خروج، اعتراض و وفاداری

برای فهم ارتباط رقابت، خروج و اعتراض باید این حقیقت غیر قابل انکار را در نظر گرفت که در هر نظام اقتصادی یا اجتماعی، افراد، بنگاه‌های تولیدی و سازمان‌های سیاسی در معرض انحراف از رفتار کارآ، عقلایی و نظام‌مند قرار دارند. با این حال در چارچوب اقتصاد مرسوم این انحراف تا جای ممکن موضوع بحث نیست و در صورت وجود، بنگاه محکوم به فنا و نابودی است. از نظر هیرشمن هرچقدر هم که نهادهای یک جامعه درست تعبیه شده باشند مسلما برخی کنشگران از رفتاری که از آنان انتظار می رود به‌صورت تصادفی یا غیر، قصور می‌کنند. داستان خروج و اعتراض داستان نیرو‌هایی است که یک جامعه قادر است از بطن خود علم کند تا به مقابله با ناکارمدی‌ها و انحرافات در بنگاه‌ها، سازمان‌های سیاسی و حتی خانواده‌ها بپردازند. در غیاب خروج و اعتراض به‌عنوان دو نیرویی که هر کدام به ترتیب بیشتر در بازارهای اقتصادی و سیاسی مورد استفاده قرار می‌گیرد ما قادر نخواهیم بود بخش اعظمی از آنچه را که در اقتصاد روی می‌دهد، تبیین و تفسیر کنیم.

احتمال دارد خود فرآیند تباهی و افول، نیروهایی را در جهت عکس فعال کنید، این جمله هیرشمن کلیدی‌ترین جمله ای است که نه تنها در کتاب خروج، اعتراض و وفاداری بلکه در سایر آثار او از جمله پیشروی با جمع، در قلب نظریات او قرار دارد. داستان تعاونی‌ها در آمریکای لاتین یک نمونه از این نیرو‌ها است با این حال ساختار عملکرد خروج و اعتراض بسیار گسترده‌تر است. درحالی‌که علمای اخلاق و سیاست سخت دلمشغول رهانیدن افراد و جوامع و دولت‌ها از رفتار غیراخلاقی، فساد و تباهی بوده‌اند، اقتصاددانان کمتر به انحراف‌های اصلاح‌پذیر کنشگران اقتصادی توجه کرده‌اند. جدای از مبانی روش شناختی اقتصاد که کنشگر را یک نیروی عقلایی مطلع از گذشته می‌داند این غفلت می‌تواند دو علت عمده داشته باشد. اول همان‌گونه که اشاره شد در علم اقتصاد یا رفتار عقلایی تمام عیار و غیر منحرف‌شونده یا دست‌کم سطح ثابتی از عقلانیت از سوی کنشگران مسلم انگاشته می‌شود.

افت عملکرد بنگاه ممکن است از تغییر نامطلوب در شرایط عرضه و تقاضا ناشی شود حال آنکه رغبت و قابلیت بنگاه به حداکثر‌سازی سود و رفتار عقلایی آن بی عیب و نقص باقی مانده است. گویی کاهش قابلیت بنگاه و افت عملکرد آن موضوع محوری علم اقتصاد نبوده است. دومین علت بی‌توجهی اقتصاددانان به انحراف‌ها با وجود ارتباط تنگاتنگ با علت اول حاکی از این است که در الگوی اقتصاد سنتی اقتصاد رقابتی، بهبودی از هرگونه انحراف واقعا ضروری نیست. وقتی بنگاه در یک نزاع رقابتی مغبون می‌شود، سهمش را در بازار از کف می‌دهد و عوامل تولیدش را دیگران از جمله تازه‌واردان جذب می‌کنند. از نظر هیرشمن اقتصاددان توانایی تماشای انحراف هر یک از بیماران خود را با صبر و شکیبایی بیشتری نسبت به حکیم اخلاق یا علم سیاست دارد. این رویکرد به بنگاه با آنچه در جهان واقعیت اتفاق می‌افتد همسو نیست.

در دنیای پیرامون ما بنگاه‌ها دائم از حد کارآیی فاصله می‌گیرند که این موضوع در افت کیفیت محصولات آنها نمایان می‌شود. در طرف تقاضا نیز مصرف‌کنندگان و مشتریان بنگاه‌ها نیز ترکیبی از کنشگران آگاه و ناآگاه هستند که به بنگاه فرصت اعمال فرآیند اصلاحی را می‌دهد. در اقتصادهای رقابتی در مواجهه با یک بنگاه که محصولش رقبای زیادی در یک سطح کیفیت دارد خروج گزینه‌ای است که عموما مد نظر قرار می‌گیرد. خروج بخشی از مشتریان آگاه که در افت درآمدی بنگاه نمود می‌یابد، زنگ خطری است که به بنگاه فرصت می‌دهد از روند رو به اضمحلال خود جلوگیری کنید. خروج فرآیند کم‌هزینه‌ای است و در علم اقتصاد همان کارکردی را دارد که اعتراض در علم سیاست. از این کانال هیرشمن علم اقتصاد و سیاست را به هم پیوند می‌دهد تا هر علم از ابزارهای تحلیلی دیگری استفاده کند.

با این حال اعتراض تنها مختص علم سیاست نیست. در برخی بازارهای انحصاری یا زمانی که تنها یک سازمان سیاسی (یک دولت، اتحادیه کارگری یا کلیسا) وجود دارد اعتراض مکانیسمی است که از طریق آن فرآیندهای اصلاحی در سازمان به‌کار می‌افتد. خروج و اعتراض همان نیروهای عکسی هستند که جامعه در مقابل انحراف از کارآیی ایجاد می‌کند. با وجود ارتباط پیچیده استفاده از گزینه‌های خروج و اعتراض در بازارهای اقتصادی و سیاسی تجربه نشان می‌دهد که خروج بیشتر به عرصه اقتصاد و اعتراض بیشتر به عرصه سیاست مربوط است با این حال این به معنای عدم استفاده از گزینه اعتراض در بازارهای اقتصادی نیست.

هیرشمن طرفدار استفاده از درمان‌های خرد در اقتصاد است و معتقد است توسعه آن‌قدر‌ها  که به حل و فصل مشکلات خرد مربوط است با مسائل کلان ارتباط چندانی ندارد. نکته اصلی کتاب راهبرد توسعه اقتصادی هیرشمن (۱۹۵۸) این بود که توسعه آن‌قدر‌ها به یافتن ترکیب‌های بهینه منابع و عوامل تولید معین بستگی ندارد که به احتساب و به کاراندازی منابع و استعدادهای مکتوم یا پراکنده. او به نوعی بدون اشاره لفظی به مفاهیم تجمیع دانش پراکنده و کارآیی تطبیقی در ادبیات اقتصاد نهادگرایی جدید، بسیار پیش‌تر از نورث به وجود چنین مفاهیمی پی برده بود و آنها را در تحلیل‌های خود از خروج، اعتراض و وفاداری استفاده کرده است.