ۸۱۷۱۲دقیقه یا ۵۶روز کاری افزایش می‌یافت.»

این مطالعات در کنار مطالعه‌ای با عنوان «تاثیر آلودگی هوا بر میزان عرضه نیروی کار در چین» که توسط «مینگ‌ژوان فن» و «کوربت گرینگر» در سال۲۰۲۳ منتشر شده ‌است، بیان می‌کند که «مجموعه رو به رشدی از ادبیات نشان می‌دهد که آلودگی هوا تاثیرات منفی بر سلامت انسان، توانایی شناختی و بهره‌وری نیروی کار دارد؛ اما اطلاعات کمی درباره تاثیر آلودگی مزمن هوا بر تصمیمات تامین نیروی کار وجود دارد. برآوردها نشان می‌دهد که افزایش یک‌گرم بر متر مکعب در ذرات ریز معلق هوا، میانگین ساعات کار یک فرد را تا حدود ۱۴دقیقه در هفته کاهش می‌دهد.» به بیانی دیگر، همان‌طور که در ابتدا نیز پیش‌بینی کردیم، افزایش سطح آلودگی هوا یا از کانال تعطیلی بنگاه‌ها توسط دولت یا از طریق مرخصی گرفتن نیروی کار در جهت در امان ماندن از اثرات آلودگی هوا، موجب کاهش سطح عرضه نیروی کار خواهد شد. به این ترتیب، مطالعات موجود در ادبیات علم اقتصاد، از چین گرفته تا مکزیک به ما نشان می‌دهد که آلودگی هوا نه‌تنها با وارد کردن آسیب به سلامت افراد سطح رفاه انسان‌ها را کاهش می‌دهد، بلکه با کاهش سطح بهره‌وری نیروی کار و میزان عرضه آن به کل نظام اقتصادی آسیب جدی وارد می‌سازد.

جمع‌بندی

شاید بهترین پرسش در حوزه محیط‌زیست را پل ساموئلسون و ویلیام نوردهاوس در کتاب اصول علم اقتصاد خود بیان کرده ‌باشند. اینکه کدام‌یک بهتر است؟ کامپیوتر بیشتری برای نسل بعد برجای بگذاریم یا درختان بیشتری؟ برای ارائه پاسخ به این پرسش ما باید یک هزینه‌فایده روشمندی انجام دهیم. روش مربوط به انجام این هزینه‌فایده را ابزارهای اقتصاد محیط‌زیست به ما ارائه کرده ‌است. واقعیت آن است که در تمام مطالعات نام‌برده، اثبات می‌شود که آلودگی هوا اثر علّی بر کاهش سطح بهره‌وری نیروی کار و همچنین کاهش سطح عرضه آن دارد. مضاف بر آن نشان می‌دهد که آلودگی بیشترین اثر مخرب خود را روی نیروی کار ماهری می‌گذارد که در مشاغل نیازمند به فعالیت‌های شناختی مشغول است. اینها به خودی خود به درک ما برای جدی گرفتن معضل آلودگی هوا حتی به‌عنوان تولیدکننده نیز اثرگذار است. اما واقعیت آن است که مساله زمانی حل خواهد شد که هزینه این کاهش سطح بهره‌وری و کاهش سطح عرضه نیروی کار از هزینه کنترل سطح آلودگی بیشتر شود. تحقق این مهم شاید زمانی باشد که اوضاع به مراتب وخیم‌تر از حال حاضر شود یا نیز زمانی که تکنولوژی به داد ما برسد و هزینه‌های فنی کاهش آلودگی را بسیار کاهش دهد. انسان عاقل سعی می‌کند که روی دومی سرمایه‌گذاری کند.