ماهیت سرمایهداری عربی
با این حال حلقه امتیازات فراتر از احمد عز و بازار فولاد بود و شامل دسته کوچکی از صاحبان کسبوکار مرتبط با حزب دموکرات ملی حامی حکومت مبارک میشد که همه نوع امتیازات اقتصادی را که بنگاههای نامتصل از آن بیبهره بودند، از دولت دریافت میکردند. برای شهروندان این کشورها این پیوند میان فساد و رفیق بازی و میان کسبوکارها و سیاست ابدا شگفتانگیز نیست. صاحبان کسبوکار و حاکمان در تصورات عمومی مردم کشورهای عربی غالبا یکسان قلمداد میشوند. بخش خصوصی کشورهای عربی معمولا خدمتکار دولت است و در شرایط مساعدی که طبقه حاکم برایش مهیا میکند به بقایش ادامه میدهد. بنابراین جای تعجب نیست که در اذهان عمومی همبستگی شدیدی میان فساد دولتی و فساد کسبوکار در این کشورها وجود دارد. بر اساس یک نظرسنجی موسسه گالوپ درخصوص میزان ادراک فساد، میان فساد در دولت و فساد در کسبوکارها در کشورهای عربی تناظری قوی وجود دارد. در اغلب اقتصادهای کشورهای عربی رابطه میان دولت و بخش خصوصی بیشتر بر اساس ضرورت حفظ ثبات سیاسی دیکته میشود تا اقتضائات مدیریت اقتصادی. حکومت با توانمندسازی بنگاههای قابل اعتماد به لحاظ سیاسی و با از بین بردن فرصتهای تجاری بنگاههای مظنون به حمایت از احزاب مخالف یا موجد تهدید سیاسی بالقوه در آینده، بازی تفرقه بینداز و حکومت کن را در این کشورها به پیش میبرند. این اولویت دادن به سیاست به معنای آن است که دولتهای عرب حتی با کاهش ردپایشان در اقتصاد در آستانه آزادسازی، روشهای هوشمندانه دیگری را برای کنترل بازارها پیدا کرده بودند. ازآنجاکه اصلاحات اقتصادی دهه1990 القاکننده عقبنشینی دولت از اقتصاد بود، اما مصلحت سیاسی همچنان شکلدهنده بازارهای این کشورها بود. علاوه بر این، اجرای گزینشی اصلاحات اقتصادی در کشورهای عربی به معنای آن بود که دولتهای این کشورها به مداخله در بازارها برای منافع سیاسی ادامه میدهند.از مصر تا اردن داراییهای خصوصیسازیشده در نهایت به دست رفقای سیاسی رسید. کنترل بخشهایی که به تازگی آزادسازی شد مانند ارتباطات از راه دور، امور مالی و املاک و مستغلات به خودیهای برگزیده اعطا شد که به این ترتیب از قدرت انحصاری بر کل بخشهای اقتصاد بهرهمند میشدند. مجوزدهی و مقرراتگذاری اقتصادی، رانتهایی را برای رفقای خودی ایجاد کرد. یکی از روایتهای تاثیرگذار اولیه درباره سرمایهداری رفاقتی در خاورمیانه، کتابی است با عنوان شبکههای امتیاز در خاورمیانه: بازبینی سیاست اصلاحات اقتصادی که استیو هیدمن ویرایش کرده است. هیدمن پیشنمایی از شبکههای غیر رسمی بهدست میدهد که صاحبان کسبوکار و حاکمان این کشورها را به هم پیوند میداد.
اصطلاح «سرمایهداری رفاقتی» میتواند تداعیکننده معانی مختلفی باشد که به بافتار زیربنایی، نوع بازیگران دخیل در بازی و ماهیت و قدرت مزیت خودیها در کسبوکارها بستگی دارد. غالبا مرزهای تحلیلی میان مفاهیم رفیقبازی، حامی پروری و فساد نامشخص هستند. اما در اینجا تمرکز اساسی بر کوچکترین مخرج مشترک تمام این مباحث است. روشهایی که بازیگران متصل سیاسی میتوانند مزایای اقتصادی را برای بنگاههای خود کسب کنند و این امتیازات چه پیامدهایی بر رشد اقتصادی و اشتغالزایی این کشورها دارد، از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. خرد متعارف دانشگاهی درباره سرمایهداری رفاقتی به وضوح این مساله را تایید میکند که افراد نزدیک به قدرت امتیازاتی بهدست میآورند که به آنان اجازه میدهد تا بازدهی به مراتب بالاتر از بازده بازار داشته باشند.
یکی از کشورهای جذاب برای بررسی در این زمینه مصر است. بررسی تاریخ تحولات اجتماعی و اقتصادی در مصر از این نظر اهمیت دارد که این کشور مراحل تاریخی مشابهی را در مقایسه با ایران سپری کرده و نتایج اجرای سیاستها و اصلاحات نهادی در مصر میتواند برای اقتصاد ایران آموزنده باشد. مصر با معارضات بسیاری در طول تاریخ خود مواجه بوده است. این کشور به همراه ترکیه از سال1870 حدود نیمی از کل جمعیت خاورمیانه را تشکیل میداد. جمعیت آنها از حدود 18میلیون نفر در سال1870 به بیش از 150میلیون نفر در سال2010 افزایش یافت که بیش از هشتبرابر شده است. مرزهای مصر از قرن نوزدهم عمدتا بدون تغییر باقی مانده است. از سوی دیگر، ترکیه تا پس از جنگ جهانی اول بخشی از امپراتوری عثمانی بود و مرزهای خاص خود را نداشت.
مصر و ترکیه زودتر از سایرین در منطقه سیاستهای صنعتی شدن را پذیرفتند. آنها همچنین نسبت به سایر کشورهای منطقه از دهه1930 به نرخهای بالاتری از رشد تولید دست یافتند. یک مطالعه تطبیقی میتواند بینشی درباره تاثیر این سیاستها ارائه دهد. در مقابل، در ایران، دیگر کشور بزرگ منطقه، درآمدهای نفتی زیاد منجر به اثرات بیماری هلندی شد که منابع را از صنعت دور کرد و منجر به کاهش نرخ رشد تولید از نیمه اول قرن بیستم شد. در مصر سیاست تجارت آزاد بسیاری از صنایع تازه تاسیسشده در حیطه منسوجات در زمان محمدعلی را از میان برد؛ درحالیکه ترکیه کمتر آسیب دید. از طرفی در مصر کمبود زمین همواره عامل مهمی در انسداد مسیر توسعه بوده است. با وجود همه این معارضات تاریخی و اقتصادی مطالعه اقتصاد سیاسی مصر در دوره پس از آزادسازی اقتصادی در دهه90 میلادی با چارچوب روششناسی حلوفصل سیاسی میتواند بینش ما را از درک اقتصاد سیاسی رفاقتی فراتر ببرد.
منبع: سرمایهداری رفاقتی در خاورمیانه نوشته عادل مالک و اسحاق دیوان با ترجمه محمدرضا فرهادیپور